تجلی هنر در باطن است،نه در ظاهر
بسیاری از مردم زندگی خود را بر اساس حوادث برنامهریزی میکنند. مثلا با خود میگویند: اگر فلان حادثه روی دهد وزیر میشوم یا هنرمندی بزرگ یا فردی ثروتمند یا شهره شهر
تجلی هنر در باطن است،نه در ظاهر|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|سینما
دنیای غریبی است و از آن غریبتر آدمهایی هستند که در این دنیای غریب به زیست مشغولند. در این دنیای واهی که همه چیزش عاریهای است، اتفاقاتی میافتد عجیب که اکثر مردم به آن عادت کردهاند.
عدهای هم که میگویند به این نوع اتفاقات عادت نکرده و نمیکنند، ناخودآگاه عادت کردهاند و نمیدانند، اگر عادت نکرده بودند، الان در قید حیات نبودند. از قدیم گفتهاند حادثه خبر نمیکند.
حوادث به صورتهای گوناگون رخ میدهند و همیشه زمانی میآیند که انتظارش نمیرود. ناگهان در حال خوشی ، اتفاق ناخوشی میافتد. گاهی نیز برعکس.
رویداد حوادث اصلا دست خود انسان نیست، هر چند برخی به جنگ حوادث میروند و خود را به دامن هلاکت میاندازند، اما اصل در غافلگیری است.
زمانه، درست در بزنگاه گریبان آدمی را میگیرد و بلایی که باید به سرش بیاید را بر سرش میآورد. گاهی حادثه در وجود انسانها رخ میدهد. این حادثه از اتفاقات بیرونی، عجیبتر و تاثیرگذارتر است، چون در یک شخص تغییر ماهوی ایجاد میکند.
این حادثه درونی مابه ازاهای بیرونی نیز دارد. به عنوان مثال، فردی با تعصبات مذهبی، به یکباره تبدیل به شخصی لائیک میشود! به گونهای که در باور انسان نمیگنجد. مگر میشود چنین شخصی به یکباره تغییر کند؟ این تغییر یا یکباره حادث میشود یا به تدریج، اما خود اتفاق مهم است.
حالا اگر این فرد در کار هنر باشد که دیگر قوز بالای قوز میشود، چون دیگر خدا را بنده نیست و زمین و زمان را به هم میدوزد.
گاهی نیز مرد یا زنی پای در عرصه بازیگری میگذارد، به طور اتفاقی بازیاش به چشم میآید. دیری نمیپاید که از درون و بیرون دچار تغییرات آنچنانی میشود، به گونهای که اصلا وی را نمیتوان از لحاظ ظاهر و باطن با گذشتهاش مقایسه کرد!
این گونه حوادث شدت و حدتش از سیل و زلزله و طوفان به مراتب بیشتر است. زیرا حوادث طبیعی فقط تخریب بیرونی دارند، نه درونی.
گاهی نیز فردی ساده دل، ساده پوش و ساده زیستی بر اثر اتفاق با یک قلم زدن، به کسوت نویسندگی در میآید. طولی نمیکشد که موهایش دم اسبی، عینکش آنچنانی، لباسهایش عجیب و غریب و رفتارش از این رو به آن رو میشود.
در عرصه هنرهای تجسمی و تئاتر که از این اتفاقات بسیار میافتد، اتفاقاتی که ناگفتنی است. ناگفته نماند هستند هنرمندان بسیاری که عاشقانه و صادقانه هنرنمایی میکنند و در وادی ادا و اصول نمیافتند. آنانی که ریشه دارند و با استعداد و پشتکار خود به موفقیت دست یافتهاند، هرگز دچار تغییرات عجیب آنی نمیشوند.برای اینکه می دانند تجلی هنر در درون انسان هاست و تغییر ظاهر،نه تنها تاثیری بر تعالی کار آنان ندارد،بلکه از راه اصیلی نیز منحرف شان می کند.
بسیاری از مردم زندگی خود را بر اساس حوادث برنامهریزی میکنند. مثلا با خود میگویند: اگر فلان حادثه روی دهد وزیر میشوم یا هنرمندی بزرگ یا فردی ثروتمند یا شهره شهر.
بنده خداها حق دارند، چون از این اتفاقات در مملکت ما زیاد رخ داده و میدهد. خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند با این حوادث عجیب و غریب!