وحید، قربانی خود و شرایط حاکم بر سینما و رسانه شد

وحید مرد،وحیدهای دیگر نیز زیر فشار بیکاری و نداری و بیماری در حال جان کندن هستند، سردمداران انجمن منتقدان چرا از جای نمی جنبند تا درد این دردمندان را کم یا از بین ببرند؟

وحید، قربانی خود و شرایط حاکم بر سینما و رسانه شد|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|سینما

زنده یاد وحید اسلامی را سال هاست که می شناسم،اما نه به عنوان فیلمساز،بلکه نویسنده و منتقد سینمایی.سینما را می شناخت و به آن عشق داشت.

به عنوان منتقد بیشتر شناخته می شد،چون کارش را بلد بود و سواد آن را هم داشت تا درباره فیلم ها و اوضاع سینما بنویسد.

نمی دانم چرا مانند بعضی ها به فکر افتاد تا فیلمی داستانی بسازد، ساخت اما به سختی و همین باعث دردسرها و شرایط بدی برای او شد که تا آخر عمر ادامه یافت.

وحید هم مانند برخی از دوستان مان رفت و جایی دیگر مسکن گزید، اما یادش همچنان در دل و ذهن ما خواهد ماند.

تا آنجا که می شد من و دوستان با کمک قلم سعی کردیم برخی از مشکلات او را،به خصوص با تهیه کننده اش حل کنیم که انصافا این فرد نیز تا آنجا که می شد کمک کرد.

وحید، قربانی خود و شرایط حاکم بر سینما و رسانه شد تا اینکه مجبور به خلوت گزینی شد تا خبری از او به کسی نرسد، خبر رسید،اما توسط پیک مرگ!

این وضعیت حق وحید و بسیاری دیگر نبوده و نیست.مانند وی همچنان داریم و خواهیم داشت،اگر حمایت درستی از آنان نشود،دیر یا زود به سرنوشت وحید اسلامی دچار خواهند شد.

۴۴ سال زندگی کرد،اما به اندازه ۴۴۴ سال درد و رنج کشید و کسی به کمک اش نشتافت.مگر عضو انجمن نویسندگان و منتقدان خانه سینما نبود؟!آیا این انجمن در دوره های مختلف دست یاری به سوی او دراز کرد؟از دردسر رهایی اش داد؟سنگ او را به سینه زد؟اصلا می دانستند کجاست و چه می کند؟از کجا در می آورد و کجا خرج می کند؟اصلا درآمدی داشت که با آن سد جوع کند؟

انجمنی که دست اعضایش را نگیرد و هنگام گرفتاری به یاری شان نشتابد،به چه کار دیگری می آید؟!

آنانی که در این ایام دراز بر مسند انجمن نویسندگان و منتقدان خانه سینما نشستند،چه دردی از دردهای وحید را کم یا درمان کردند؟

انجمنی که برای یک جشن،خود را به آب و آتش می زند و به این و آن التماس کرده تا اسپانسر پیدا کند،چرا برای کمک به اعضای گرفتار خود،به این در و آن در نزد و نمی زند؟!واقعا جشن مهم تر از زندگی و گرفتاری اعضای این انجمن است؟

چگونه دل شان آمد و می آید روی گرده نحیف امثال وحید جشن برگزار کرده،پایکوبی کنند و عکس های رنگین در کنار شبه سلبریتی ها از خود بگیرند و در رسانه ها انتشار دهند؟!

وقتی در دفتر فلان کس جوایز جشن منتقدان را دست به دست می کردند،آیا لحظه ای به وحید و امثال او فکر کردند؟چگونه توانستند و می توانند کنار اعضای گریان،لبخند پراکنی کنند و بگو بخند راه بیندازند؟!

به یاد ندارم و به احتمال زیاد در آینده هم به یاد نخواهم آورد که انجمن نویسندگان و منتقدان،گرهی از کار اعضای گرفتارش باز کرده یا باز کند.

رییس این صنف و دیگر صنوف شدن و باد به غبغب انداختن،چه فایده ای دارد وقتی که بعضی از اعضا زیر فشار زندگی در حال جان دادن هستند؟

بیهوده نیایند شعار بدهند که برای وحید و امثال او چها کردند،چون هیچ کاری نکردند و نمی کنند،اگر قدمی برداشته بودند،وضع وحید و مانند او،این گونه نبود و نخواهد بود.

وحید مرد،وحیدهای دیگر نیز زیر فشار بیکاری و نداری و بیماری در حال جان کندن هستند، سردمداران انجمن منتقدان چرا از جای نمی جنبند تا درد این دردمندان را کم یا از بین ببرند؟

مسوول شدن که فقط پشت میز نشستن و زیر کولر باد خوردن نیست،مسوول کسی است که باید در قبال اعضا و افرادش احساس مسوولیت کند و دلش برای آنان بتپد.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 + 1 =