جشنواره فیلم فجر ، عشق ما بود، نه سرگرمی

جشنواره فیلم فجر ،عشق ما بود،نه سرگرمی | سرزمین هنر| جشنواره فیلم| سیدرضا اورنگ|  جشنواره فیلم فجر، برای من و همنسلانم خاطره ای دل انگیز بود، خاطره ای که هرگز از خاطرمان محو نخواهد شد.
سینما برای ما همه چیز بود و چیزی نمی توانست با آن رقابت کند.
در دهه ۶۰ که همه چیز زیبا بود،بوی جشنواره فیلم فجر، مدت ها قبل از شروع در فضا می پیچید و ما را نیامده مست می کرد.
برای تهیه بلیت به این در و آن در می زدیم و ساعت ها در صف های طویل به انتظار می ایستادیم تا شاید بلیتی به کف آوریم و با آن به تماشای فیلم های انتخابی بنشینیم که انصافا اکثر آنها دیدنی بودند.
برنامه های جنبی هم برای خود در نظر می گرفتیم تا این ایام بیش از پیش به دل ما نشسته و خاطره اش در ذهن و دل ما برای همیشه به یادگار بماند.
در آن ایام همه در خدمت هنر بودند و کمتر کسی مسائل مالی را بهانه می کرد. آنچه مورد نظر دست اندرکاران سینما بود، هنرنمایی با حداقل امکانات برای مخاطبان بود، مخاطبانی که از جان و دل عاشق سینما بودند و با آن زندگی می کردند.
همه چیز سینما برای ما جذاب و دل انگیز بود،از نگاه کردن به سردر سینما گرفته تا خیره شدن به پرده ضخیم که کنار رفته و نمایش شروع شود.

ما با سینما زندگی کردیم

وقتی پرده کنار می رفت، پلک به هم نمی زدیم تا مبادا لحظه ای را از دست بدهیم. ما با سینما زندگی کرده و در فضایش تنفس می کردیم. برایمان فرق نمی کرد چه فیلمی روی پرده است، مهم سینما بود و فضای رؤیا انگیزش.در ایام جشنواره بود که با کارگردان های نامی سینما که پیش از انقلاب اسلامی نامی از آنان نشنیده بودیم آشنا شدیم،کارگردانان بزرگی چون:کوروساوا، وایدا، تارکوفسکی و….آن زمان تمام اطلاعات ما محدود می شد به خود فیلم و مطالب جسته و گریخته ای که در برخی نشریات می خواندیم.پیش از انقلاب از این کارگردانان بزرگ فیلمی نمایش داده نمی شد و یا خیلی محدود بود.جشنواره فیلم فجر ما را که عاشق سینه چاک سینما بودیم وارد فضاهای جدیدی کرد.

یاد گرفتیم عاشقی تنها دیدن فیلم ها و لذت بردن از آنها نیست،بلکه باید ما را به تفکر هم وادارکند.
این شد که برخی از ما وارد جرگه نقد شدیم و پای را از گلیم مان دراز تر کرده و شدیم کارشناس و روزنامه نگار سینمایی!

فیلم فجر تبدیل به یک «شو»ی بی کیفیت شده

بیش از دو دهه است که به خاطر مسند نشینی مدیران کارنابلد و سینما گریز و دبیران کارخراب کن،جشنواره معظم فیلم فجر از مسیر خارج و تبدیل به یک «شو»ی بی کیفیت شده است.
مدیران و دبیرانی که کوچک ترین توان و ابتکاری در وجودشان جلوه گر نبود و نیست، چون توانایی برپایی جشنواره فیلم فجری با

شکوه و خاطره انگیز مانند دهه ۶۰ به یادماندنی را نداشته و ندارند.

آنها برای اینکه به هر طریق به چشم بیایند، آسان ترین کار، یعنی کارخرابی را برگزیدند!
اصل را رها کرده و به جاده خاکی حاشیه زدند:

فرش قرمز ، فتوکال و راه اندازی ستادهای خبری یکسو نگر و صرفا تبلیغاتی که حتی تاب شنیدن و دیدن یک نظر مخالف را نیز

نداشته و ندارند!

این اتفاقات باعث شد پا روی دل خود بگذاریم و با جشنواره ای که به شدت دوست اش داشتیم بیگانه شویم.

امید در عین نا امیدی

تنها امیدمان این است که مدیری کاربلد، باسواد، توانمند، بلندنظر، باکلاس، سینما دوست و مردمدار که به سینما عرق و عشق دارد بر مسند سازمان سینمایی تکیه زند و تمام از دست رفته ها را دوباره احیا کند.
در عین نا امیدی،امیدواریم سینما و جشنواره فیلم فجر دوباره شکوه خود را به دست آورد و شعله عشق به سینما را از زیر خاکستر

بی اعتنایی خارج کند.
سینما باید عاشق داشته باشد که پیشرفت کند،نه تماشاچی دوره گرد!جشنواره فیلم فجر عشق ما بود،نه سرگرمی.
معلمان واقعی و دلسوز و استخوان خرد کرده سینما که هنرهفتم را از روی کتاب یاد نگرفته اند و دکترای پژوهش هنر از قوطی

«تاید» بیرون نکشیده اند، باید نسل جدیدی پرورش دهند که عاشقانه فیلم بسازند،عاشقانه تماشا کنند و عاشقانه نقد بنویسند.
به امید آن روزی که شاید هرگز نیاید و به چشم نبینیم.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 3 =