تجلی شاه مردان در آینه خیالی سازان

نقاشی «خیالی سازی» یا «قهوه خانه ای» یکی از هنرهای عرصه تجسمی شناخته می شود.هرچند در آغاز برخی از هنرمندان این حوزه و منتقدان در برابر این نوع از نقاشی جبهه می گرفتند،اما کم کم نظر بسیاری از همین منتقدان نیز نسبت به این هنر برگشت و دیگر تقابلی وجود نداشت.

تجلی شاه مردان در آینه خیالی سازان|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|هنرهای تجسمی

وصف شاه مردان در زمین و زمان نمی گنجد،اما هر صاحب هنری،حتی مردم عادی،همواره سعی داشته و دارند تا گوشه ای از عظمت، لطافت و شکوه این مظهرالعجایب را با هر زبان و قلمی توصیف کنند.

ایرانیان از دیرباز علاقه ویژه ای به امیر مومنان داشته و دارند.تاریخ ادبیات و هنر ایران زمین شاهد این ادعاست.

بی شک جمال و کمال حضرت علی (ع) در ادبیات و به خصوص شعر پارسی جلوه و نمود بیشتری دارد،اما آینه تمام قد و شفاف هنرهای تجسمی نیز جلوه گاه این بزرگ مرد تاریخ بوده و خواهد بود.

نقاشی «خیالی سازی» یا «قهوه خانه ای» یکی از هنرهای عرصه تجسمی شناخته می شود.هرچند در آغاز برخی از هنرمندان این حوزه و منتقدان در برابر این نوع از نقاشی جبهه می گرفتند،اما کم کم نظر بسیاری از همین منتقدان نیز نسبت به این هنر برگشت و دیگر تقابلی وجود نداشت.

بسیاری از وقایع دینی و داستان های ملی و به خصوص شاهنامه فردوسی بزرگ نیز در تابلوها و پرده های نقاشی «خیالی سازی» به تصویر کشیده شده اند.به جرات می توان گفت کمتر هنرمندی در این عرصه حضور داشته که پرده یا تابلویی از مولا علی (ع) یا داستانی متعلق به آن حضرت را با قلم سحرآمیر خود نقاشی نکرده باشد.

تعداد این آثار زیاد است و شخصا برخی از آنها را دیده ام،اما تابلویی در حال کشیده شدن از تمثال شاه مردان توسط یکی از بزرگان و شاید بزرگ ترین هنرمند دنیای «خیالی سازی» دیدم که درجا لرزه بر تنم افتاد و چون معجزه ای مرا به عجز انداخت .در ترسیم این تابلو، شکوه علی (ع) و عشق را همزمان به عینه دیدم و شبنم اشک در گوشه دیدگان متعجبم نشست.

اواسط دهه ۷۰ شمسی برای مصاحبه و گرفتن تصویر برنامه ای به نام «خیالی سازی» همراه دوستم به خانه محقر استاد حسین همدانی معروف به حاج حسین پنجه طلا رفتیم.به محض آنکه چشمم به صورت خندان ،اما سکته زده و اندام نحیف استاد افتاد،باور کردم و مطمئن شدم هنرمند عاشق این عرصه اوست و نقش عشق را که در طول تاریخ همیشه دست به دست کرده اند تا به دست صاحب هنر برسد،به دستان لرزان،اما پرتوان استاد سپرده شده.

در اتاق کوچکی پشت بوم نقاشی نشسته و هنرنمایی می کرد.تمثال یگانه جهان شاه مردان علی (ع) را می کشید.دست اش توان لازم را نداشت،اما با قدرت روی بوم به خلقت مشغول بود.با دست چپ قلم را در رنگ می زد و بر تابلو می نشاند.

فکر کردم استاد از بدو تولد چپ دست است،اما فهمیدم سکته دست راست هنرمند را از کار انداخته.حاج حسین پنجه طلا نگذاشت سکته بیش از پیش او را زمینگیر کند. دست چپ خود را به کار گرفت تا همچنان هنرنمایی کند.

قلم را چنان در عرصه تابلو به تاخت و تاز وا می داشت که هیچ اثری از ناتوانی در آن دیده نمی شد.

تابلو هنور تکمیل نشده بود،اما جلوه شاه مردان در آینه بوم جلوه گر بود و با روح و روان آدم بازی می کرد.تمثال مبارک حضرت علی(ع) را بسیار دیده ام که توسط هنرمندان نامی یا کم نشان کشیده شده بودند،اما تابلوی حاج حسین چیز دیگری بود و جلوه دیگری داشت.

پیش از دیدن استاد حسین همدانی و نقاشی او از نزدیک،رقبت چندانی به نقاشی «قهوه خانه ای» نداشته و آن را پیشه ای سطحی می دانستم،اما بعد از این دیدار و تماشای هنرآفرینی او روی بوم،یکباره نظرم برگشت و به این هنر علاقه مند شدم.

هرچه بیشتر تابلوی «خیالی سازی» می دیدم یا درباره اش می خواندم و می شنیدم،علاقه ام بیش از پیش می شد.

اکثر استادان هنر «خیالی سازی» را پیش از درگذشت شان دیده و با آنان صحبت کرده ام. ازجمله بزرگانی چون: عباس بلوکی فرد، حسن اسماعیل زاده، محمد فراهانی و ….همه آنان استادان بی نظیری در این عرصه بودند که تابلوها و پرده های شان،نه تنها زینت بخش قهوه خانه ها،بلکه روی دیوار بزرگ ترین موزه های ایران و خارج خودنمایی می کنند.

با این حال تابلوها و پرده های حاج حسین همدانی جلوه و شکوه دیگری داشت.از نوع نقاشی و رنگ های شاد و زنده ای که در آن استفاده شده بود،حتی بدن نگاه کردن به امضای نقاش متوجه می شدم اثر متعلق استاد است.

تابلویی نیز به سبک نقاشان اروپایی از صحنه ذبح حضرت اسماعیل کشیده بود که روی دیوار قهوه خانه اکبربلند جلوه گر بود و نگاه ها را خیره می کرد.

از سرنوشت تابلوهایی که از استادان عرصه خیالی سازی،به ویژه حاج حسین همدانی در قهوه خانه اکبربلند و دیگر قهوه خانه های قدیمی بود،بی اطلاع هستم،اما امیدوارم همه آنها جمع آوری و در جای مناسبی نگهداری شده باشند.اگر چنین اتفاقی نیفتاده وزارت ارشاد برای جمع آوری آنها تلاش کند تا این آثار گرانسنگ از بین نروند.

آخرین باری که این استادان بزرگ را کنار هم دیدم در فرهنگسرای نیاوران بود.بعد یکی یکی مردند و در سکوت خبری دفن شدند.

خداوند همه آنان را بیامرزد.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

23 − = 22