معلم واقعی،عاشق است،عاشقانه درس می دهد،با عشق زندگی می کند و عاشق می میرد

اگر کسی در ذاتش معلم نیست نباید وارد این حرفه شریف و سخت شود،حرفه های نان و آبدارتر و آسان تری نیز وجود دارند.معلم عاشق است،عاشقانه درس می دهد،با عشق زندگی می کند و عاشق می میرد.

معلم واقعی،عاشق است،عاشقانه درس می دهد،با عشق زندگی می کند و عاشق می میرد|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|فرهنگی

درباره معلم بسیار گفته و نوشته شده که همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.گفتن از معلم و قرار دادن روزی به نام معلم،مانند آن است که بخواهیم از خورشید بگوییم و روزی برایش معین کنیم.

آنچه مسلم است معلم بودن با درس گفتن بسیار متفاوت است.عده ای می پندارند معلم کسی است که درسی را بگوید و چیزی پای تخته سیاه یا وایت برد بنویسد و برود!این چنین نیست و نخواهد بود.بسیاری گلو پاره کرده اند و غبار گچ خورده اند،زحمت شان نیز قابل تقدیر است،اما هرگز به مقام معلمی نرسیدند و نخواهند رسید،زیرا فقط به وظیفه اداری خویش عمل کردند،نه عاشقی.

در دانشگاه های ایران و جهان مدرسان بسیاری به تدریس مشغول بوده،هستند و خواهند بود،اما همه آنان به مقام والای معلمی نرسیده و نخواهند رسید،زیرا معلمی نیز مانند عرفان،هفت شهر عشق دارد که فقط عاشقان حقیقی می توانند آنها را فتح کنند.

معلم در دو جبهه همزمان فعال است،آموزش و پرورش.آموزش را بسیاری بلدند،اما با اصول پرورش چند درصد از معلمان و مدرسان آشنا هستند؟منظور از پرورش آن نیست که در کلاس های توجیهی گفته و می گویند،منظور رسوخ به جان دانش آموزان و دانشجویان است و اثر گذاری معنوی بر روح و روان آنان.این فقط از عهده یک عاشق بر می آید و بس.

معلم از زمانی که پایش را در کلاس می گذارد تا زمانی که زندگی را وداع می کند باید معلم باشد و محل رجوع شاگردان،چه در رفع اشکالات علمی و چه مشکلات اجتماعی،خانوادگی و غیره.معلم شخصیتی است همه چیز تمام،عارفی کامل و عاشقی وارسته.

یکی از نشانه های مهم و تاثیر گذار معلم بودن،آن است که تشنه یاد دادن باشد و تمام وجودش را،علی رغم تمام مشکلات و نامهربانی ها وقف آموختن کند،به حکم عشق،نه وظیفه.

متاسفانه برخی از معلمان و استادان، تمام اندوخته دانش خویش را به دانش آموزان ، دانشجویان و هنرجویان منتقل نمی کنند،به اصطلاح فوت کوزه گری را یاد نمی دهند و به آن افتخار هم می کنند!

وقتی شاگردی وارد کلاس می شود،برای آموختن فوت کوزه گری است،نه دورخوانی کتاب های درسی،به خصوص در رشته های هنری،ادبی و رسانه.اگر قرار باشد به عنوان معلم و مدرس در کلاس های درس،کتاب در دست گرفته و آنچه دیگران نوشته اند را به شاگردان تحمیل کنیم، چه کار مهمی انجام داده ایم؟بسیاری از هنرجویان پیش از آنکه وارد دانشگاه یا موسسات آموزشی سینما و هنر بشوند آن کتاب ها را خوانده و حتی حفظ کرده اند!

هنرهای تجسمی،سینما،تئاتر،ادبیات و روزنامه نگاری و خبرنگاری را نمی توان با خواندن کتاب یاد گرفت،کتابها فقط کمک کننده هستند.

معلمان این گونه کلاس های هنری و ادبی باید فوت های کوزه گری و قلق های موفقیت در عرصه هنر و ادب را به شاگردان بیاموزند.اغلب آموزه های هنری پای کار مفید و کارساز هستند.مگر می شود فقط با دادن جزوه،فیلمنامه نویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر و… را تربیت کرد و تحویل جامعه داد.

متاسفانه در بیشتر دانشگاه ها،آموزشگاه ها و مراکز علمی-کاربردی،جای یاد دادن هنر و سینما به هنرجویان،فقط سر کلاس برای شان کتاب می خوانند!با این حساب،چه انتظاری می توان از فارغ التحصیلان این مراکز داشت؟معلم هنر باید تمام تجربیات و توانایی های خویش را به هنرجویان انتقال دهد،اگر چنین نکند معلم نیست و تا ابد مدیون خواهد بود.

برخی از دانشگاه ها مدام فارغ التحصیل های رشته های هنر و رسانه را به بیرون از دانشگاه هدایت می کنند،بی آنکه به آنان توانایی بخشیده باشند.به عنوان مثال وقتی این گونه فارغ التحصیلان وارد عرصه مطبوعات می شوند،مشخص می شود که عملا هیچ نمی دانند!اینجاست که معلمان واقعی،یعنی استخوان خرد کرده های مطبوعات وارد عمل شده و به آنان آموزش های لازم را داده و فوت کوزه گری را می آموزند!معلمان دلسوزی که شاید بعضی از آنان دانشگاه نیز نرفته باشند،اما فن نوشتن و روزنامه نگاری را پای کار و از معلمان خویش به خوبی یاد گرفته اند.بسیار نادر است که مدرس و استادی در دانشگاه توانایی این افراد با تجربه و کار کرده را داشته باشد.

عجیب اینکه برخی از مدرسان از معلمانی که تمام داشته های شان را به هنرجویان منتقل می کنند،ایراد گرفته و گله کرده که چرا تمام فوت های کوزه گری را به شاگردان یاد داده و همه تجربه خود را به آنان منتقل می کنید؟!

بارها به این دوستان گفته و می گوییم که اگر غیر از این عمل کنیم،معلم نبوده و نخواهیم بود،بهتر است اندک دانش و تجربه خویش را به هنرجویان منتقل کنیم یا آنها را در گور برده و با خود به آن دنیا ببریم؟!این چه گلایه ای است که دوستان می کنند؟

اگر کسی در ذاتش معلم نیست نباید وارد این حرفه شریف و سخت شود،حرفه های نان و آبدارتر و آسان تری نیز وجود دارند.معلم عاشق است،عاشقانه درس می دهد،با عشق زندگی می کند و عاشق می میرد.

روز معلم به تمام معلمان و شمع های همیشه روشن علم و هنر مبارک باد.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 5 = 10