نفربر سینمای جنگ از مسیر خارج شده؛باید دوباره در شب پرواز کرد

بعد از انقلاب،سینمای ایران در یک سردرگمی بسر می برد و هنوز تکلیف فیلمسازان و دیگر سینماگران مشخص نبود که جنگ تحمیلی آغاز و کار سخت تر از پیش شد.

نفربر سینمای جنگ از مسیر خارج شده؛باید دوباره در شب پرواز کرد|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|سینما

تاریخ سینمای جنگ قدمتی به درازای عمر هنرهفتم دارد . از همان آغاز، این گونه فیلم ها نیز تولید می شد که نمونه های آن در آرشیوها بسیار است.آن زمان و حتی دهه های بعد،هنوز منتقدان این آثار را گونه بندی نکرده بودند.

دوره ای در سینما نبوده که در آن فیلم جنگی ساخته نشده باشد.این آثار،هم از لحاظ تاریخی مهم بودند،هم تماشاگر آنها را دوست داشت و هم حس ملی و حماسی را در مردم زنده می کردند.

از نبردهای تاریخی جهان گرفته تا جنگ انفصال در آمریکا، جهانی اول،دوم و مناقشات امروز ،سوژه آثار جنگی قرار گرفته و می گیرد.

پیش از انقلاب در ایران فیلم هایی که بتوان بر آن  نام جنگی گذاشت وجود نداشت یا بسیار نادر بود که آن هم بیشتر مربوط به نبردهای تاریخی بود.

کارگردانان بزرگ دنیا ،از گریفیث خلاق گرفته تا جان فورد افسانه ای و کریستوفر نولان نواندیش در کارنامه پربار شان،حداقل یکی-دو فیلم جنگی نیز به چشم می آید.

بعد از انقلاب،سینمای ایران در یک سردرگمی بسر می برد و هنوز تکلیف فیلمسازان و دیگر سینماگران مشخص نبود که جنگ تحمیلی آغاز و کار سخت تر از پیش شد.

با ساخت فیلم «مرز» سینمای جنگ در ایران شکل گرفت و در مدت کمی، فیلم های زیادی با این موضوع ساخته شد. از همه مهم تر اینکه این ژانر سینمایی خیلی زود راه خود را در ایران پیدا کرد.

«مرز» که حدود یک سال بعد از جنگ ساخته شد،یعنی ۱۳۶۰ ،بیشتر به فیلم های پیش از انقلاب شبیه بود تا آثار جنگی که بعدها تولید شد.این فیلم عشق و عرق به خاک وطن را به خوبی نشان داد و مخاطبان نیز با آن ارتباط برقرار کردند.

«عقاب ها» ساخته ساموئل خاچیکیان یکی از موفق ترین فیلم ها،نه تنها در ژانر جنگی،بلکه در کل تاریخ سینمای ایران بود که توانست بیش از هشت میلیون تماشاچی را به سالن های سینما بکشاند.آن هم با جمعیت ۳۰ میلیونی کشور و در زمانی که ایران در موقعیت کاملا جنگی قرار داشت و تعداد قابل توجهی از سینماها نیز تعطیل شده بودند.

در سال های بعد نیز که این فیلم نمایش داده می شد،تماشاگران از آن استقبال می کردند.بارها نیز از صداوسیما پخش شد. این اثر نیز مانند فیلم «مرز» قهرمان هایی داشت که مردم با آنان همذات پنداری می کردند.

در همان سال های ابتدای جنگ،فیلم های زیادی با موضوع دفاع مقدس ساخته شد که هم کارگردانان تازه نفس در عرصه بودند و هم فیلمسازان با تجربه.ذکر نام تمام این آثار تکرار مکررات خواهد بود و موجب اطاله کلام می شود.به همین دلیل فقط به برخی از فیلم های تاثیرگذار اشاره می شود.

«کانی مانگا» ساخته سیف الله داد از دیگر فیلم های موفق جنگی بود که حدود چهار میلیون تماشاچی داشت . بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و از آن استقبال شد.

در دهه ۶۰ ده ها فیلم جنگی تولید شد که داستان آن یا در میدان نبرد اتفاق می افتاد یا پشت جبهه و حواشی جنگ.برخی از این فیلم ها از لحاظ تکنیکی ضعیف بودند،اما آنچه که باعث می شد مخاطبان از آنها استقبال کنند،حس جدید و غریبی بود که در متن آن جریان داشت.در بسیاری از این گونه آثار،محتوا مهم تر از فرم بود که ضعف تکنیکی را جبران می کرد.

در اواسط دهه ۶۰ یکی از کارگردانان نوظهوری که پا به عرصه نهاد و شهره خاص و عام شد،رسول ملاقلی پور بود.وی با عکاسی از مناطق جنگی و رزمندگان کار خود را شروع کرد.

در نبرد بسیار سخت و نفسگیر «تنگه چزابه» بعثیان عراق با فرماندهی مستقیم صدام حسین یازده بار پاتک سنگین زدند تا آن را دوباره پس بگیرند،اما موفق نشدند . بسیاری از رزمندگان ایرانی در این تهاجمات شهید و عده بیشماری نیز مجروح شدند،اما این تنگه مهم و حیاتی را از دست ندادند.یکی از مجروحان این نبرد تاریخی رسول ملاقلی پور بود.

وی ابتدا فیلمی با فرمت ۱۶ میلی متری ساخت با نام «نینوا» که بعد تبدیل به ۳۵ میلی متری شد و روی پرده رفت. فیلم نسبتا ضعیف بود و از لحاظ کیفی پایین،اما یک مشخصه داشت و آن تفکر و حس تازه ای بود که نوید ظهور یک کارگردان جدید و کاربلد را می داد.

ملاقلی پور فیلمی ساخت به نام «پرواز در شب» که با وجود برخی از  نقطه ضعف های تکنیکی،تبدیل به یک معیار شد برای سینمای جنگ.

وی در این فیلم تاثیرگذار،هم قهرمانی جذاب را وارد داستان کرد که مخاطبان با او همذات پنداری کردند و هم حس ساری در دیگر فیلم های جنگی را در خود داشت.

با گذشت بیش از سه دهه از تاریخ ساخت،همچنان بهترین فیلم جنگی سینمای ایران محسوب می شود.ملاقلی پور را باید پدیده و معیار سینمای جنگ ایران دانست.زیرا توانست هم مخاطبان را به سالن های سینما بکشاند و هم حس خاص جاری در فضای دفاع مقدس ایران را به مردم انتقال دهد.

در «افق» ملاقلی پور به سینمای هالیوود تاسی کرده و فیلمی جذاب و هیجان انگیز را ساخته و روی پرده می برد.این اثر قهرمان محور است،قهرمانی که مخاطبان آن را باور دارند.

آخرین فیلمی که در سینما دیدم که مخاطبان برای قهرمانش سوت می کشیدند و کف می زدند،«افق» ملاقلی پور بود.بعد از آن دیگر تکرار نشد.

فیلم هایی که وی با موضوع دفاع مقدس تولید کرده،یک سر و گردن از آثار کارگردانان دیگر ایرانی بالاتر است.

در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ کارگردانان جوان دیگری مانند ابراهیم حاتمی کیا،احمدرضا درویش،جمال شورجه و… ظهور کردند و در دورانی نیز موفق بودند،اما نمی شود کار آنان را با آثار ملاقلی پور مقایسه کرد.

اغلب فیلم های کارگردانان دیگر عرصه دفاع مقدس،به خصوص در دهه ۷۰ قهرمان محور نبودند،منظور قهرمانی است که در فیلم های هالیوودی می شناسیم.بیشتر موضوعات حاشیه ای جنگ و تبعات آن را به تصویر می کشیدند.

در دهه هفتاد نیز ده ها فیلم توسط کارگردانان کارکشته و جوان ساخته شد،اما اغلب آنان قابل مقایسه با دهه با شکوه شصت نبوده و نیستند.

در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ تهیه کنندگان بخش خصوصی نیز در زمینه ساخت فیلم های جنگی فعال بودند،چون هم فروش خوبی داشتند و هم به گونه ای ادای دین محسوب می شدند.در دهه ۶۰ ضعیف ترین فیلم های دفاع مقدسی نیز نزدیک به دو میلیون مخاطب داشتند و به سینماها رونق می دادند.

همان مخاطبانی که پیش از انقلاب برای قهرمانان فیلم های جنگی هالیوودی یا آثار قهرمان محور خارجی کف زده و سوت می کشیدند،برای قهرمانان فیلم هایی مانند «مرز»،«عقاب ها» ،«افق» ،«کانی مانگا» و مانند آنها نیز سوت کشیدند و کف زدند.

وقتی جماعت کف زن و سوت کش ، در حقیقت عاشقان واقعی سینما،به خاطر اعمال سیاست های نادرست مدیران بخش دولتی و کارشکنی های بخش خصوصی،از عشق شان دست کشیده و دیگر پا به سالن های سینما نگذاشتند،هم فیلم های جنگی بی مخاطب ماندند و هم چرخ اقتصاد سینمای ایران لنگ زد و تقریبا از کار افتاد.

تعطیلی گسترده سالن های سینما در تهران و شهرستان ها،به دلیل ممنوع کردن اکران فیلم های خارجی و قهر عاشقان واقعی سینما بود.

از اواسط دهه ۷۰ سینمای ایران و به ویژه فیلم های جنگی رو به افول نهاده و مخاطبان دیگر مانند گذشته گرمی بخش گیشه ها و سالن های سینما نبودند.بخش خصوصی نیز دیگر از خود رغبتی نشان نداد تا در ساخت فیلم های دفاع مقدسی سرمایه گذاری کند.

سرمایه گذاری در ساخت فیلم های دفاع مقدسی محدود شد به سازمان های دولتی و ارگان ها.اغلب این مراکز سرمایه را در اختیار افراد کاربلد و دلسوز قرار ندادند تا آنان با ساخت فیلم های خوب جنگی،هم این گونه مهم را از خطر نابودی نجات دهند،هم مخاطبان را با سینما آشتی دهند،هم حماسه ها و قهرمانان دوران دفاع مقدس را زنده نگه دارند و از همه مهم تر اینکه نسل جدید را با اتفاقات آن برهه مهم از تاریخ کشور و قهرمانان و رزمندگانی که برای دفاع از خاک میهن فداکاری ها کرده و جان خویش را از دست دادند آشنا کنند.

متاسفانه این کار را نکردند و با وجود ناکامی ها و شکست های پیاپی و مختلف در عرصه ساخت فیلم جنگی،همچنان بر طبل تهی خویش می کوبند.باز اصرار دارند عنان کار را دست کسانی بسپارند که از نظر آنان خودی محسوب می شود!

تهیه کننده ای که از جیب خودش برای فیلم خرج نکند،هرگز دغدغه ای برای موفقیت اثر نداشته و نخواهد داشت.اصلا برایش مهم نیست در گیشه فروش داشته باشد یا نداشته باشد.او پول هنگفتی را که باید می گرفت،گرفته است،اما تهیه کننده ای که به سینما عرق و عشق دارد و تمام دارایی خودش را خرج ساخت فیلم می کند،کار تولید شده برایش مهم است و شبانه روز تلاش می کند تا اثر او در گیشه موفق باشد و مخاطبان آن را بپسندند.

سازمان ها و ارگان های دولتی گویا تعریف دیگری از ساخت فیلم و تهیه کنندگی دارند که به گونه ای دیگر عمل می کنند.اگر قرار است کار را به خودی ها بدهند،لااقل کل بودجه فیلم را به تهیه کننده ندهند و فقط برایش دستمزدی مانند دیگر عوامل بدهند،مثل کمپانی های معظم فیلمسازی در جهان.

متاسفانه سازمان های دولتی و ارگان هایی که در ایران وارد عرصه فیلمسازی شده اند،افراد کاربلد و متخصصی را به استخدام نگرفته و نمی گیرند تا آنان با توانایی خود ناظر بر همه چیز باشند،هم نگذارند فیلم ضعیفی ساخته شود و هم از هدررفت بودجه که بیت المال مردم است جلوگیری کنند.

افرادی را به عنوان خودی و دوست و آشنا دور خود جمع کرده اند که یا سینمای ایران و جهان و مناسبت هایش را نمی شناسند و یا اطلاعات کمی دارند که آن را هم از طریق حفظ کردن متن کتاب یا سرچ در اینترنت به دست آورده اند!

با چنین افرادی که اتاق های فکر سازمان های دولتی مانند بنیاد فارابی ،بنیاد روایت فتح و سازمان اوج را قبضه کرده اند،آیا می شود انتظار داشت در این ارگان ها فیلم های خوب و پرمخاطب جنگی و غیره ساخته شود؟!

این همه بودجه در اختیار خودی ها قرار داده اند تا فیلم دفاع مقدسی بسازند،کدام فیلم شان عایدی مادی و معنوی در پی داشته است؟کدامیک از آنها باعث رونق سینمای جنگ شد؟کدام شان مخاطبان را به سالن های سینما کشاندند؟هیچ!

اگر حتی فردی با نیت خیر هم وارد عرصه فیلمسازی شده که با بودجه های ارگانی و دولتی فیلم بسازد،چون اصل و فرع کار را نمی شناسد، نتوانسته و نمی تواند فیلم خوبی تولید کند.

چند سالی است که جشنواره مقاومت راه اندازی شده تا به کمک فیلم ها دفاع مقدسی بیاید و جان تازه ای به آن بدهد.آیا واقعا این جشنواره موفق بوده است؟آیا سینمای جنگ احیا شد و نفسی تازه گرفت؟

اگر همچنان مانند جشنواره فیلم فجر و دیگر جشنواره های دولتی،فقط بخواهد به عنوان یک دستور اداری و روتین برگزار شود و هیچ دستاوردی نداشته باشد . اصلا برای کسی هم مهم نباشد که تاثیرگذار بوده یا خیر؟برگزار نشدنش بسیار بهتر و به صرفه تر است.

چرا تاکنون جشنواره فیلم فجر،مقاومت و دیگر جشنواره های دولتی  آسیب شناسی نشده اند تا نقاط ضعف و قوت آنها مشخص شود؟منظور دادن گزارش چگونگی برگزاری به بالادستی ها نیست،آسیب شناسی درست توسط متخصصان سینما و منتقدان کاربلد،کارکشته و دلسوزی که خارج از بدنه سازمان سینمایی،بنیاد روایت فتح و… هستند.

متخصصان آشنا به کار و منتقدان باتجربه بهترین و تنها افرادی هستند که با استفاده از تخصص و بدون غرض و مرض می توانند جشنواره ها را آسیب شناسی کنند.حتی یک بار نیز این اتفاق نیفتاده است.اگر تنها یک بار مسوول و مدیری جرات می کرد که نظر این بزرگان را بگیرد،وضعیت جشنواره ها بسیار بهتر از این می شد.

درباره سینمای ایران و فیلم های دفاع مقدسی نیز این افراد توانا می توانند نظر کارشناسی داده و آسیب شناسی کنند.متاسفانه در این زمینه نیز چنین نکرده اند و شاید نکنند.

در فیلم های دفاع مقدسی دهه ۶۰ و اوایل ۷۰،قهرمانان فیلم با اینکه مورد توجه مخاطبان قرار داشتند،اما مخاطبان با نام واقعی شان آشنا نبودند،برای همین بهتر همذات پنداری می کردند و سطح توقع شان نیز در همین حد بود.

وقتی گفته می شود قرار است درباره قهرمانان بزرگ ایران فیلم ساخته شود،مانند شهید مصطفی چمران،احمد متوسلیان،شهید محمد بروجردی،شهید منصور ستاری،شهید مهدی باکری و…مخاطبان انتظار دارند چیزی فراتر از شناخت شان نسبت به این قهرمانان روی پرده سینما ببینند،اما هنگامی که متوجه می شوند، آنچه می دانند و آنچه می بینند تفاوت فاحش با هم دارند،شناخت و ارادت شان نسبت به آن بزرگان دچار تغییر شده و رنگ می بازد،همچنانکه تاکنون چنین اتفاقی افتاده و متاسفانه قرار است بیفتد.

بعد از گذشت سال ها،هنوز فراموش نکرده و روی قلبم سنگینی می کند،وقتی از زبان تماشاگری که از سالن نمایش دهنده فیلم «چ» بیرون آمد و گفت:چمران…چمران که می گفتند همین بود؟!این اثر ساخته شد تا شخصیت شهید چمران بالاتر برود یا دچار آسیب شود؟!

آیا شهید زرین فیلم «تک تیراندار» همانی بود که می شناختیم؟شهید مهدی باکری همین فردی بود که در «موقعیت مهدی» نمایش داده شد؟!شهید محمد بروجردی واقعا همانی بود که در فیلم «غریب» به تماشاگران نشان دادند؟!جایگاه و مقام شهید منصور ستاری ،در «منصور» دیده شد؟!

تمام فیلم هایی که با موضوع قهرمانان دفاع مقدس ساخته شدند،نه تنها مقام و موقعیت این بزرگان را بالاتر نبرده،بلکه متاسفانه با کارنابلدی و نشناختن سینمای قهرمان محور به شخصیت و جایگاه آنان نیز آسیب وارد شده است.

اخیرا در خبرها آمده که قرار است سازمان اوج توسط فرد مستندسازی داستان زندگی بزرگمردی مانند شهید مهدی زین الدین را بسازد.آیا این کار درست است؟آیا فیلم های دیگر موفق بودند و مورد توجه مخاطب که دوباره می خواهند زندگی این بزرگان را دستاویز قرار دهند؟

بارها گفته و نوشته ام و دوباره تکرار می کنم،سینمای ایران و سینماگرانش در حال حاضر توان و دانش ساخت فیلم و سریال بر اساس زندگی قهرمانان بزرگ ایرانی،از ابتدای تاریخ تا امروز را ندارند. معدود کسانی هم که می توانستند بسازند یا دیگر در قید حیات نیستند یا به گوشه عزلت خزیده و روزهای باقیمانده را طی می کنند.

زاپاتای واقعی،آن گونه که در تاریخ آمده و عکس او موجود است ،فردی کوتاه قامت و لاغر بوده است.اگر هالیوود می خواست با این شکل و شمایل فیلم «زنده باد زاپاتا» را بسازد،نه کسی باور داشت او یک قهرمان است و نه در گیشه فروش می کرد.برای همین زاپاتا را در قامت مارلون براندو به تصویر کشیدند تا باورپذیر شود که شد.

امروز هرکس نام زاپاتا را می شنود،چهره مارلون براندو برایش تداعی می شود،همچنان که حمزه سیدالشهدا و عمرمختار را در قامت آنتونی کویین می بینند.در سینمای ایران کی چنین اتفاقی افتاده است؟کی خواهد افتاد؟

بنابراین ساخت فیلم از روی زندگی قهرمانان،تکنیک و فوت و فن خود را دارد که از عهده هر کس و سازمانی بر نمی آید.از همه مهم تر بازیگر قوی،جذاب و هنرمند نیز می خواهد که سینمای ایران فعلا فاقد آن است.

باید پذیرفت که نفربر سینمای جنگ از مسیر خود خارج شده است. باید با استفاده از هنر و توانایی همه دلسوزان عرصه سینما و رسانه کمک گرفت و با ساخت فیلم های مخاطب پسندی که در دهه ۶۰ اکران شدند، مانند«عقاب ها»،«پرواز در شب»،«کانی مانگا» و….

همچنین با استفاده از تمام ظرفیت ها و سخت افزارها و نرم افزارها ،دوباره مخاطبان را بیننده این گونه از فیلم ها کرد.اگر چنین نشود،دیگر نمی توان آن را به راه اصلی بازگرداند.

اگر واقعا،مسوول و مدیری، در بخش خصوصی ، دولتی و ارگانی،با تمام وجود می خواهد سینمای ایران و فیلم های دفاع مقدسی احیا شوند و به روزهای اوج برگردند،باید سراغ متخصصان کاربلد و منتقدان باتجربه و سینما دیده بروند و از آنان راهکار بخواهند.اگر غیر از این عمل شود،محال است اتفاق خاصی بیفتد.

 

 

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 4 = 2