محمدهادی کریمی؛مؤلف صبور سینما و مطبوعات
محمدهادی کریمی مولفی است صبور که از مطبوعات تا سینما و تلویزیون و شبکه خانگی تاثیرگذاری خود را داشته و در همه سالهای فعالیت تلاش کرده جوانان بااستعداد را در مسیر رشد یاری رساند،
محمدهادی کریمی؛مؤلف صبور سینما و مطبوعات|سرزمین هنر|سینما
نیمه شهریور زادروز محمدهادی کریمی است، نویسنده و کارگردانی که میتوان لقب مولف صبور را به او نسبت داد.
وی به غیر از سابقه نگارش دهها فیلمنامه به عنوان مشاور فیلمنامه و سناریست نهایی در بسیاری از آثار سینما و تلویزیون حضور داشته و البته با مناعت طبعی که باعث شده گاهی نامی از خود نبرد تا جوانترها دیده شوند.
محمدهادی کریمی ورای سینما و تلویزیون صاحب تجربیات قابل تاملی در حیطه ژورنالیسم و مطبوعات سینمایی هم هست. او صاحب امتیازی و مدیر نشریات موفقی چون تصویرروز و سینماجهان را برعهده داشت . سعی کرد با ارائه محتواهای بهروز و جذاب از سینمای روز جهان در کنار مطالب اختصاصی از سینمای ایران، کاری کند که در دوران نبود اینترنت، مخاطبان با آبونمان فقط یک مجله سینماجهان در جریان اهم اتفاقات سینمایی دوران قرار گیرند.
وی نامش پای فیلمنامه هایی در گونه های مختلف آمده، از ساغر، سیب سرخ حوا، دختران انتظار، مارال، شهرت، رخساره و اتانازی گرفته تا الهه زیگورات، آدمکش، ایران برگر، رستگاری در هشت و بیست دقیقه و.. که برخی از آنها چون شهرت، دختران انتظار، اتانازی، مارال و سیب سرخ حوا همچنان به عنوان رفرنس، مرجعی هستند برای کپیبرداری(!) و تولید فیلمهای تازه.
محمدهادی کریمی به عنوان کارگردان فیلمهای متفاوتی را نیز ساخته،فیلم هایی خلاف جریان عادت سینمای ایران و بهجای دنباله روی جریان غالب به دنبال تاثیرگذاری بر زمانه خود و ایجاد مسیری تازه برای پرداختن به سوژه های نو و اغلب فرازمانی.
همان طور که زمانی بهرام بیضایی یک خط داستانی هندیطور را با نگاهی هیچکاکی بدل کرد به یک درام پرتعلیق به نام شاید وقتی دیگر، محمدهادی کریمی هم در دوران غلبه مینیمالهای مقلد، درام هایی با رگه های جامعهشناسانه مثل برف روی شیروانی داغ، کمدی انسانی و پسرکشی را ارائه داد که برخی تعابیر موجود در آنها بسیار جلوتر از زمانه بودند. با بشارت به یک شهروند هزاره سوم نیز عواقب خرافهگراییهایی را پدیدار ساخت که سال ها بعد با رونویسی از آن سریالش را ساختند!
همان قدر که داریوش مهرجویی بنبست سوداگران بازار مسکن را به خوبی با زبان کمدی عجین کرد و شد اجارهنشین ها، محمدهادی کریمی عاقبت شوم دوقطبی سازی هایی -که تازه سال قبل و بعد از حوادث مهسا، سیاستمداران مدعی بر آن صحه گذاشتند -را یک دهه و نیم زودتر با نگارش کمدی چگونه آموختیم پیتزا بخوریم و خوشحال باشیم، عیان کرد که این خود یک دهه زودتر از ناآرامیهای مهسا با عنوان ایران برگر تولید و با وجود اکران نوروزی موفق و حفظ کف فروش، زودتر از حد ممکن از پرده پایین کشیده شد تا مبادا یک کمدی ضد دوقطبی و راه تازهای که پیشنهاد داده، بساط دوقطبی سازان اصغری-نمکی را به هم بریزد.
محمدهادی کریمی در ادوار مختلف حضور در هیأت های انتخاب و داوری جشنواره های مختلف، ازجمله فجر یا حضور در شوراهای پروانه ساخت و نمایش، تا جایی که ممکن بود همراه با هنرمندان اصیل بوده و نه برعکس. مصداقش حمایت تمام و کمال از صدور پروانه نمایش برای قاتل و وحشی که متأسفانه در زمان خود بدان توجهی نشد تا حالا که تازه پروانه نمایش خارجیاش را صادر کردهاند.
او مولفی است صبور که از مطبوعات تا سینما و تلویزیون و شبکه خانگی تاثیرگذاری خود را داشته و در همه سالهای فعالیت تلاش کرده جوانان بااستعداد را در مسیر رشد یاری رساند، بی کمترین چشمداشت. چه در نشریات سینماجهان و تصویرروز که محلی بودند برای جذب نخبگان رسانه، کریمی بیشتر از همه هوای جوانان بااستعداد را داشت و چه در حین نزدیک سه دهه فعالیت سینمایی اسباب رشد بسیاری از سینماگران شاخص سالهای بعد را فراهم کرد.
شاباش زادروز این مولف صبور را با این سروده فخرالدین اسعد گرگانی به پایان بریم:
برآمد آفتاب شادکامی زدوده شد هوای نیکنامی
نسیم باد پیروزی برآمد بهار خرمی با او درآمد
بپیوست ابر دولت بر حوالی همی بارد سعادت بر موالی