چوب حراج به گنجینه های تاریخی سینمای ایران،مقصر کیست؟!

تنها آثار معماری و باستانی جزو میراث فرهنگی به حساب نمی آیند ، بلکه این شناسنامه های تاریخی نیز جزو میراث فرهنگی هر کشوری محسوب می شوند.

چوب حراج به گنجینه های تاریخی سینمای ایران،مقصر کیست؟!|سرزمین هنر|شاهپور محمدی|سینما

استقبال مردم از تکنولوژی های نوین در هر دوره ای از زندگی انسان ها ، امری اجتناب ناپذیر است ،اما در این میان سوالی که مطرح می شود این است: آیا با آمدن این نوآوری های بشری ، قرار است  تاریخ و سنت های متعلق به ملت ها نیز به دست فراموشی سپرده شوند؟

در دهه های اخیر ظهور پدیده ای به نام دیجیتال، وضعیت تولید سینمای دنیا را به لحاظ تکنیکی دگرگون ساخت و باعث گرایش فیلمسازان به سمت این تکنولوژی نوین و کناره گیری آنها از سیستم قبلی یا آنالوگ شد.

سیستم جدید حاکم بر تولید فیلم ها در کشور ما نیز طبیعی بود که طرفداران خود را پیدا کند،اما آنچه در این میان فراموش شد و بلاتکلیف ماند، آثار تاریخی و نشانه های به جا مانده از سیستم گذشته بود که می بایست به عنوان یک گنجینه غنی تاریخی و فرهنگی مورد حفظ و حراست قرار می‌گرفتند.

لابراتوارها ، استودیوهای قدیمی و تجهیزات فنی آنها، اعم از آپارات ، میزهای مونتاژ مو‌ویلا ، سیستم های صداگذاری ، ابزارهای مربوط به تصحیح رنگ فیلم ها و…  که متاسفانه برای حفظ آنها به عنوان میراث بزرگ سینمای ایران ، هیچ گونه تمهیداتی اندیشیده نشد.

در کشورهای دیگر با پی بردن به ارزش و اهمیت این دارایی و سرمایه های فرهنگی ، نهایت تلاش و کوشش خود را در حفظ و نگهداری آنها به کار گرفتند.

حال آنکه بارها و بارها در خبرها شنیده ایم که در کشورمان ادوات و تجهیزات فنی این مراکز قدیمی ، یکی پس از دیگری به عنوان ضایعات و آهن قراضه فروخته می‌شود.

این فاجعه تنها گریبانگیر استودیوها و لابراتوارهای قدیمی نشده ، بلکه به سالن سینماهای قدیمی نیز سرایت کرده تا جایی که این شناسنامه های فرهنگی در حال تخریب و یا تبدیل به انبار و پاساژ شده اند.

حال چرا سازمان سینمایی و مجموعه وزارت ارشاد تاکنون در این زمینه وارد عمل نشده اند ، خود سوال بزرگ تری است؟!

دو وزارتخانه ارشاد و میراث فرهنگی می‌توانستند با هماهنگی سازمان سینمایی نسبت به خرید این گنجینه های تاریخی که دو نسل از سینماگران این کشور با آنها خاطره ها دارند ، وارد عمل شده و با ایجاد موزه ای بزرگ و مشترک در سطحی وسیع و یا واگذاری آنها به موزه سینمای ایران ، کمک بزرگی به حفظ میراث فرهنگی و تاریخی این کشور کنند. ‌چرا استارت چنین اقدامی از طرف سازمان سینمایی مشاهده نشده و نمی شود؟

مگر نه اینکه آنها موظف هستند بودجه و امکانات فرهنگی کشور را برای چنین امور مهمی بسیج کنند، پس چرا چنین اتفاقی تا به امروز نیفتاده است؟

اگر در مقابل این پرسش ها پیش داوری کرده و بگویند که پول و بودجه و اعتباری برای چنین حرکت های فرهنگی موجود نبوده ، در یک پاسخ کوتاه و شفاف باید گفت که اگر پول و اعتبار ندارید لطفا به جای نشستن پشت این میزهای بزرگ ، به عنوان اعتراض محل کار خود را ترک کرده و استعفا دهید تا حداقل در تاریخ ماندگار شوید . مگر بدون پول و اعتبار لازم می‌شود مدیریت کرد؟

استعفا و کناره گیری شما حداقل باعث می شود که این گرفتاری ها در معرض توجه افکار عمومی و سیاستگذاران کلان کشور قرار گیرد تا شاید آنها دست به کار شوند ،اما اینکه نه خود کاری از پیش می برید و نه اجازه می دهید دیگران کاری انجام دهند ، نهایت بی تدبیری بوده و اسم دیگر آن سوء مدیریت است.

شما اگر دلسوز سینما بودید زمان تحویل این گنجینه های تاریخی به خریداران آهن قراضه ، می بایست در مقابل این استودیوها صف می بستید و مانع بردن آنها می شدید.

آیا شما چنین موضوع مهمی را به سازمان میراث فرهنگی اطلاع و گزارش داده اید که اگر چنین کاری کرده یا نکرده اید باید به افکار عمومی گزارش کنید و افشا کنید که چرا آنها پیش قدم نشده اند؟

تنها آثار معماری و باستانی جزو میراث فرهنگی به حساب نمی آیند ، بلکه این شناسنامه های تاریخی نیز جزو میراث فرهنگی هر کشوری محسوب می شوند.

قطعا افکار عمومی منتظر پاسخ دو وزارتخانه ارشاد و میراث فرهنگی خواهد بود که چرا در این زمینه هیچ گونه تدبیری نیندیشیده اند؟

آیا مدیریت موزه سینما ، خبر از چنین فجایع بزرگی داشته و یا دارند که حداقل پای کار بیایند و آنها را شناسایی کنند و برای حفظ آنها تلاش کنند؟

آیا به وزیر فرهنگ چند بار گزارش داده اید که خرید این ادوات و تجهیزات سینمایی اهمیت دارد و از ایشان خواسته اید تا از دولت و سازمان برنامه و بودجه برای خرید و حفظ آنها درخواست اعتبار کنند؟

مسوولیت بعدی بر گردن تهیه کنندگان سینما بوده است که چرا آنها برای چنین اتفاقاتی پیشقدم نبوده و پیگیر چنین موضوع مهمی از طریق سازمان سینمایی نشده اند؟

چنین رفتارهای اسفناکی چه از طرف دولت و چه از طرف بخش خصوصی، نشانگر آن است  که سینما در این مرز و بوم هنوز به رسمیت شناخته نشده و جایگاه واقعی خود را به درستی پیدا نکرده است . اگر پیدا کرده بود ، اجازه نمی دادیم با گنجینه های تاریخی و شناسنامه های فرهنگی این هنر – صنعت ، این گونه برخورد شود.

اینجاست که می بایست به نحوه مدیریت این سینمای نیم بند ،  تاسف خورد و گریست!

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 1 =