شبه خبرنگاری که دلال آثار هنری شد!
این مهم نیست که خبرنگار یا منتقدی با گوشی می نویسد یا مرکب قلم را بر عرصه کاغذ می تازاند،مهم درست نوشتن و مستقل بودن است.
شبه خبرنگاری که دلال آثار هنری شد!|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|
خبرنگاری و روزنامه نگاری شغل شریف،محترم و صد البته سختی است برای آنانی که می خواهند مستقل باشند و وجدان شان آسوده از گزند.
روزگاری نه چندان دور،اغلب روزنامه نگاران و خبرنگاران این سرزمین،عاشقانه می نوشتند و ایثارگرایانه خبر و گزارش تهیه می کردند.
عده ای توانمند نیز به خاطر داشتن تجربه و سرک کشیدن به حوزه های مختلف،از سیاسی گرفته تا هنری می توانستند در بسیاری از عرصه های اجتماع اسب قلم را بتازانند و به مقصد برسانند.
این عده که درجانویس نامیده می شدند،امروز نسل شان تقریبا منقرض شده و شاید فقط یکی-دو نفر از آنان همچنان دست به قلم باشند.باقی یا به سرای باقی شتافته یا قلم از دست شان افتاده است.
امروز دیگر ،آن مردان و زنان قوی و مستقل در عرصه رسانه فعالیت نمی کنند یا بسیار نادر هستند و حکم کیمیا دارند.
حالا عده ای گوشی به دست جای آن بزرگان را گرفته اند و بدون تحقیق و تایید صحت خبر،در کسری از ثانیه آن را با اغلاط منتشر می کنند تا نام و مقام و مالی برای خود دست و پا کنند.
نام این دیگر خبرنگاری و روزنامه نگاری نیست،هرزه نویسی است.
خبرنگاران با وجدان،هرچند تعدادشان بسیار معدود است،اما هستند،هم از نوع قلم به دست و هم گوشی به دست.
این مهم نیست که خبرنگار یا منتقدی با گوشی می نویسد یا مرکب قلم را بر عرصه کاغذ می تازاند،مهم درست نوشتن و مستقل بودن است.
زیاد وارد حاشیه نشده و فقط به خبرنگاران،روزنامه نگاران و منتقدان حوزه های مختلف هنر می پردازیم.
امروز معدودی از منتقدان و روزنامه نگاران در چند حوزه هنر قلم خویش را به کار می گیرند، اکثریت به صورت تخصصی فقط در یک بخش از هنر فعال هستند.
آنانی که همیشه مستقل بودند و عاشقانه قلم می زدند و می زنند،تمام هم و غم شان اعتلای هنر ایران زمین است و بس،اما عده ای دیگر که با کلمه عشق بیگانه هستند و چشم دنیابین دارند،همواره به سمتی گرایش پیدا می کنند که برای شان نفع مالی و مادی داشته باشد.
افرادی که چند سالی است برای کسب درآمد یا دست و پا کردن مقامی وارد عرصه رسانه شده اند را فقط شبه خبرنگار و شبه منتقد می توان نام نهاد،زیرا نه عرق و عشقی به هنر دارند و نه کوچک ترین حبی به وجدان.
این عده،چون هدف برای شان وسیله را توجیه می کند،گاهی در باد موافق می خوابند و گاهی همرکاب باد مخالف می شوند.
گاهی اپوزیسیون می شوند و گاهی طرفدار دو آتشه دولت و مدیرانش!
مشخص است که دنبال منافع هستند و وجدان شان را زیر پا نهاده اند.
خیلی عجیب است که لحظه ای به نفع شخص یا مدیری می نویسند و لحظه ای دیگر شمشیر مخالفت علیه همین فرد در دست می گیرند!
گاهی با نوشته های خود،یک اثر هنری را به عرش اعلا می رسانند . گاهی دیگر همان اثر را از عرش به فرش پرتاب می کنند!
واضح است که نوشته های این شبه خبرنگاران و منتقدان در بین هنرمندان،مدیران و مردم اعتباری نداشته باشد،چون مدام تغییر موضع می دهند.
متاسفانه تعدادی از این افراد،به واسطه چاپلوسی و قلم فروشی مدام، نورچشمی برخی از مدیران ناکارآمد شده و برای خود جایی یا کاری را دست و پا کرده اند.در سینما مدیر و تهیه کننده شدند و در عرصه هنرهای تجسمی گالری دار و دلال!پول اش را هم که معلوم است از کجا آورده اند!
به عنوان مثال،خبرنگاری که در حوزه هنرهای تجسمی قلم می زد و شمشیر خود را از رو بسته بود و برخی را قلع و قمع می کرد،به واسطه همین شمشیر کشی ها، مورد لطف برخی از مدیران دولتی و غیردولتی قرار گرفته و نان اش حسابی در روغن است.
این شبه خبرنگار که اکنون ملبس به لباس دلالی شده و برای خود گالری هم راه انداخته،طرفدار سرسخت همان افرادی شده که مدام با بدترین کلمات آنان را می کوبید!
این فرد امروز در بین خبرنگاران و منتقدان حوزه هنرهای تجسمی، مانند کلاغ بدصدایی است در جمع قناریان غزلخوان!
عجیب است که هنوز خود را خبرنگار و منتقد این عرصه می داند و خویش را نخود هر آش می کند!به جای رفاقت و رقابت با همکاران خویش،همواره سعی در آزار آنان دارد.
باید به عرض و طول این شبه خبرنگار دلال برسانیم،اگر ما درباره علیرضا سمیع آذر می نویسیم یا انتقاد می کنیم،او را از زمانی که پیراهن خویش روی شلوار می انداخت و تسبیه در دست می گرفت می شناسیم،نه امروز که کراوات می زند و فکل می بندد.
بنابراین ما با شناخت از وی و دیگران می نویسیم و مستقل هستیم.
شما بی شناخت بر له یا علیه کسی می نویسید.ما برای صله ستاندن ننوشته و نمی نویسیم،شما بدون صله دست به گوشی نمی برید!
بین من و شما فاصله بسیار است،بنابراین به صلاح خودتان است که پا از گلیم کوتاه خویش فراتر نگذارید!