دسته دختران ؛ جنگ را به خانه ی من نیار
دستهی دختران راوی داستان یک گروه از بانوان غیرتمند به فرماندهی خانم کمایی (با بازی نیکی کریمی) است که به دنبال انجام یک عمل تاثیرگذار در بحبوحهی نبرد خرمشهر هستند و مامور به انتقال مهمات از پادگان دژ به کمرگ میشوند و سفری پرحادثه را در خلال این ماموریت تجربه میکنند.
یادداشتی بر فیلم دسته دختران |سرزمین هنر|سینما|علی منصوری|
دستهی دختران دومین فیلم بلند سینمایی منیر قیدی بعد از ویلاییهاست. این فیلم روایتگر مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم و آشفته ابتدایی جنگ تحمیلی است و با بازسازی تصاویر زنده و مستند از نبرد خانهبهخانه و مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر، اولین تصویر سینمایی با نگاه زنانه از آن مقاومت ملی را خلق کرده است.
داستان دسته دختران از ۱۰ مهر سال ۱۳۵۹ شروع میشود. خانوم معلم یکی از مدرسه های خرمشهر به نام یگانه کمایی (با بازی نیکی کریمی) و وجیهه (با بازی پانتهآ پناهیها) به همراه سیمین (با بازی فرشته حسینی) به مانند همهی بانوان شهر در حال کمکرسانی و درگیری با دشمن هستند.
میلاد (با بازی یاسین مسعودی) که به نوعی فرماندهی تعداد از نیروهای محلی را بر عهده دارد، از حضور رخ به رخ آنها در خط اول درگیری با نیروهای دشمن جلوگیری میکند و آنها را مامور به برگرداندن زخمیها به شهر میکند اما آنها میخواهند که یک عمل تاثیرگذار انجام دهند.
خانوم کمایی که حالا دسته دختران را بعد از پیوستن فرشته (با بازی هدی زینالعابدین) و آذر (با بازی صدف عسگری) تکمیل کرده، در یک تماس تلفنی با محمد جهانآرا اطلاعاتی را به دست میآورد و قرار بر این میشود که با سازماندهی محلی در شهر، محمولهی سلاح انبار مهمات پادگان دژ را تحویل بگیرند و به نیروهای مدافع شهر برسانند.
خانهی فرشته (هدی زینالعابدین) محل جمعآوری تعیین میشود اما بعد از گذشت یک روز هیچ چیزی تحویل آنها نمیشود و دستهی دختران تصمیم میگیرند که پا در سفری دشوار بگذارند و این ماموریت را خودشان انجام دهند.
دستهی دختران بدون شک فیلمی است که پس از جشنواره فیلم فجر هم از آن خواهیم شنید
دستهی دختران در این سفر تجربههای همراه با آنچنان ملالتی را کسب میکنند که گویی هرکدام لایق فرمانده برای ساماندهی یک صحنه از مقاومت در برابر دشمن میشوند و یکی یکی از گروه جدا میشوند و فرماندهی یک قسمت از کار را به عهده میگیرند.
دستهی دختران بدون شک فیلمی است که پس از نمایش در جشنواره فیلم فجر و در اکران و نمایش عمومی بسیار از آن خواهیم شنید و پر است از تک سکانسهای طلایی که شاید قابهای ماندگاری در سینمای ایران باشند.
این فیلم با بودجهی کلان پر است از سکانسهای اکشن و جنگی و سکانسهای پرتلاطم درگیری که هرکدام در اجرا به خوبی از پس القای مفاهیم متناسب فضای جنگی برآمدند و بیننده را به خوبی وارد فضای زیست کاراکترها میکنند.
بیننده از همان ابتدا با یک دوربین مستند جنگی پر از تکانهای هدفمند در راه روبرو است و با استفاده از نماهای بسته و نمایش پرهیب کاراکترها در فضاهای جنگی پر از گرد و غبار در کنار صداهای مهیب توپ و تفنگ، به درون فیلم و کنار کاراکترها منتقل میشود.
نماهای ابتدایی به خوبی معرف کاراکترهای اصلی است و دکوپاژ سکانس اول درون کامیون بسیار دقیق و درست به این معرفی کمک میکند.
مصمم بودن خانوم کمایی با چهرهی جدی نیکی کریمی، همراه بودن و سختیکشیدگی وجیهه با گریم و بازی پر اکت پانتهآ پناهیها، جاهطلبی و شیطنت و غرور یک دختر ایرانی در چهرهی فرشته حسینی در کنار یک ارتباط ایما و اشارهای بین این سه نفر برای سر و سامان داد.
مشکل اساسی فیلم در فضاسازی داستانی آن است
روسری سیمین (فرشته حسینی) و عدم توجه او، در این سکانس به خوبی به بیننده منتقل میشود و از همان ابتدا نوید یک فیلم بسیار خوب را میدهد اما متاسفانه این ظرافت و دقت در ادامهی فیلم شکلی مستمر ندارد و صرفا تک مضرابهایی را هر از چند گاهی رو میکند که با توجه به دقایق اول فیلم، توقع مخاطب را برآورده نمیکند.
مشکل اساسی فیلم در فضاسازی داستانی آن است. به ندرت میتوان مسئلهای را در فیلم دسته دختران کاملا شش دانگ پیدا کرد. همه چیز در فیلمنامه به نوعی نصفه و نیمه و نپخته است. داستان فیلم و ماموریت دسته دختران کاملا واضح نیست و بیننده باید با استفاده از اطلاعات برونمتنی به آن دست پیدا کند.
فضاسازی در داستان گنگ است. جغرافیای فیلم برای بیننده کاملا مشخص نیست. بیننده متوجه نمیشود که پادگان دژ تقریبا در نقطهی مقابل کمرگ در دو ظلع شهر هستند. قرار است اسلحهها از آن سوی شهر و بیرون از آن، از پادگان به این سوی شهر در گمرک و نزدیک به اروند منتقل شوند در حالیکه از ۳ جناح شهر به نوعی در محاصره یا در حال محاصره شدن است.
بیننده صرفا بدو بدوی کاراکتر و تکان دوربین و صدای توپ و تفنگ را میشوند و با آنکه علاقه دارد بداند که اینجا کجاست و اینها کجا میروند؟ اگر بروند چه اتفاقی میافتد؟ اگر نروند چه اتفاقی میافتد؟ اما متاسفانه متوجه این اتفاقات نمیشود و در فضای داستانی گنگ فیلم باقی میماند.
یکی دیگر از مسائلی که گنگ است این درگیری درونی خانوم کمایی (نیکی کریمی) است. به طور مشخص متوجه میشویم که فرزندان او احتمالا در طی همین ده روز گذشته از حملهی عراق در حادثهای به شهادت رسیدند و کابوسها و حملههای عصبی نیز برای او در رابطه با این موضوع وجود دارد.
همسانسازی بین شخصیت خانوم کمایی و شخصیت زری کتاب سووشون
شاید کارگردان محترم فیلم به نوعی به دنبال یک همسانسازی بین شخصیت او و شخصیت زری کتاب سووشون است که مانند سووشون که به نوعی در حال ترسیم تقابل زری با جهان بیرون است.
در اینجا نیز خانوم کمایی به تقابل با جهان بیرون میپردازد اما با همهی این تفاسیر و حتی با درنظر گرفتن شعر پایانی (از کتاب سووشون که مکماهون به زری میگوید) هیچگاه مشخص نمیشود این اتفاق یعنی درگیری درونی او با مرگ فرزندانش از چه جنبهای انگیزهی او برای ورود به این نبرد بوده است!!
آیا خانوم کمایی به مانند زری سووشون که به یوسف میگفت: «جنگ را به خانه من نیار، چون مملکت من همین خانه است»، حالا که جنگ آمده برای دفاع از خانواده و باغ میجنگد؟!
اما از داستان و شخصیتپردازی و فضاسازی که بگذریم، فیلم دسته دختران به لحاظ فنی فیلم بسیار خوشساختی است. تقریبا از تمام تکنیکهایی که فضای جنگی را برای بیننده قابل باور میکند استفاده شده تا بیننده در سینما خود را در میانهی میدان تصور کند.
دوربین در بسیاری از موارد پر تلاطم در کنار کاراکترهاست به این معنی که قابهای نزدیک و معمولا دکوپاژ بسیار خوب و زاویه دوربین درست است و همان تجربهی اول شخص بازیها و گیم کامپیوتری را از طریق povهایی که میدهد و نمای بازگشت به خوبی ایجاد میکند. سکانس اوایل فیلم در کامیون و سکانس بمباران هواپیما در قبرستان دو نمونهی بسیار عالی از این مسئله است.
پایان بندی فیلم دسته دختران به واقع یک پایانبندی سرهمبندی شده است
اما دربارهی پایانبندی نه چندان دلچسب این فیلم باید گفت که این پایانبندی به واقع یک پایانبندی سرهمبندی شده است که به علت عدم وجود داستان متقن و مشخص به وجود میآید.
پایانبندی در این فیلم چیزی شبیه به پایانبندیهای داستانهای کودکی است که داستان تا جایی با منطق جلو میآمد و توگویی یک تکه خالی در آن وسط بود و سپس با جملهای تمام میشد و تهش هم یک بالا رفتیم دوغ بود پایین اومد ماست بود خوانده میشد که البته در اینجا هم همچین چیزی در یک اشل بالاتر و کلماتی متفاوتتر وجود دارد.
وگرنه تسلیت مکماهون و شعر امیدبخش چنان کاراکتری در سووشون چه ارتباطی به خرمشهر و ایران یا حتی خانوم کمایی دارد!؟ شاید هم دست اندر کاران فیلم به توصیههای مدیریتی توجه کرده و پایان تلخِ جشنوارهی خارجی پسندِ فیلم را با یک نریشن به مثابهی آمپول امید به خورد فجر دادند تا مدیران لابیکن و تازه نفس هم سیمرغها را به سمت این فیلم روانه کنند!!!
عوامل فیلم
نویسندگان: منیر قیدی، میلاد اکبرنژاد، ابراهیم امینی
کارگردان: منیر قیدی
بازیگران: نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری، حسین سلیمانی، مهدی حسینینیا، یاسین مسعودی، محمد صدیقیمهر
چه طور دخترای دهه هشتادی در دهه شصت بودند تیپاشون عجب😂 اگر دهه شصتی نبودم باور می کردم