دخترک گرسنه،ساندویچ پرملات!

بر اساس تجربه دریافتم کسی که از راه حلال و زور بازو مال و منالی به دست آورده، هرگز در ملاء عام، مقابل چشم ده‌ها حسرت زده گرسنه چنین به ساندویچ گاز نمی‌زند، اگر بخواهد چیزی بخورد، وقتی چشم حسرت زده‌ای ببیند برای او نیز همان غذا را تهیه می کند، زیرا لقمه‌اش از گلو پایین نمی‌رود.

دخترک گرسنه،ساندویچ پرملات!|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|ادبیات

دخترک، پشت مغازه ساندویچ فروشی ایستاده و به داخل آن خیره شده بود.

هشت سال بیشتر نداشت، با چهره‌ای آفتاب سوخته و لچکی به سر. موی چرک آلودش از گوشه لچک رنگ و رو رفته‌اش خودنمایی می‌کرد.

رد نگاهش را گرفتم، به مردی چاق زل زده بود که حریصانه و با ولعی غیر قابل توصیف به ساندویچ خود گاز می‌زد. سس سفید و قرمز رنگ از گوشه دو لب گوشت آلودش در حال چکیدن بود، به کفتاری می‌مانست که به مرداری مفت دندان فرو برده و آن را می‌درد.

به دخترک نزدیک شده و دست روی سرش نهادم، برگشت و نگاهم کرد.

گفتم: برویم داخل و هر آنچه دلت می‌خواهد سفارش بده.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

چشم در چشمم دوخت و لبخندی معنادار روی لبان ترک خورده‌اش آورد.

آرام و با طمأنینه‌ای که از کودکی به این سن و سال بعید بود، گفت: شما لطف دارید، اما هرگز تعارف شما را قبول نخواهم کرد. اگر بگویم حسرت خوردن یک ساندویچ بر دلم باقی نیست، دروغ گفته‌ام، دروغی به بزرگ دروغ هایی که خورندگان اموال ایتام می‌گویند، اما من به مردی می‌نگرم که در حضور طفلی گرسنه و بی‌پناه چنین به ساندویچ پر ملات گاز می زند! آیا نمی‌فهمد یا خود را به نفهمی زده است؟! آنچه او این گونه حریصانه به آن گاز زده و با ولع فرو می‌دهد، متعلق به ماست، امانتی است که خداوند برای رفاه همه نزد او به امانت نهاده. افرادی چون او خیانت در امانت می‌کنند. اگر خیانت نمی‌کردند، هرگز کسی حسرت خوردن یک ساندویچ بر دل نداشت.

اشکم روی پیشانی‌اش چکید، نگاهی به من انداخت و ادامه داد: مد‌ت هاست با شکم گرسنه سر بر بالین سنگی می‌نهم، پس این گرسنگی نیست که مرا می‌آزارد، خیانت در امانتی است که این ناسپاسان و مال مردم خوران در حق مردم روا می‌دارند.

دستی به چشمانم کشیده و گفتم: از کجا می‌دانی این فرد حریص اموال مردم و تو را خورده است که این گونه او را با چوب اتهام می‌زنی؟

آرام گفت: هر کسی برای خویش منطق و دلیلی دارد که بر حسب تجربه به آن دست یافته است. فقیر و یتیمی چون من نیز برای خود دلایلی دارد که این گونه درباره کسی قضاوت می‌کند. بر اساس تجربه دریافتم کسی که از راه حلال و زور بازو مال و منالی به دست آورده، هرگز در ملاء عام، مقابل چشم ده‌ها حسرت زده گرسنه چنین به ساندویچ گاز نمی‌زند، اگر بخواهد چیزی بخورد، وقتی چشم حسرت زده‌ای ببیند برای او نیز همان غذا را تهیه می کند، زیرا لقمه‌اش از گلو پایین نمی‌رود. کسی که حریصانه مقابل حسرت زدگان، چنین با ولع، هر چه می‌خواهد می‌خورد و از اینکه کودکان گرسنه‌ای چون من را حسرت زده می‌کند لذت می‌برد، بی‌شک مال حرام خورده و می‌خورد.

دخترک بی‌صدا جدا شد و رفت. به خود لعنت فرستادم که چرا مناعت طبع و حکمت این دخترک را ندارم؟! وای به حال آنانی که دیگران را حسرت به دل کرده‌ و می کنند! وای به روزگار کسانی که اموال دیگران را خورده‌ و می خورند! وای به حال مردمانی که حق را ناحق و حقوق دیگران را پایمال کرده و می کنند.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 1