استاد محمد اسماعیلی،معلم اخلاق و هنرمند تنبک نواز

زنده یاد اسماعیلی نیز مانند تمام هنرمندان و معلمان واقعی،پیش از اینکه تدریس را شروع کند،اخلاق را می آموخت،زیرا بدون آن،هنر معنایی ندارد و اصلا به وجود نمی آید.

استاد محمد اسماعیلی،معلم اخلاق و هنرمند تنبک نواز|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|موسیقی

سال ها پیش،یعنی زمانی که نوجوانی دبستانی بودم،بر قاب تنگ و سیاه و سفید تلویزیون مردی تنبک به دست و عینک به چشم ظاهر شد.

خواستم کانال را عوض کنم،اما نوای ریتم تاثیرگذار تنبک او،مرا جذب کرد و نگذاشت تعویض کانال صورت بگیرد.

در عرض مدت کمی،ناخودآگاه یا آگاه شیفته ظاهر و تنبک نوازی هنرمندانه اش شدم.آن زمان شناختی از بزرگان موسیقی نداشتم،هرچند مدام روی صفحه تلویزیون حاضر و غایب می شدند.درست یادم نیست،اما آنچنان جذب این هنرمند و هنرش شدم که نفهمیدم برنامه کی تمام شد.

اسم استاد نوازنده را نمی دانستم.خانواده و دوستان نیز او را نمی شناختند.نمی دانم چرا آن زمان نام افراد را زیرنویس نمی کردند،شاید تکنیک آن موجود نبود،شاید هم این کار صورت می گرفت و من از یاد برده ام.اینترنتی هم وجود نداشت تا با یک سرچ ساده نام او را به دست آورد.آن قدر تلاش کردم و سماجت به خرج دادم تا اینکه فهمیدم تنبک نوازی که خودش و هنرش مرا مفتون خویش کرده،استاد حسین تهرانی است.

همیشه عینکی تیره به چشمش داشت که هم ایجاد سوال می کرد و هم جذابش.دوست داشتم بدانم در پس آن عینک چه شخصیتی پنهان است.

معیار سنجش حقیر همیشه حس قوی ام بوده است،یعنی هر چیزی را که حسم گفت بپذیر،بی چون و چرا پذیرفته و می پذیرم.تاکنون نیز مرا اشتباه راهنمایی نکرده و به خطا نبرده است.برای همین ارتباط من با هنر،به ویژه موسیقی،کاملا حسی است،نه تکنیکی.

وقتی تنبک می نواخت،نگاهش یک جا متمرکز بود و انگشتان هنرمندش، روی تنبک می لغزید و جادوگری می کرد.آن زمان رادیو بیش از تلویزیون موسیقی پخش می کرد،درست مانند امروز.برای همین مدتی طولانی باید به انتظار می نشستم تا شانس یاری کند و دوباره استاد تهرانی در قاب تلویزیون نشسته و دلربایی کند.

در انتظار به سر می بردم که روی پیشخوان دکه ای در روزنامه ای خواندم استاد تهرانی دارفانی را وداع گفته است.با اینکه طفلی دبستانی بودم،از خواندن این خبر بد دچار تنگی نفس شدم و گوشه ای نشستم.

تلویزیون نیز خبر درگذشت او را اعلام کرد و گوشه ای از همان تنبک نوازی استاد را که با آن جذب او شده بودم،پخش کرد.

آن زمان،آخرین باری بود که هنرمند محبوب و هنرش را دیدم و شنیدم.

دیری نگذشت که در برنامه ای دیگر،مرد عینک به چشم دیگری را در قاب تلویزیون دیدم که با نجابت و سنگینی خاصی هنر تنبک نوازی خود را به رخ مخاطب می کشید.

از لحاظ رفتاری و تنبک نوازی بسیار به استاد تهرانی نزدیک بود،اما عینک او تیره نبود و در نواختن نوآوری هایی داشت که نشان از این بود که شاگرد کوشا و ممتاز استادش بوده و هرآنچه او گفته را با گوش جان شنیده و با عشق تمام به کار برده است،اما خودش نیز چیزی به آموخته هایش آمیخته و صاحب سبک شده.

ابتدا نمی دانستم زنده یاد اسماعیلی نزد استاد تهرانی زانوی تلمذ بر زمین زده است،فقط از وقار و نوع تنبک نوازی اش، حس کردم که شاید شاگرد او بوده.بعدها وقتی به حقیقت پی بردم،فهمیدم حسم این بار نیز اشتباه نکرده است.

استاد که کرسی را خالی کرد،بهترین و بااستعدادترین شاگردش بر کرسی او تکیه زد،یعنی استاد محمد اسماعیلی.

شاگردانش خاطرات بسیاری از نوع اخلاق،توانایی و تدریس او دارند.

زنده یاد اسماعیلی نیز مانند تمام هنرمندان و معلمان واقعی،پیش از اینکه تدریس را شروع کند،اخلاق را می آموخت،زیرا بدون آن،هنر معنایی ندارد و اصلا به وجود نمی آید.

این را بارها گفته و نوشته ام،اما دوباره تکرار می کنم که بین هنر و پیشه،فرق بسیار است و قابل مقایسه نیست.پیشه گران نیز قابل احترام بوده و هستند،زیرا برخی از همین افراد هستند که با گذر از هفت شهر عشق،به مقام هنرمندی می رسند.بعضی نیز در همان پیشه می مانند و کسب درآمد می کنند.

عده ای مدعی پر ادا نیز وجود دارند که لاف هنر می زنند،اما نه تنها هنرمند نیستند و نخواهند شد،بلکه در پیشه خویش نیز توانایی خاصی ندارند،اما تلاش می کنند با خودستایی و خودنمایی بیجا و راه انداختن جار و جنجال در فضای کذایی برای خود جایگاهی دست و پا کنند که دست و پا زدنی بیهوده بوده و خواهد بود.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

زنده یاد محمد اسماعیلی،اول معلم اخلاق بود،بعد استاد موسیقی و تنبک نوازی.انسانیت و تقوا از شاخصه های مهم او بود.

برخی از شاگردان و همکاران درباره حسن سلوک این استاد بزرگ گفته اند:

کامبیر روشن روان: اولین جلسه کلاس ما با استاد اسماعیلی این بود که گفت سازهای تان را کنار بگذارید و با همان قاطعیتی که داشت، تاکید کرد که پیش از هر چیزی باید انسان باشید.

داوود گنجه ای: هیچ‌گاه ندیدم احترام بزرگ تر را نگه ندارد و تنها مقابل پروردگار زانو زد. او مردی بزرگ و با تقوا بود. شاگردانی تربیت کرد که نوازنده‌هایی بسیار شایسته هستند که در اخلاق، تقوا، منش و سادگی زندگی نمونه ندارند. او پایش را هرجا که می‌گذاشت می‌ گفت «علی مولا».

اینها نمونه ای مختصر از اظهار نظرها درباره سجایای اخلاقی و هنر استاد بی بدیل محمد اسماعیلی است.

تنبک نوازان بزرگی در ایران هنرنمایی کرده و می کنند،اما هیچ کدام به مقام این معلم اخلاق و هنرمند واقعی نرسیده و شاید هم نرسند.

تلفیق هنر و اخلاق است که می تواند آثاری فاخر و بی بدیل در تمام عرصه های هنر،به خصوص موسیقی بیافریند که استاد اسماعیلی یکی از صاحبان این گونه آثار ماندگار است.

هیچ گاه فراموش نمی کنم صحنه ای را که در یک فیلم دیدم.صحنه ای بدیع از وضو گرفتن استاد محمد اسماعیلی پیش از به دست گرفتن ساز و نواختن تنبک.شنیده ام که همواره با وضو تنبک به دست می شد.

این نشان از اعتقاد،علاقه قلبی و عشق نسبت به هنر دارد.او می دانست که بدون عشق نمی توان هنرمندانه و عاشقانه نواخت.

هرگز وارد حاشیه نشد و در مجالسی حضور نیافت که کسر شان هنر و هنرمند بود،مانند تمام هنرمندان واقعی و اصیل عرصه موسیقی.

امروز هنر ایران زمین دچار افت شدید شده است،زیرا دیگر معلمان و هنرمندان اصیل و عاشق ندارد یا بسیار بسیار کم دارد که آنان نیز در سن کهولت بوده و از توان شان کاسته شده،اما همچنان موثر هستند.

زبانم لال اگر این عده معدود نیز،آن دنیا را به این دنیا ترجیح دهند، فاتحه هنر اصیل در ایران خوانده خواهد شد.

متاسفانه در بسیاری از مراکز دانشگاهی و آموزشگاه های هنری، تلاش کرده و می کنند تا معلمان دلسوز و باتجربه و اخلاقمدار را از مراکز آموزش هنر دور کنند تا بالای سر علاقه مندان جوان،مدرسانی بگمارند که نه سواد لازم در حرفه هنر را دارند و نه میانه ای با اخلاق.این عده در حال ترویج بی اخلاقی در مراکز هنری هستند تا دیگر،هنرمندی عاشق و اخلاقمدار در عرصه هنر این مملکت ظهور و بروز نکند.تلاش دارند بی هنری را جایگزین هنر کنند که متاسفانه تا حدودی نیز موفق شده اند.

در تمام دنیا،از گذشته تا امروز،معلمان و هنرمندان واقعی و دلسوز، پیش از آغاز تدریس،درس اخلاق می دادند و در طول مدت تحصیل نیز تکرار می کردند تا فارغ التحصیلانی با اخلاق و کاربلد تحویل جامعه دهند.

اگر نگاهی به تاریخ موسیقی ایران در قرن اخیر بیندازید،متوجه خواهید شد که چه بزرگانی در این عرصه هنرنمایی و یکه تازی می کردند.آیا امروز نیز مانند دیروز است؟

زنده یاد محمد اسماعیلی در زمان بیماری استادش حسین تهرانی، تا دم مرگ کنار او بود.تجلی معنای استاد و شاگردی و مراد و مریدی یعنی این.

هنگام بیماری استاد اسماعیلی نیز شاگردان اش،همواره بر بالین او حضور داشته و حق شاگرد و استادی را به جای آوردند.خدا به همه آنان جزای خیر دهد.

خداوند، استاد بااخلاق محمد اسماعیلی و مانند او را بیامرزد و در فردوس برین جای دهد که شایسته چنین جایگاهی هستند.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

56 − 52 =