ابو خمیض سلام ما را به مصدق برسان | برای اصغر معینی

شکرخدا گودرزی

برای اصغر معینی عزیز

دلنوشته ای از شکر خدا گودرزی

چقدر جایت سبز است…

چقدر جای قهقهه هایت خالی ست…

مکتوب کن ابوخمیص!

اینبار مکتوب کردی چگونه رفتن را…

شنیدم خودت مکتوب کردی و مکتوبت را به دست دوستی دادی و خواستی بروی؟!

اون دوست هم صدیق است هم شریف…

یادت هست وقتی کار تمام شد گفتی کار بعدی رو کی شروع می کنی؟!

مهربانی هایت تمامی نداشت همانگونه که رنج هایت…

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

با درد روی صحنه می آمدی ولی روی صحنه درد نداشتی…

چه جادویی داشت صحنه؟!

آنجا چه خبر؟

باز تئاتر کار می کنی؟

باز شعر می گویی؟!

مصدق رو دیدی؟!

حیران نشد از دیدن تو؟!

نگفت دستمریزاد که خود خودم بودی؟

فکر کنم الان جمع تون جمع باشه…

سلام منو به محمود جان استاد محمد عزت جان انتظامی داوود خان رشیدی و.‌‌..

وای از رفتن این کهکشان بی نهایت ستاره ها…

جایتان خالی ست اصغر جان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 54 = 62