هنرمندان در هر زمانی، گزینه‌های انتخاب دارند

نوشتن از نور در تاریکی هنر می‌خواهد

سالیانِ سال است که زمین، انسان‌های بسیاری را بر خود دیده است. آدمیانی که با انتخاب‌های درست و اشتباه، زندگی گذرانده‌اند و زمین را ترک کرده‌اند. ما نیز بر همین منوال زندگی می‌کنیم. بر روالِ «انتخاب». همین که شما رویِ تیتر این مقاله کلیک کردید و هم‌اکنون این مطلب را می‌خوانید، یعنی بینِ گزینه‌هایِ زیاد، انتخاب کرده‌اید، نوشته‌های پیشِ رویتان را بخوانید.

انتخاب و وسعت آگاهی

آری آدمی از بینِ گزینه‌هایِ پیشِ رو انتخاب می‌کند و همین انتخابِ اوست که گزینه‌هایِ بعدی را نیز شکل می‌دهد. در پاسخ به این سوال که انسان، در هر انتخاب با چند گزینه مواجه است؟ تنها می‌توان به این اشاره بسنده کرد که در برخی انتخاب‌ها، وسعتِ آگاهیِ ما، در تعدد گزینه‌های پیش رویمان مؤثر است. میزان تمایل، احساس، پیش سازه‌های ذهنی و یا در مقابلِ آن، میزان تعقل، احاطه‌ی آگاهیِ ما به جوانب مختلف یک موضوع و همچنین میزان طلبِ ما به رسیدن به گزینه‌ی درست‌تر سببِ انتخابِ یک گزینه در هر مرحله می‌شود. و همچنین گزینه‌های مراحل بعدی با توجه به انتخاب ما در مرحله‌ی قبل و کیفیتِ عملکردمان در آن  انتخاب، با نظارت و خواست خداوند، شکل می‌گیرد.

چند گزینه انتخاب داریم؟

سخن در باب انتخاب و گزینه‌ها‌ی آن بسیار است، که در اینجا تنها به بخش کوتاه و ضروریِ از آن اشاره کردم تا بتوانیم این مطلب را با سهولت بیشتری ادامه دهیم.

گزینه انتخاب
گزینه انتخاب

آدم‌ها انتخاب می‌کنند که چه محصولِ مشهود و یا نامشهودی تولید کنند و حتی انتخاب می‌کنند که این محصول را در چه سطح کیفیتی معرفی و عرضه نمایند. این یک قانون است که«برای هر عرضه‌ایی تقاضایی است و برای هر تقاضا، عرضه‌ایی».

این قانون به شکل‌های مختلف در هستی جاری‌ست و ما هم در ابعاد مختلف آن را تجربه کرده‌ایم، از بازار و خرید و فروش گرفته تا روابط انسانی و حتی رابطه‌ی انسان با خدا آشکارا خود را نشان می‌دهد. و انسان انتخابگریش را در شرایط متعدد، به تجربه نشان داده است. اجناس درجه ۱، ۲ و ۳ وارد بازار می‌شود و آدم‌ها در گروه‌های مختلف بسته به سلیقه، علاقه، سطح مالی و … از هر سه دسته خرید می‌کنند.

قانون عرضه و تقاضا در زندگی ما جاری است

خوانندگانی که بعضاً ترانه‌ای‌ها با ریتم غمگین و پر از اندوه می‌خوانند در زمانی که تیم فوتبال ایران به جام جهانی راه یافته، ترانه‌هایی با ریتم شاد، هیجان برانگیز و روحیه دهنده عرضه می‌کنند. مگر این خواننده‌ها، همان‌هایی نیستند که تا چند روز پیش از ایشان، آهنگ‌هایی پر اندوه شنیده بودیم، پس چرا در این زمان تغییر کردند؟

جَوِ حاکم بر جامعه و جهان در این زمان تقاضا و طلبِ این گونه آهنگ‌ها را دارد. پس در اینجا تقاضا، عرضه‌ایی شاد و متفاوت ایجاد می‌کند و این ما هستیم که در زمان‌هایِ دیگر از عرضه‌ی آهنگ‌هایِ آرام و بعضاً پر از غم و اندوه، حمایت می‌کنیم. موسیقی می‌خریم، گوش می‌کنیم و همین شوقِ ما عرضه این موسیقی را در رستوران، کافی‌شاپ‌ها هم گسترش می‌دهد. و همین عرضه در سایرین تقاضایِ این نوع موسیقی را شکل می‌دهد و این سیکل دوباره به خواننده‌ها و تهیه کنندگان آلبوم‌های موسیقی و از آن‌ها به مردم ادامه می‌یابد.

«اهل کاشانم» عرضه‌ای متفاوت در دوران خودش بود

هر تقاضایی، عرضه‌ایی دارد و هر عرضه‌ایی، تقاضایی خواهد داشت و این ما هستیم که انتخاب می‌کنیم، گزینه‌های عرضه شده را برگزینیم و یا تقاضایِ گزینه‌ی دیگری داشته باشیم. برای تکمیل و بیانی از مصداق عملی آنچه تا اینجا گفته شد، به بخشی از زندگی سهراب سپهری اشاره می‌کنم. در بخشی از زندگی‌ این شاعرِ معاصر، رویدادهایی مثل کودتایِ ۲۸ مرداد سال ۳۲ و حاشیه‌هایِ آن، اخبار داغِ ایرانِ آن زمان بود که جَو ذهنی و روحی مردم را تحت تأثیر قرار داده بود. از سویِ دیگر، درست زمانی که آتش جنگ کره خاموش شد، جنوب شرقی آسیا، نا‌امیدانه زبانه‌های جنگی دیگر را در ویتنام نظاره می‌کرد. جنگ ویتنام حاصل مجموعه پیچیده‌ای از تفاوت‌ها بود؛ نبرد کوچکی که به جنگی بزرگ تبدیل شده بود. در واقع پرتلفات‌ترین جنگ پس از جنگ دوم جهانى و طولانی‌ترین جنگ دنیای مدرن، که از آن به «جهنمی‌ترین جنگ قرن بیستم» یاد می‌کنند.

سهراب سپهری
سهراب سپهری


شاعران و نویسندگان آن زمان، همچون امروز ما، دو انتخاب داشتند. یا از جوِ زمان بگویند و بنویسند و به آینده نقل کنند و یا فارغ از جوِ حاکم، بر محوری ماندگار و جاوید آثاری خلق کنند  که روشن کننده‌ی ذهنِ جویندگانِ حقیقت باشد.

آیا هر مطلبی را باید منتشر کنیم؟

ارزشِ وجود مورخان بر هیچ کس پوشیده نیست؛ اما سخن اینجاست که از ۱۰۰% شاعران و نویسندگان، آیا اکثریتی، تاریخ نگار‌ند؟ یا با نوشته‌هایشان(اشعار، مقالات، داستان‌ها) آگاهانه و یا ناآگاهانه، می‌خواهند تاریکی و ظلم را بر صفحه‌ی ذهنِ بشریت روشن نگه دارند؟ ذهنی که هرآنچه در خود ببیند، در فضایِ پیرامون آشکار می‌کند؛ ذهنی که از هرچه تغذیه کند، مشابهش را در زندگی تولید می‌کند، ما با چنین ذهنی آفریده شده‌ایم.این مهم یکی از مسائل موجود در زمانِ ما، نیز هست. از دارندگان سایت‌، وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی، مگر چند درصد، خبرنگار اجتماعی‌اند که اخبار این زمینه، آن هم در بُعدِ منفی اینقدر به سرعت تکثیر و تشریح می‌شود؟ و سؤال دیگر اینکه این مشتاقان به خبرنگاری، آیا موضوع دیگری در جهان نمی‌یابند که بخواهند آن را منعکس کنند؟

از تمام شاعران و نویسندگان دهه ۱۳۳۰ اندکی همچون سهراب سپهری بودند که انتخاب کنند، در اوج تاریکی، از روزنه‌های نور قلم‌فرسایی کنند، و البته انتخابشان بسته به معروفیت و وزنِ اثر، انتقادهای بسیاری نیز در پی داشت.
شعری که از سپهری می‌خوانید در هنگامه‌ای سروده شده است که در گوشه‌ای از جهان، آتش جنگ ویتنام بالا گرفته بود.

در فرودست انگار
کفتری می‌خورد آب
یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید
یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان
می‌رود پای سپیداری
تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید،
نان خشکیده فرو برده در آب
مردم بالادست، چه صفایی دارند!

مردمان سر رود،
آب را می‌فهمند.
گل نکردندش،
ما نیزآب را گل نکنیم.

انتقادهایی که به شعر سپهری وارد شد

مهدی اخوان ثالث، شاعرِ معاصرِ سپهری، ضمن تمسخر شعر «آب را گل نکنید» می‌گوید:« در شرایطی که مسائلی در زمانه ما به  وقاحت و به صراحت و بی‌رحمی وجود وحشتناک دارند و پدر در می‌آورند، ناکجا آباد سپهری کجاست؟ روسیه؟ ژاپن؟ امریکا؟ و…آخر کجاست آن ده بالاتر؟» . یکی از منتقدان سپهری، برایش نوشته بود:«در شرایطی که آمریکا در ویتنام در حال کشت و کشتار است، سهراب نگران آب خوردنِ یک کبوتر از آب گل‌آلود است»
و سهراب سپهری پاسخ داده بود:«اگر کسانی که در ویتنام بر سرِ مردم بی‌دفاع بمب می‌اندازند، دلی داشتند که از گل‌آلود کردن آب یک کبوتر درد می‌گرفت، وضعِ جهان اینگونه نبود. کبوتر استعاره است؛ کاش آدم‌ها آب هیچ کس را گِل نمی‌کردند. در تاریکی آن قدر مانده‌ام که از روشنی حرف بزنم ولی نخواهید که این آگاهی خودش را عریان نشان دهد. من هزارها گرسنه در خاک هند دیده‌ام و هیچ وقت از گرسنگی حرف نزده‌ام، نه هیچ وقت؛ ولی هر وقت رفته‌ام از گلی حرف بزنم، دهانم گس شده است. »

آری سهراب سپهری در زمانه‌ای از روشنی، سخن گفت که تاریکی بر ذهن‌ها سایه‌ افکنده بود؛ و شاید او بیش از هرکس، درد زمانش را می‌فهمید؛ اما می‌دانست که هرچه در تالار آینه‌های ذهنمان بگذاریم، تصویرِ همان تکثیر می‌شود و او انتخاب کرد تا در تالار آینه‌های ذهنش، شهر پشت دریاها، نور، گل شمعدانی و طراوت بگذارد و امیدوار باشد که روزی خواهد رسید که مردم از خواب بیدار خواهند شد و تشنه‌ی آگاهی خواهند بود.او در ذهنش نعمت‌های نادیدنی را می‌دید و در تصورش به آن پر و بال می‌داد، که هنوز آشکار نشده بود. سپهری اطمینان داشت که روزی، آتش این جنگ خاموش می‌شود، پس در آثارش، حقیقتی را در پیش گرفت که در تاریکی آن روز مدفون شده بود و او می‌دانست روزی این حقیقت جوانه خواهد داد و به ثمر خواهد نشست و در آینده، آشکارتر، رو نمایی خواهد شد.

برگرفته از مقالات و زندگی‌نامه شاعران معاصر، بررسی آیات قرآن کریم، آموزش اساتید معتبر در زمینه ذهن و شعورمندی جهان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 10 = 13