شکارچی تانک و عقب نشینی دشمن
گروهبان جوان و بیادعا، پیش از آنکه به شهادت برسد، حدود 100 تانک شکار کرد و به شکارچی تانک معروف شد.
شکارچی تانک و عقب نشینی دشمن|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|ادبیات
تانکهای دشمن از هر سو به سمت خاکریز هجوم آورده بودند. گردان کاملا در محاصره بود، هر لحظه تسلط دشمن بیشتر میشد. تانکها در حال دور زدن خاکریز و محاصره کامل بودند. همه بچه ها نیز آماده جنگیدن تا آخرین فشنگ.
فرمانده مدام فریاد میزد، از دشمن نترسید… شما مردان ایران زمینید… یاران امام حسین (ع)…
در همین لحظه فرمانده شجاع ترکش خورد و درجه سرگردیاش به خون آغشته شد. روحیه نیروها کمی پایین آمد.
تانکها به چند قدمی خاکریز رسیده بودند. در انتهای خاکریز، جوانی لاغر اندام، موشک تاو خود را تنظیم کرد، ناگهان یکی از تانکها منفجر شد. فریاد الله اکبر خاکریز را در نوردید و به گوش دشمن رسید.
گروهبان جوان مکان خود را تغییر داد، با شلیک بعدی دومین تانک را نیز شکار کرد. شکارچی ماهری بود، میدانست کدام تانک را شکار کند.
از این سوی خاکریز خود را به آن سوی رساند. تانکی را که نزدیک بود روی خاکریز آمده و آن را اشغال کند به آتش کشید. تانک روی سینه کش خاکریز به خاک نشست.
چند تانک دیگر را نیز شکار کرد، ندای الله اکبر بر صدای تانکها چیره شد. بچهها روحیه گرفتند و با شجاعتی کم نظیر که فقط در جوانان مسلمان ایرانی میتوان دید با تفنگهای سبک به سمت تانکهای سنگین تیراندازی کردند.
گروهبان جوان نگاهی به ترکش خود انداخت، یک موشک تاو بیشتر نداشت. باید با همین یک موشک تانکها را به عقب وا میداشت، اما چگونه؟!
خود را به بالای خاکریز رساند. تانکهای باقی مانده دشمن را که تعداد آنها کم هم نبود، برانداز کرد. چشم رزمندگان به او بود. چند لحظهای نشست و اندیشه کرد، بعد دوباره به تانکها نظری انداخت. میدانست که باید قلب آنها را از کار بیندازد، یعنی تانک فرماندهی را. جوان بود، اما بیتجربه نه.بین سه تانک مردد بود.
به خدا توکل کرد. موشک انداز را تنظیم و با رمز همیشگیاش یازهرا (س) موشک را شلیک کرد. تانک فرماندهی از هم متلاشی شد. تانکهای دیگر در چشم برهم زدنی چون مگسان به اطراف پراکنده شدند.
گروهبان جوان و بیادعا، پیش از آنکه به شهادت برسد، حدود ۱۰۰ تانک شکار کرد و به شکارچی تانک معروف شد.