سید سعید کلاتی | گفتگو با مترجم |قسمت دوم
در قسمت قبل با آقای سید سعید کلاتی در موردمعیار انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه گفتگو کردم. در این قسمت، ضمن معرفی بعضی از آثار ترجمه شده ی وی، در مورد مشکلات گریبانگیر مترجم های ایرانی پرسش کردم.
مقدمه:
نخستین ترجمه بلند کلاتی «نامههایی از کابل» در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. این کتاب نوشته شرارد کوپر کولز سفیر سابق بریتانیا در افغانستان به اتفاقات پشت پرده روابط بین حامد کرزای و قدرتهای بزرگ میپردازد که کلاتی توانسته این اثر پیچیده و حساس را به نثری زیبا و خواندنی برگرداند. وی پس از ترجمه چند اثر سیاسی و اجتماعی دیگر سراغ دلبستگی دیرین خود،یعنی ادبیات داستانی رفت. و با ترجمه رمان «زندگی پس از زندگی» از کیت اتکینسون نویسنده صاحب سبک انگلیسی، مخاطب فارسی زبان را برای نخستین بار با یکی از بهترین آثار این نویسنده معروف بریتانیایی آشنا ساخت.
پس از این کتاب، کلاتی شروع به ترجمه آخرین اثر ترجمه نشده نویسنده شهیر آمریکایی ادگار لارنس دکتروف، معروف به ای ال دکتروف، «مغز اندرو»، نمود.برای انتخاب سومین اثر خود از لیست ۱۰۰۰ کتابی که بر اساس نظر سایت لیستولوژی باید قبل از مرگ بخوانیم کمک گرفت و ششمین اثر این لیست، که تاکنون ترجمه نشده بود، را برگزید. این کار یک رمان تاریخی-مدرن به قلم مارگارت درابل به نام «ملکه سرخ» بود. «کتابفروشی ۲۴ ساعته آقای پنامبرا» نوشته پل اسلوان جوان تجربه دیگری بود در ژانر علمی و تخیلی که به زیبایی هر چه تمام پیوند مدرنیته و سنت را در جامعه فناوری زده امریکایی به تصویر می کشد. نویسنده در این رمان سعی کرده تا از عناصر موجود در عصر کنونی از قبیل گوگل، اپل، فیسبوک برای نقب زدن به دنیای کتاب ها استفاده کند.
آقای کلاتی، با اینکه نویسنده های ایرانی در سالهای اخیر کتابهای خوبی به تحریر درآورده اند، چه عاملی را باعث می دانید که مخاطب هنوز هم بیشتر به سمت کتابهای ترجمه شده میرود؟
یکی از ابعادی که در آثار ایرانی معاصر و سالهای اخیر به آن کمتر توجه شده است بُعد تحقیقی است. هر چه این بُعد در آثار خارجی بیشتر تقویت میشود، در آثار داخلی بیشتر به فراموشی سپرده میشود. رمانهای امروز ما بیشتر راوی زندگی روزمره شخصیتهای محدود خود هستند-دقیقاً مثل سینمای ما- و ما کمتر شاهد این هستیم که خواننده با خواندن این آثار به اطلاعاتی فراتر از یکسری وقایعنگاریهای روزمره دست یابد. درصورتیکه در آثار خارجی قضیه فرق میکند. برای مثال، در کتاب «زندگی پس از زندگی» کیت اتکینسون، خواننده با وقایع تاریخی، نویسندگان، اندیشمندان و آثار بزرگی آشنا میشود که دانستنشان لازم است. یا اخیراً رمانی از یک نویسنده آمریکایی ترجمه میکردم درباره دنیای جاسوسی، نویسنده برای نوشتن رمان خود به خطرناکترین جاها رفته بود و با افرادی که خود مستقیماً در عملیاتهای تروریستی نقش داشتند مصاحبه کرده بود و ماحصلش یک شاهکار شده بود که تا سالها میشد از آن به عنوان یک رفرنس استفاده کرد. به نظر من ما هم باید به این سمت حرکت کنیم باید کمی از این شتابزدگی در نوشتن آثارمان کم کنیم. یادمان نرود که در ادبیات ما آثاری ماندگار شدهاند که زمان زیادی صرف نوشتنشان شده است. مثلاً استاد دولت آبادی برای نوشتن کلیدر ۱۵ سال وقت صرف کرد یا جن نامه مرحوم هوشنگ گلشیری از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۶ طول کشیده است.
متأسفانه این دغدغه بسیاری از مترجمان خوب کشور است. نبود یک نظارت درست روی این مورد باعث شده است که در بازار ترجمه با یک آشوب و رقابت ناسالم که در نهایت به خواننده آسیب میزند روبرو باشیم. متأسفانه، این قضیه تا به آنجا پیش رفته که مرزهای اخلاق در نوردیده شده، اخیراً یکی از مترجمهای خوب کشورمان در صفحه شخصی خود اعلام کرد که مجوز ترجمه یک رمان پرفروش را دریافت کرده و مشغول ترجمه آن است. ترجمه ایشان به پایان نرسیده ۵ ترجمه دیگر از این کتاب در بازار توزیع شده بود. و این به دلیل نبود قانون کپی رایت در کشور است. و این روی وجهه بینالمللی ما هم تأثیر منفی گذاشته، بهطوری که اگر شما الان با یک نویسنده مطرح مکاتبه کنید و بخواهید که حق ترجمه اثر وی را بخرید ایشان یا به شما پاسخی نمیدهد یا به سردی برخورد می کند. بنده امیدوارم مسئولان امر همانطور که نگرانی و دغدغه زیادی در مورد حذف مسائل خاص اخلاقی و سیاسی در کتابها دارند در این فقره نیز اهتمام بورزند، چرا که اگر به این موضوع سامان داده شود نوعی امنیت در جامعه مترجمان حکمفرما میشود و مترجم با فراغ بال و بدون نگرانی از اینکه مبادا دیگری کار را ترجمه کند و وارد بازار کند کار خود را انجام میدهد و دیگر اثری از شتابزدگی در کارش دیده نمیشود. و شاید یکی از دلایلی که آثار ترجمه شده قدیمی فاخرتر هستند همین عدم شتابزدگی باشد. این کار همچنین مانع از ورود مترجمها و ناشران غیرحرفهای به عرصه میشود. چرا که برخی ناشران آماتور و بی اخلاق سراغ دارالترجمههای سطح شهر میروند و با نازلترین قیمت با افرادی که به هیچ وجه سابقه کار حرفهای ندارند قرارداد میبندند و به دلیل نبود نظارت واقعی بر کیفیت اثر آن کتاب را راهی بازار میکنند. بهکرات از خوانندهها شنیدهام که تنها بعد از خواندن بیست صفحه از فلان کتاب به دلیل بدی ترجمه نتوانستهام کتاب را ادامه بدهم و آن را کنار گذاشتهام.
گفتگو با سید سعید کلاتی ادامه دارد…