رسیدن به صفر مطلق در هیاهوی جنگ

نقد و بررسی رمان صفر مطلق نوشته معصومه باقری

 

رمان صفر مطلق اثر جدید معصومه باقری است که از دریچه ای جدید به سالهای پایانی جنگ تحمیلی می پردازد.

رسیدن به صفر مطلق در هیاهوی جنگ| غزل قربانپور | ادبیات دفاع مقدس ژانر ادبی ای است که در سالهای اخیر از قالب خاطره گویی متداول فاصله گرفته و وارد فضای داستانی شده است.

این فضای داستانی می تواند شخصیت های خیالی درون داستانی واقعی داشته باشد. اما آنچه مسلم است روایت آدمهایی است که در فضایی خاص, عملکردی خاص و دور از انتظار دارند.

صفر مطلق داستان مردمانی است که از سرزمین خود خرمشهر به شادگان پناه آورده اند.

سایه جنگ, ویرانی, آوارگی و از دست دادن عزیزان لحظه ای دست از زندگی آنها بر نمی دارد. اما آنها هنوز هم به دنبال زندگی عادی در شرایط غیر عادی هستند.

عاشق شدن, ازدواج, فرزند آوری همان قدر در روزمرگی هاشان جریان دارد که  شهادت, جانبازی, بمباران ها و مهاجرت به شهرهای اطراف.

معصومه باقری کتاب اخیرش را حاصل چند سال تحقیق و پژوهش در حوزه جنگ تحمیلی و به خصوص زندگی آوارگان جنگی می داند.

کاراکترهای داستانش برای کسانی که خاطرات جنگ را شنیده اند یا دیده اند باورپذیر و ملموس است.

اتفاقات رایج آن سالها با احساست درونی افراد در مواجهه با ترس از مرگ از طریق واگویه ها و دیالوگ ها بیان می شود و خواننده را به دنبال خود می کشاند.

صفر مطلق خوشی های شکننده را در سایه وحشت مرگ با کلمات به تصویر می کشد:

او خیالش به ظاهر راحت بود، اما دلش آرام و قرار نداشت.مدرک تحصیلی اش ریاضی بود. گاهی تلخی هایش را با قوانین ریاضی تحلیل می کرد.

همیشه از دلتنگی هایش مشتق میگرفت.شب خط مماس بر منحنی دست های سلما را محاسبه می کرد.پارامترهای ذهنش در بازه زمانی خیلی کم را تغییر میداد تا برسد به صفر، مایل به صفر. شاید هم صفر مطلق

در داستان همان چهره های پذیرفته شده در تمام داستانهای دفاع مقدس را داریم, البته این بار نقاب فرشته مآبی شخصیت ها کمی کمرنگتر شده است، رزمندگان ایران هم انسانهای عادی هستند با همان دغدغه ها و دلمشغولی ها که تصمیمات خطیری می گیرند و با قوه اختیار آنچه می پندارند صحیح است انجام می دهد:

مسلم با پاهای خسته و کم توان می دوید …

سرباز عراقی بالای سرش بود.

لوله ی اسلحه را گذاشته بود روی پیشانی عرق کرده اش و می خواست به مغزش شلیک کند.

صدای تند نفس نفس زدنش رسیده بود تا مجرای گوشش.

بوی باروت و آتش حالش را به هم می زد.

 زانوانش سست شده بود اما نمی خواست نشان دهد چقدر ترسیده. سرباز ماشه را کشید و خروش شلیک گلوله مغزش را منفجر کرد.

با صدای بلندی فریاد زد و بدن خیس و تب دارش را زیر پتو چرخاند. چند بار پلک زد . سربازی جلو آمد و گفت: چی شده خواب بد دیدی؟

این چنین است که تفاوت فرشته و انسان از دیدگاه قرآن بیان می شود.

زبان دیالوگها, زبان بومی و رایج مردم خطه خوزستان است که اگرچه خوانش داستان را تا حدی کند کرده است ولی به تصویر سازی بهتر فضای داستان کمک شایان توجهی می کند.

یاسر سر چرخاند و به خونِ پایش نگاه کرد. قبل از اینکه خم شود، اُم جبار دست دراز کرد و خار را از پایش در آورد:

_ ئی چجوری رفته به پات که نفهمیدی نورعینی؟مشکلات جانبازان و به ویژه جانبازان شمیایی جنگ تحمیلی, بخشی از کتاب صفر مطلق را به خود اختصاص می دهند.

خانواده هایی که در سالهای جنگ عزیزی در اسارت داشته یا نزدیکانشان مفقود الاثر شده اند هم بخشی از کتاب است که در ادبیات جنگ از این زاویه به آنها کمتر پرداخته شده است.

صفر مطلق رمانی اجتماعی – جنگی است نوشته معصومه باقری که در سال ۱۳۹۹ در نشر پایتخت به چاپ رسیده است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. ستاره محمدی می گوید

    چقدر توضیحات خوب و مفید بود. من همیشه به این سبک رمانها علاقه داشتم. ادبیات جنگ هیچوقت کمرنگ نمیشه. قسمتهای انتخابی از رمان هم قوی بودن. احسنت بر شما.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

63 + = 67