بهار فرهنگ با خزان آغاز شد

وقتی وزیر ارشاد و مدیران فرهنگی آشنایی چندانی با این اسطوره های عرصه فرهنگ و ادب نداشته و اصلا سراغی از آنان نگرفته و نمی گیرند،از دیگران و به ویژه نسل جوان چه انتظاری می توان داشت؟

بهار فرهنگ با خزان آغاز شد|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|ادبیات

نمی دانم چه حکمتی در این مهم نهفته است که پیش از آغاز سال جدید و پس از آن،همواره بزرگانی از عرصه علم،ادب،هنر و فرهنگ ایران زمین،جهان فانی را با آن توشه عظیم ترک کرده و به دیار باقی می شتابند.

سال گذشته بزرگان فراوانی را از دست دادیم که هرگز جای آنان پر نخواهد شد.از جمله:ناصر تکمیل همایون جامعه‌شناس، پژوهشگر، تاریخ نگار و تهران شناس، محمدعلی اسلامی ‌ندوشن پژوهشگر، نویسنده و شاعر، استاد عبدالله انوار پژوهشگر، تهران شناس و جامع معقول و منقول ایرانی، احمد مهدوی دامغانی نویسنده و پژوهشگر ، متخصص ادبیات و زبان عربی و از استادان دانشگاه تهران و هاروارد آمریکا، هوشنگ ابتهاج (سایه) شاعر بزرگ،غلامحسین میرزا صالح پژوهشگر و مترجم نوه میرزا صالح شیرازی و  نابغه بزرگ محمدجعفر جعفری لنگرودی، حقوقدان، مجتهد، حقوق‌پژوه، محقق ،ادیب و اولین نویسنده دایره‌المعارف حقوقی ایران.هر کدام از آنان در حرفه خود سرآمد روزگار بودند.

غیر از این بزرگان تکرار نشدنی شاعران،ادیبان و اهل قلمی نیز بودند که از دنیا رفتند.سال بسیار بدی برای فرهنگ و ادب ایران بود و تاکنون دیده نشده بود که این حجم از بزرگان در طول یک سال از دنیا بروند.

بهار فرهنگ ایران نیز متاسفانه با خزان آغاز شد و روز دوم سال ۱۴۰۲ بزرگمردی به نام احمد سمیعی گیلانی رخت این جهانی افکند و ردای آن جهان بر تن کرد.

زنده یاد احمد سمیعی از نوادر روزگار بود و شهره ایران و گیلان.

او نیز مانند تمام بزرگان این آب و خاک،تمام لحظه های عمر خویش را به فرهنگ و ادب ایران زمین هدیه داد.

وی در کنار حرفه ویراستاری که در آن سرآمد بود، چند کتاب در زمینه آیین نگارش و ویرایش تألیف‌ کرد. مقاله‌های ارزشمندی نیز در مجلات متعددی نظیر پیک جوانان، کتاب امروز و رودکی به چاپ رساند.

همچنین چندین و چند کتاب از نویسندگان و دانشمندان بزرگ دنیا مانند : «خیال‌پروری‌های تفرجگر انزواجو» از ژان ژاک روسو، «چیزها» از ژرژ پرک ، «ادبیات ساسانی»، «داتا گنج‌بخش» (زندگی‌نامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علی‌ بن عثمان هجویری) از  شیخ عبدالرشید ، «چومسکی» از جان لاینز، «هزیمت یا شکست رسوای آمریکا» از ویلیام لوئیس و مایکل له‌دین ، «ساخت‌های نحوی» از نوآم چامسکی ، «دیدرو» از پیتر فرانس و «سالامبو» نوشته گوستاو فلوبر را ترجمه کرده است.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

مسقط الراس احمد سمیعی نیز مانند بسیاری از بزرگان ایران زمین از شهر رشت و سرزمین فرهنگ پرور گیلان بود.تسلط وی بر علم نوین ویراستاری زبانزد خاص و عام بود و او را باید نفر اول این فن در ایران دانست.

بیشتر شهرت وی به خاطر نوشتن کتابها و مقاله هایی درباره  آیین نگارش و ویرایش است که بسیار به امر درست نویسی توسط نویسندگان و روزنامه نگاران کمک کرده. به جرات می توان گفت درست نویسی در عصر حاضر مدیون اوست.

متاسفانه بسیاری از مدیران فرهنگی کشور،مردم و حتی برخی از نویسندگان،دانشجویان و هنرمندان با این بزرگان سرزمین خویش آشنایی ندارند.این ناآشنایی باعث شده که به فرهنگ و هنر ایران آسیب رسیده و حرکت رو به جلوی آن را متوقف کند.

صداوسیما و دیگر رسانه ها نیز اگر همت کنند،تنها خبر فوت آنان را اطلاع رسانی می کنند. همین باعث شده نسل جدید، آن گونه که شایسته و بایسته است بزرگان سرزمین خود را نشناسد.

وقتی وزیر ارشاد و مدیران فرهنگی آشنایی چندانی با این اسطوره های عرصه فرهنگ و ادب نداشته و اصلا سراغی از آنان نگرفته و نمی گیرند،از دیگران و به ویژه نسل جوان چه انتظاری می توان داشت؟

در دانشگاه ها و موسسات دیگر که رشته های ادبی،فرهنگی و هنری در آنها تدریس می شود،کمتر به زندگی این اعجوبه ها می پردازند.این به آن دلیل است که برخی از به اصطلاح مدرسانی که فقط مدرک کاغذی در دست گرفته اند و در رشته تخصصی خویش چندان قوی و پر مایه نیستند،غیر از کتابی که از روی آن برای دانشجویان و هنرجویان روخوانی می کنند،سواد چندانی برای ارائه مطالب مهم دیگر را ندارند.

امروز در اغلب دانشگاه های ایران در عرصه فرهنگ،هنر و ادب استاد مسلم و توانا بسیار کم وجود دارد،شاید به تعداد انگشتان هر دو دست.مدرس الی ماشاءالله وجود دارد،اما معلم کاربلد،با سواد و دلسوز بسیار نادر است.با کمال تاسف قدر این تعداد معدود را نیز نشناخته و آن گونه که شایسته است با آنان رفتار نمی کنند.

دیرزمانی است که دیگر دانشگاه های ایران، نخبه هایی مانند گذشتگان را به جامعه معرفی نمی کند.آنچه در عرصه فرهنگ،ادب و هنر در کشور به یادگار مانده،میراث همان بزرگان است.

زنده یاد احمد سمیعی گیلانی،یکی از همین نوادر بود که او نیز از دست رفت و دیگر جایگزینی نخواهد داشت.

پیکر این ادیب و مترجم بزرگ قرار است در شهر زادگاهش،یعنی شهر باران تشییع و به خاک سپرده شود.امیدواریم مردم رشت و گیلان  از نخبه خود قدرشناسی کرده و تشییع جنازه ای با شکوه از پیکر نحیف وی داشته باشند.

 

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

85 − 83 =