ارتباط بین هنرمند و سرمایه گذار هنری به عنوان یک کانال بازاریابی – قسمت اول

 بهنام زنده دل دانشجوی کارشناس ارشد مدیریت اجرایی و یکی از علاقمندان به حوزه های هنری است که با هنرمندان بسیاری در عرصه های متفاوت آشنا هستند و در جلسات متعدد هنری شرکت می کنند. آنچه می خوانید ، نوشته ای است ماحصل گفنگویی با ایشان در زمینه “برند سازی هنرمند” که در دو قسمت ارائه می شود. در این نوشته رابطه بین هنرمند و سرمایه گذار هنری-فروشنده ی آثار هنری- مورد مطالعه قرار گرفته است. از دید تجاری آنها توسط سازمان های صنعتی، هنری و علم بازاریابی به عنوان دو عضو از یک “کانال بازرایابی” شناخته می شود.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

” ارتباط بین هنرمند و سرمایه گذار هنری به عنوان یک کانال بازاریابی “

هنر، مجموعه ای از آثار یا فرآیندهای ساخت توسط انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق میشوند.
تقسیم بندی هنری، در حالت کلی:
هنرهای کاربردی: هنرهایی است که نخست کارکرد و سودمندی آن ها اهمیت دارد و هدف از خلقتشان کاربردشان بوده است. مانند: معماری،طراحی …
هنرهای زیبا: هنرهایی که تنها به دلیل زیبا بودنشان خلق شده اند. به عبارتی ” نه بخاطر چیزی دیگر، بلکه به خاطر خودشان به وجود آمده اند.” مانند: نقاشی،مجسمه سازی، موسیقی …


ویکتور هوگو، شاعر و نویسنده ی فرانسوی با اثر معروف خود “شرقی ها” در سال ۱۸۶۰ پایه گذار مکتب “هنر برای هنر”-پارناس- شد. و در واقع وی بود که برای اولین بار این واژه را در دنیای ادبیات مطرح نمود. این باعث شد جوانانی دور ویکتور هوگو جمع شوند که شعارشان هنر برای هنر باشد. آنان هنر و زیبایی را هدف نهایی می دانستند که نمی تواند وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر شود. در رأس این جوانان تئوفیل گوتیه بود که پارناس را اینگونه تعریف میکرد: “هنر برای هنر به معنی هنری آزاد فارغ از هرگونه نگرانی و دل مشغولی بجز زیباییست” .

از سوی دیگر، لئو تولستوی در کتاب “هنر چیست؟” هنر را اینگونه تعریف می کند: “هنر باید یک ارتباط احساسی مشخص بین هنرمند و مخاطب ایجاد کند. طوری که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین هنر واقعی باید ظرفیت لازم برای متحد کردن مردم از طریق ارتباط را داشته باشد. بنابراین نامفهومی و غیر واقعی بودن ارتباط، هنری بی ارزش است.” این ادراک زیبایی شناسانه تولستوی را به این سمت برد که معیارهایی را که مشخص میکند دقیقا کار هنر چیست، وسعت بخشد. او اعتقاد داشت که درک هنر شامل هرگونه فعالیت انسانی میشود که شخصی به وسیله نشانه های بیرونی از خود بروز داده و احساساتی را که قبلا تجربه کرده نمایش می دهد.

امروزه، هنرمند از یکسو اهداف و رسالت های والای هنری را که برخاسته از ذات هنر می باشد پیش رو دارد. و از سوی دیگر نیازها و خواسته های دنیای مدرن و مادی را نظاره گر است. این تضاد و ناهماهنگی می تواند منجر به نوعی تعارض داخلی، جهت گیری غلط در مسیر رشد و بالندگی هنرمند و در نتیجه هنرگردد.
از سوی دیگر توقعات و خواسته های مادی سرمایه گذار هنری (انتظار بازگشت سرمایه و سود دهی)در مقابل هنرمند در این عرصه ایجاد نوعی تعارض و شکاف عمیق خواهد کرد.

در کانالهای بازاریابی مختلف هنری، سرمایه گذاران هنری _فروشندگان هنری_معمولا از تلاش محدود هنرمندان شکایت دارند و متقابلا هنرمندان از تلاش محدود فروشندگان آثار هنری شکایت می کنند. درنتیجه هر دو طرف با تلاشهای فردی خودشان، تلاشی ناهماهنگ را رقم خواهند زد. که خروجی آن منجر به تلاش ناکارآمد می شود.
با توجه به عدم تعادل میان خواسته ها و نیاز های هنرمند و سرمایه گذار در می یابیم: “ناکارآمدی کانال بازاریابی یکی از ویژگی های ذاتی هنراست. “

تحقیق حاضر ما با هدف ارزیابی اینکه “آیا چنین شکایاتی بر اساس استدلال است؟ ” شکل گرفته است.

ادامه داد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

86 − = 82