حاشیه ای بر مواضع انتقادی ابراهیم گلستان بر پرویز خانلری
دکتر میلاد عظیمی
ابراهیم گلستان از منکران دکتر پرویز خانلری است. ایشان در یادداشتی که در اندیشۀ پویا (ش۶۸) منتشر شده دلیل مخالفت خود با خانلری را نوشته است.
گلستان میگوید با خانلری هیچ مشکل شخصی نداشته. هیچ اثری از او در سخن چاپ نشده چون او کسر شأن خود میدانسته در مجلهای مثل سخن بنویسد. خانلری حتی به او و فروغ فرخزاد پیشنهاد داد که سخن را «برای او دربیاورند» که آنها نپذیرفتند.
به نظر گلستان خانلری ولو اینکه خدماتی هم کرده باشد، درنهایت «آدم پرت، کودن،ریاستطلب و نابکار»ی بود چون در«سه موضوع بسیار مهم در امر پیشبرد فهم و درایت و هنر گنجینۀ مردم»، «کارشکنی» کرد:
۱.نیما را کوچک شمرد.
۲. وقتی وزیر بود در کار عزتالله نگهبان در حفاریهای مارلیک اخلال کرد.
۳. وقتی وزیر بود با کار محمد بهمنبیگی در آموزش عشایری مخالفت کرد.
کاش گلستان دربارۀ ماجراهای بهمنبیگی و نگهبان روایت کاملتر و روشنتری مینوشت. خانلری حدود بیست ماه وزیر فرهنگ بود (۱۳۴۱-۱۳۴۲) و امیدوارم از آن دوره اسناد و مکاتبات روشنگری مانده باشد.
دیگر اینکه مسلما خانلری با آموختن سواد به عشایر موافق بود. او بعد از تأمین نان، مهمترین کار حکومت را سوادآموزی میدانست. وقتی وزیر شد برای تعمیم سواد، سپاه دانش را راه انداخت. بهمنبیگی در آثارش مفصلا از ضدیت و دشمنی با کارش نوشته اما ندیدم چیزی علیه خانلری نوشته باشد. اگر خانلری «کارشکنی» مهمی کرده بود، لابد اشارتی میکرد.
اما نیما. خانلری دو انتقاد اساسی به نیما داشت: با کوتاه و بلند کردن مصرعها مخالف بود و اعتقاد داشت ذوق مردم آن را نمیپذیرد و نیز در زبان شعر نیما تعقید و کژی میدید. او در مجلۀ سخن عقیدۀ ادبی خود را ترویج میکرد. خانلری هرگز مانعی برای نشر شعر و عقاید نیما و پیروانش ایجاد نکرد. آنها هم نشریات خودشان را داشتند.
بخش نخست:
به «اعتقاد» آقای گلستان نیما هنرمندی در «حدّ رودکی و بیهقی و سعدی و حافظ و بزرگترین آفرینندۀ ایرانی در چندصد سال اخیر» است و انتقادات خانلری به او بیربط و لجبازی و کودنی است. فرض میکنیم نظر گلستان درست است. اما خانلری تنها کسی نبود که به نیما انتقاد داشت و به قول خود گلستان «همۀ اشخاص آن دوره» چنین میاندیشیدند. ولی گلستان دربارۀ همۀ منتقدان نیما یکسان داوری نمیکند. اگر مخالفت با نیما چنین شنیع و خذلانآور و حبطکنندۀ همۀ حسنات و خدمات فرهنگی است پس چرا گلستان از دوستانش، صادق هدایت و فریدون تولّلی و مهدی حمیدی شیرازی، چنین ستایش کرده و میکند؟! تولّلی و حمیدی که در انتقاد به سبک و زبان نیما بسیار تندتر از خانلری بودند.
خانلری با نیما تندزبانی نکرد و وقتی هم توفیق عملی شعر نیمایی را دید، در سخنرانی عمومی نظرش دربارۀ عروض نیما را پس گرفت. هم در سخن شعر نیمایی چاپ کرد و هم خودش شعر نیمایی سرود. اما تولّلی و حمیدی هرگز با نیما صلح نکردند. آقای گلستان همیشه و ازجمله در همین یادداشت از هدایت تمجیدها کرده است. اما ایشان حتما میداند که هدایت هم در قطعۀ «فرحناک روز» زبان خاص نیما و اطوار شاعرانۀ او را دست انداخته که نیما رنجید و یادداشت «دو فاخته» را نوشت و صادق هدایت را «کاذب گمراهباشی» خواند و مسخره کرد. چرا ایراد هدایت به نیما نشانۀ کودنی و حسادت و ریاستطلبی او نیست اما ایراد خانلری هست؟ یک بام و دو هوا؟!!
گلستان نوشته مخاطبش جوانان هستند که تشنۀ دانستن حقایق و «قضاوت متعادل» هستند. به جوانان میگویم «قضاوت متعادل» آقای گلستان را دیدید. قضاوت مهدی اخوانثالث را هم ببینید. گلستان اخوان را قبول دارد. حمیت اخوان به شعر نیمایی و حمایت او از نیما هم معلوم است. اخوان تا روز آخر بر اختلاف نظرش با خانلری سر نیما پافشرد. اما اخوان چنین بیانصاف نبود. خدمات فرهنگی و مردانگی خانلر را در حق خودش و دیگران دیده بود. لاجرم وقتی خانلری مُرد مجموعاً او را کسی دانست که خادم فرهنگ و زبان و ادب ایران بود. پس به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی تسلیت گفت. گفت:«خانلری جان و جنم شعر و فرهنگ فارسی بود».
از جوانان میخواهم داوری محمد بهمنبیگی را هم بخوانند. او پیرانهسر از اینکه ۶۴ سال پیش خانلری کتاب عرف و عادات در عشایر او را در سخن ستود، با فخر یاد میکرد (طلای شهامت،۱۴۵). گفته مجلۀ سخن و نثر خانلر تأثیر زیادی بر او داشته. آنقدر شیفتۀ سخن بوده که وقتی خانلری مُرد به اطرافیانش پیشنهاد کرد اسم «ناتل» را برای فرزندانشان برگزینند (کلک، ش۱۳، ص۸۲).
بهمن بیگی در این شرائط خدمت کرد و بنایی عظیم ساخت، خدمات سازندۀ دیگران را ارج مینهاد.
برای «قضاوت متعادل» باید معدّل خدمت و خطای هر کس را منصفانه سنجید و به آن نمره داد. جامعۀ فرهنگی ایران به کارنامۀ فرهنگی خانلری نمرۀ خوبی داده است. چون به قول بهمنبیگی «خدمت اصیل در همه جا و همه وقت محترم است».