بخند حسین جان | دلنوشته ای برای صادق عبدالهی

حسین نافذ عارفی

آنچه می خوانید دلنوشته ای است به مناسبت سومین روز درگذشت طنز پرداز فقید رادیو شادروان «صادق عبدالهی» که به قلم «حسین نافذعارفی» از همکاران وی و از تهیه کنندگان رادیو ایران نوشته و برایمان ارسال شده است. بیان صمیمی او چنان ساده و بی پیرایه است که بدون ویرایش برایتان منتشر می کنیم.

دور و برم رو که می بینم آدمها آشنا نیستن!

شدم مثل اون بچه ای که مدرسه شو عوض کردن!

دوستاش دیگه نیستن و اضطراب و دلهره و بغص داره!!

تو ذهنم صداهاشون میاد!

و زیر کلامشون اون نوحه آهنگران هست!

سبکبالان خرامیدند و رفتند….بیشتر دوستام رفتن!

و من مانده ام تنهای تنها!

من مانده ام تنها میان سیل غم ها!

و الان بسطامی و گل پونه ها هم به صدا ها اضافه شد….

صادق عبداللهی هم از بین ما رفت.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

یه نویسنده ی درجه یک و بداهه پرداز.

روزنامه های صبح رو می دید و از جاهایی که فکرشم نمی کردی یه متن می نوشت و می داد گوینده تا بره استودیو بخونه!

آدم با معرفتی بود. هیچ وقت خودشو نمی گرفت. با لبخند به استقبال آدم میومد و با حرفاش دل آدمو شاد می کرد.

نوشته هاش با صدای نوذری و مهرپرور و.. جان می گرفتن!

این اواخر صبح های سه شنبه میومد پخش رادیو پیام برای نویسندگی و بداهه نویسی! سریع متن رو می نوشت و می داد به منوچهر والی زاده و…

از هر کی تو رادیو بپرسی صادق عبداللهی چطوری بود احتمالاً همینا رو خواهد گفت و بسته به کار و رابطه باهاش ازش خاطره های شیرین خواهد

گفت.
دوست داشتنی بود و گرم.

۲۴مهر بعد از یه دوره بیماری ؛ دیگه پرکشید تا با باقی رادیویی ها بگن و بخندن.

هنوزم یادم میاد صداش که می گفت: بخند حسین جان

خدا با بهترین بندگانش مأنوسش کنه!

آمین

حسین نافذعارفی ۲۵مهر ۱۳۹۷

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

64 + = 74