گفتگوی اختصاصی هنرلند با دکتر محمود عزیزی کاندیدای هنرمندان-۲

دربخش اول این گفتگو دکتر محمود عزیزی از دوران کودکی وجوانی خویش وریشه های علاقمندیشان به هنرهای نمایشی گفتند واز اینکه چگونه دوران جوانی سفر را برای کسب تجربه ودیدن جهان انتخاب کردند.دراین قسمت ازایشان درباره چرائی انتخاب رشته تئاتر برای ادامه تحصیل در «سوربون » ازایشان پرسیده ایم.

 

minilogoچرا تأتر را انتخاب کردید آقای عزیزی؟
دوست دارم ، البته بعدها متوجه شدم چرا اینو دوست دارم. من فطرتاً دوست دارم تقسیم مسوولیت رو و تأتر در واقع آغازین اجتماع گفت و گو ، و آغاز درک متقابل و فهم و متقابل و پویایی است.

در گفت و گوست که ما میتونیم به هم کمک کنیم هم زبان بشیم و مفهوم مورد نظرمونو به دیگری ابلاغ کنیم . وقتی مفهومو خوب ابلاغ کنیم مخاطب ما متوجه می شه ؛ وقتی مخاطب متوجه بشه ما میتونیم ارتباط برقرار کنیم .این کاریه که در قالب نمایش شخصیت های نمایش میکنن خوب یه چیزایی قبلا دیدم که نمیدونستم چطوری میشه اینو تعریف کرد و اون اینکه می دیدم که شخصیتی که «شمر پوش» هست ،با شخصیتی که «حر پوش »هست،  چقدر بعد نمایش باهم تعامل دارن باهم میرن و میان وچایی میخورن و این دو شخصیت که همیشه مقابل همن ، چطوری میتونن باهم انقدر دوست باشن؟ اون موقع قراردادها برام مشخص شد. وقتی قرار داد ها روشن میشه متوجه می شم که گفت و گو چقدر خوبه. این به این معنا نیست که شمر و حر باهم در دو جبهه باشند ولی میتونن مطالبشونوبه عنوان دو مخالف مطرح کنن و اون ور دوتا انسان بشن و نیازی نباشه به کشتار نیازی به نابود کردن دیگری حالا اینها ذهنیات ای بود که با دید این نمایش ها تو نگاه من شکل می گرفت ورفته رفته علاقه ی منو به تأتر بیشتر کرد و حالا مطالعات و دیدن تأتر در اون کشور  و حتی بازی گری به عنوان شغل در اونجا وسیله ای شد که من بیشتر شیفته ی بازیگری بشم که همچنان انتخاب و افتخار منه.

اون پیش زمینه ی دیدن نمایشهای آیینی و سنتی بود و اون چیزهایی که من دوران جوانی و نوجوانی در تأتر های لاله زار دیدم این بود که من به تأتر علاقه مند شدم این بود که حالا بعد ها تأتر سنگلج درست شد چون هنوز تأتر شهرو تأتر وحدت درست نشده بود اینا در واقع پایه های آغازین علاقه ی من به تأتر بود که حالا در اونجا که من پزشکی و مهندسی رو نپذیرفتم و رفتم به سوی آموزش تأتر
minilogoاینجاهم تأتر کار کرده بودبد ؟

اینجاهم حالا به اون صورت حرفه ای نه ولی شکلی از حرفه ای رو تجربه کرده بودم.

minilogoوارد کدام دانشگاه شدید ؟

سوربون

minilogoشاخص ترین اساتیدتون چه کسانی  بودن ؟

خوب اون موقع خیلیا بودن اقای «برنانردورد» بود خانم «ایبقس فلد»بود اقای «دومارسی» بود .خیلیا بودن اقای «جورج بنو » بود که یکی ازمنتقدین های بزرگ اروپا است در تأتر بود خیلیا بودن.
minilogoپایان نامه تون در مورد تعزیه بود ؟
عنوانش بله تقریبا یک مثلث بود درواقع وجوه تجانس بین «تعزیه »و «تأتر حماسی برشت »و «تأتر ارسطویی». اینارو خواستم ببینم چقدر باهم دیگه میتونن هم خوانی داشته باشن.
minilogoاستادراهنماتون «آندره وینشتین»  بود.درمورد ایشون قدری توضیح بدید.

بله «آندره وینشتن » اون زمان اولین کتابو در مورد تاریخ کارگردانی نوشت که اون زمان بیشتر از هفده هجده زبان ترجمه شده بود مرد بسیار شریفی بود کسی بود که در واقع حامی «گردن گریگ» بود وقتی که از انگلستان جلای وطن کرد.البته ایشون الان فوت کردن .
minilogoاخرین باری که با استادتون درارتباط بودید کی بود ؟

سال ۱۹۸۶ و ایشون ده دوازده سال بعدش فوت کردن من دیگه ایران بودم اون موقع
minilogoاصولا با استاداتون رابطه ی نزدیک داشتید ؟

بله قطعا شکل شمایل روابط استاد و دانشجو در اونجا با بعضی از استادای ما و دانشجوهاشون فرق میکنه و اونجا استاد ودانشجو مثل یک خانواده میشن چون قراره که در واقع این اطلاعاتشو انتقال و بده به اون یکی و اون انتقال بده بعدی حالا برای اینکه این ارتباط رو مشخص تر براتون عنوان بکنم نقل قول میکنم از خانم ایبقس فلد» که  فوت کردن ایشون می گفت :

وقتی من این جوانان رو میبینم خوشحال میشم برا اینکه اینا وقتی شروع کنن به کار مالیات میدن و من از این مالیاتپول بازنشستگیمو میگیرم یعنی خیلی سادشو بخوایم بگیم این نگاه استاد شاگردی هم هست که حالا رو ی خیلی زمینه های دیگه هم میشه بسطش بدیم و واقعیتی هم که  هست.
minilogoخیلی از دانشجوهاتون شمارو دوست دارن حالا چه تو دانشگاه یا حالا جاهای دیگه کلاسای بیرون چرا اینطوریه اقای دکتر ؟
برای این که اینابچه های ما  هستند. اینا پل ارتباطی نسل بعدیشون هستند .اینا استوار نامه های جامعه ی هر کشوری هستند. اینا درواقع سرمایه های معنوی یک جامعه هستیند و این سرمایه ی معنوی اگر فرصت تبدیل شدن و فرصت پویایی پیدا کننن  قطعاً جامعه ی خرسندی خواهیم داشت و از این بابت دوست دارم که کسی قرار باشه بعد ازمن باشه شکوفا بشه بلندقامت تر بشه استوار تر پر توان تر بشه تا بتونه رو ی نسل بعدش تاثیر بذاره.
minilogoاین روحیه ی خیلی زیبایی که شما میگید با روحیاتی که دربعضی هنرمندا میبینیم یک مقدار منافات داره چون یکمی تو هنرمندا ما حسادت و میبینیم یا زیراب زدنی که میبینیم یا مثلاینکه این میخواد جای من و بگیره من نمای من باید بالاتر از دیگران باشه این یکمی مثل اینکه تو استاد شاگردی معنی دیگه ای پیدا میکنه.

خوب اینا دیگه بیماری های جامعه هست اینا هم شکلی از ویروسیه که در یک جامعه ما ممکنه حالا به دلایلی گسترش پیدا کنه ولی واقعیت امر اینه که اونجاهایی که این روابط خوب تعریف شده باشند احتیاجی به این پیشیگیری نیست خوبه که ادم درواقع حسادت داشته باشه منتهی این حسادت و نسبت به کار خودش داشته باشه نه در رابطه با منها ی کردن دیگری این حسادت و داشته باشه که بخواد پیشی بگیره از دیگری در واقع حسادتم واژه ی خوبی نیست رقابت اگر ذهن یک هنرمند و مشغول بکنه ناچار میشه توانایی خودشو افزایش بده نه دیگری رو  حذف بکنه منتهی این مسایلی که ادم اینارو میبینه و افسرده میشه و در شأن یک جامعه ای که ادعای فرهنگ و هنر میکنه نیست ولی بازم متاسفانه پیدا میشن ادم هایی با این نگاه با این ویژگی حالا ممکنه امتیازاتیم بگیره
minilogoمن خودم تهیه کننده ی رادیو بودم سال ها ، خیلی موقع ها پیش میومد که مثلاً اگر یک هنرمندیو دعوت می کردیم بیاد به برنامه ما، می پرسید کس دیگه ای به غیر از منم هست ؟یا اینکه اگر می گفتم فلانی هم هست ،می گفت نه ! اگه اون باشه من نمیام(خنده استاد)

…خوب این بخاطر اینه که حتماً اطلاعاتش نسبت به شغلش دچارکاستی هایی هست وگرنه تمام کوشش یک هنرمند اینه که بتونه با مخاطب عام ارتباط برقرار کنه اگر هنرمند دیگری رو هم به عنوان یک انسان دیگه در جامعه ببینه قاعدتا میبایستی کارش بیانش رفتارش فریبنده باشه که اونو هم جذب کنه شما وقتی یک نفر و کم میکنی یعنی یک نفر از حوزه ی مخاطب شما کم شده و این امتیاز منفی است برا اون شخص و اگر از این منظر ببینه بازنده است  حتی اگر در ظاهر پیروز باشه .
minilogo کاشکی همه این روحیه رو داشتن شاید همین روحیه است که شما را به بحث گفتگو نزدیک تر می کنه…

ادامه دارد…..

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 1