خاشقچی ،بن سلمان تکرار روایت مکبث و پاسخ تاریخ

محمد آقازاده

مرگ تکان دهنده ی جمال خاشقچی روزنامه نگار مشهور عربستانی هفته ی گذشته را به هفته ای پر تلاطم در مطبوعات سراسر دنیا تبدیل کرد. بسیار درباره آن گفته و نوشته اند اما این نوشته تحلیلی آمیخته با روح کاوشگر یک روزنامه نگار هنرمند ایرانی است که تحت عنوان خاشقچی ،بن سلمان تکرار روایت مکبث و پاسخ تاریخ تقدیمتان می شود.

“مکبث ” شکسپیر تحت افسون لیدی همسرش قربانی زیاده خواهی خودش می شود و با کشتن پادشاه تاج و تخت اش را تصاحب می کند ولی منطق قدرت او را تا آنجا می راند که بدست خودش در جهان دشمن کیش به دام می افتد و تن به مرگ می دهد.

انتخاب اول از آن او بود ولی ساختار قدرت آنچنان قوی پنجه است که او را چون برگهای خشک اسیر تند باد هر جا بخواهد می برد و به همین دلیل تقدیر یا شاکله های قوام دوام دهنده جامعه می تواند فراتر از عاملیت تاثیر بگذارد و تاریخ را بسازد.

مرگ فجیع جمال خاشقچی روزنامه نگار عربستانی توسط دستگاه حاکمه این کشور نمونه عینی ماجرای مکبث است و استثنایی بر قاعده نیست بلکه قاعده یی استکه این بار در تور نقطه اصطکاک قدرتهای بزرگ منطقه ای و بین المللی گیر افتاده است و به همین دلیل در نقاب حقوق بشر و دفاع از یک روزنامه نگارسر و صدایی بزرگ پیدا کرد و در همان نقطه اصطکاک با زد و بند مناسب با فایده اندک و یا زیاد برای همه طرفها به فراموشخانه تاریخ تبعید می شودبدون آنکه در مناسبات بی رحمانه قدرت در این منطقه کوچکترین تغییری ایجاد کند ، هر چند بعضی از اهالی قدرت مثل مکبث را قربانی خواهد کرد .

خاشقچی
خاشقچی
دلایل این عدم تغییر را باید در آگاهی تاریخی یافت که کمتر در میان ما جایی دارد و به همین دلیل خاورمیانه نمی تواند از تله عقب

ماندگی و خودکامگی دیرپا نجات دهد مگر آنکه مردم این کشور این آگاهی انتقادی را بیابند.

بی توجهی به شاکله های قوام دهنده جامعه و بر جسته کردن مطلق عاملیت تشکل ها و نهادهای قدرت چه در سطح محلی و چه در سطح جهانی باعث می شود کنش هایی شکل بگیرد که مسایل و بحرانهای درون و بیرون مرزی را پیچیده و به مرحله غیر قابل حل برساند. تردیدی نیست که عملکردهای نهادهای قدرت مهم و تأثیر گذار است ولی این عملکردها با هزار نخ نامریی با تاریخیت و توازان سیال و ناشناخته نیروهای اجتماعی ، صورت بندی اقتصاد و فرهنگ گره خورده و به همین فاقد استقلال از این مؤلفه هاست و اصلاً حاصل بیرون ریزی هسته درونی این مؤلفه هاست

بسیاری از تحولاتی که اکنون شاهد آنیم از جمله بر آمدن ترامپ حاصل بحرانهای ادواری سرمایه داری است که مثل بهمن سهمگین خود را بر شانه رخدادها تحمیل می کند و با حضور خود نیروهای اجتماعی متضاد را فعال می کند . مثلاً در چنین فضایی داعش شکل می گیرد.

تردیدی نیست دستهای قدرت بزرگ در شکل گیری آن موثرند،ولی این منطق تاریخی حاکم بر خاورمیانه ریشه های اصلی بر آمدن این گروه های افراطی است. خشونت مفرط در تاریخ با فرمهای متفاوت ظهور می کند ،در بالکن با حضور ضربها که تاریخیت خاص خود را دارند خود را بیرونی می کند ، در آلمان هیتلری به گونه یی دیگر و در خاورمیانه در اشکالی که می بینیم . ندیدن ساختارهای تاریخی و اجتماعی تحلیل های را ناقص و سترون می کند و تنها راه رهایی از این وضعیت درک این واقعیت است که شاکله ها امر طبیعی نیستند بلکه بر ساخته خود بشرند و به صورت تاریخی اند و توسط همان آنها به صورت ماهوی می توانند تغییر یابد ولی چه کسی باید فاعل تغییر باشد که باید کشاکش تاریخ پاسخش را بیابد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

67 − = 60