قسم حکم صادر نمی کند | نقد فیلم قسم ساخته محسن تنابنده
فریده ذاکری
شناسنامه فیلم قسم
نویسنده و کارگردان: محسن تنابنده | تهیه کننده: الهام غفوری،جلیل شعبانی | مهناز افشار،سعید آقاخانی،حسن پورشیرازی،مهران احمدی |فیلمبردار:تورج اصلانی |تدوین :خشایار موحدیان
خلاصه داستان فیلم قسم
داستان فیلم «قسم» بر اساس یک حکم فقهی – حقوقی شکل گرفته است. تنابنده در این فیلم قَسامه را مبنای درام قرار داده و داستان را بر اساس آن پیش برده است. قَسامه در لغت به معنی سوگند و سوگندخوردگان است.
نقد فیلم قسم
امسال فیلمهای غافلگیرکننده کم ندیدهایم و حالا باید «قسم» را به این جمع اضافه کرد. محسن تنابنده در این فیلم، هم یک حکم فقهی را به چالش میکشد و هم قدرتش را در کارگردانی اثبات میکند.در فیلم «قسم» زنی به نام راضیه (مهناز افشار) اقوام درجهیک خود را از گرگان سوار بر اتوبوس کرده تا در دادگاهی که قرار است در مشهد برگزار شود علیه متهم ِقتل خواهرش قسم یاد کنند. بخشهای ابتدایی فیلم به رونمایی از شخصیتها اختصاص دارد اما خیلی زود متوجه میشویم ماجرا از چه قرار است. برگ برنده را تنابنده همینجا رو میکند که اجازه نمیدهد مخاطب بیشازاندازه در انتظار داستان اصلی باقی بماند.
روایت یک داستان متفاوت
برخلاف انتظارات و توقعات قسم فیلم غافلگیرکنندهای بود. قطعاً نمیتوان فیلم را یک شاهکار سینمایی دانست اما میتوان از آن دفاع کرد و تلاش تنابنده را برای روایت یک داستان متفاوت ستود.
فیلم قسم داستان سادهای دارد . اما تنابنده با طراحی دقیق آن را به داستانی پُرکشش بدل کرده و توانسته فیلم را به مسیری ببرد که برای تماشاگر غافلگیر کننده باشد. مسیری که داستان فیلم طی میکند تا به نقاط اوجش برسد و بزنگاههای اخلاقی را برمبنای همین نقاط اوج مطرح کند به شدت جذاب است.
بازی در یک لوکیشن بسته
نود درصد فیلم در یک اتوبوس میگذرد و لوکیشن بسته و محدود به خاطر وجود داستانی جذاب و دقیق باعث کندی ریتم فیلم و خستگی تماشاگر نشده است.
مهناز افشار و حسن پورشیرازی تنها چهرههای مطرح «قسم» در صحنههای طولانی داخل اتوبوس هستند. کارگردان در این سکانسها از بازیگران ناآشنا استفاده کرده که ریسک بزرگی است. تنابنده اما استفادهای بهینه از وجه نمکین شخصیتها کرده است و طولی نمیکشد که مخاطب با شوخیهای آنها میخندد و کاراکترها را میپذیرد.
*صحبتهای مهناز افشار در پاسخ به خبرنگار هنرلند درباره بازی در محیط اتوبوس را اینجا در این ویدئو ببینید*
روایت قصه در اتوبوس به تنابنده اجازه میدهد تا از آن استفادههای فراوانی بکند و مهمترین گرهگشایی فیلمش را با استفاده از این وسیله نقلیه انجام دهد. قسم بر خلاف بسیاری از فیلمهای امسال جشنواره فیلم فجر فیلم پُرادعایی نیست اما دستاوردهایش از آن فیلمها بسیار بیشتر است. این فیلم بار دیگر ثابت میکند روایت درست و دقیق یک داستان ساده میتواند به مراتب تاثیرگذارتر از اجراهای پُر زرق و برق و موضوعات مثلاً جذابی باشند که در اجرا هدر رفتهاند.
تنابنده به خوبی توانسته با ایدههایی جذاب مثل نمایش فیلم بازسازی صحنه قتل رضوان توسط بهمن در اتوبوس هم ریتم کار را حفظ کند و هم مجبور نباشد از اتوبوس به عنوان محل اصلی رخ دادن داستان خارج شود تا به پیوستگی آن لطمه بخورد.
تنابنده با هوشمندی از این صحنه برای قرینهسازی با صحنه پایانی فیلم هم استفاده میکند. جایی که راضیه در موقعیت متفاوتی نسبت به زمان تماشای بازسازی صحنه قتل توسط بهمن قرار دارد و او که در ابتدا برای اعدام بهمن همه کار کرده بود حالا آیابه فکر این است که از اعدام شدن همسرش جلوگیری کند؟
نشان دادن رفتار نسبی
تنابنده در پایان فیلم موفق میشود تماشاگر را متوجه این موضوع کند که تصمیمگیری در چنین شرایطی چقدر میتواند نسبی باشد و فقط کافی است جایگاه انسانها در چنین پروندههایی تغییر کند تا رفتار متفاوتی از خودشان بروز دهند. مسیر فیلم قسم مانند فیلمهای دیگر تلاش نمیکند ایدههایش را فریاد بزند و تماشاگر را به جای درگیر کردن با داستان خوب پردازش شده درگیر شعارها و بیانیههایی کند که حوصله او را سر میبرند. بلکه مضمون را به خورد داستان میدهد و اجازه میدهد چالشهای اخلاقی درون فیلم از دل داستان بیرون بیاید.
تنابنده آنقدر حواسش بوده که آدمهای درون آن اتوبوس را به میانه این چالش اخلاقی پرتاب کند تا هم میزان ریاکاری آنها را نشان دهد و هم بگوید مفاهیم دینی مثل قسامه چطور بازیچه سودجویی انسانهای طماعی مثل فامیلهای راضیه میشود. تقریباً تمام کسانی که با راضیه همراه شدهاند تا علیه بهمن قسم بخورند برای منفعت شخصیشان قصد انجام این کار را دارند.
خیلیها میخواهند دیه را بگیرند و اعدام شدن یا نشدن بهمن چندان برایشان مهم نیست و بعضیها هم که چنین ریاکاری ندارند قصدشان زیارت و سفر به مشهد است.بعدازدخترک معصوم مبتلا به سندرم دان .
صادقترین فرد در این باغ وحش انسانی راضیه است که از همان ابتدا به فکر قصاص است اما چنان ضربه هولناکی از پافشاری بیهودهاش میخورد که تماشاگر در پایان فیلم آرزو میکند که کاش اینقدر ماجرای قصاص را پیگیری نمیکرد.
تسلط بر جزء جزء فیلم
هنر تنابنده در «قسم» این است که روی جزء به جزء فیلمش تسلط دارد و میداند از داستان فیلمش چه میخواهد.به خاطر همین هیچ قسمتی داستانش را فدای مضمون فیلم نمیکند و اجازه میداهد مضمون فیلم از طریق داستان به تماشاگر منقل شود.
این بزرگترین دستاورد قسم در مقابل فیلمهای پُرادعا و پُرسر و صدای جشنواره امسال است. خرده پی رنگ ها (رابطه رعنا ومرتضی، قهر دوبرادر بر سر مرگ یک سگ،ماجرای وارثان دیه،قانون دیه،و…) نیز ضمن قوت بخشی پی رنگ اصلی ،به عنوان پیام های انتقادی فیلم درلایه های زیرین آن هویتی پرسشگرانه می یابند ومخاطب رابه تامل ومسئولین را به چالش می کشانند.
در بخش ساختار نیز این موفقیت ، با الهام از تمامیت محتوا، ادامه یافته و اندازه و شکل حرفه ای و کاملی را از آن خودساخته است.
دکوپاژ درلوکیشن معدود ومحدود، میزانسن سخت وپیچیده متعاقب آن، طراحی ریتم ،هدایت بازی ها در پلان های بالای دو نفر، نور پردازی و فیلمبرداری وبالاخره گُل تمامی این برگ های برنده ، طراحی جلوه های ویژه در خلق زیبای صحنه تصادف وسقوط اتوبوس واجرای حرفه ای فیلمبرداری در آب،همه وهمه در کنار هم، قسم را به فیلمی متفاوت ،سخت وصد البته حرفه ای وموفق بدل ساخته است.
تنابنده با پشتوانه تجربه سالها فیلمنامه نویسی، درایده جاه طلبانه اش یعنی روایت داستان در اتوبوس، به کمک فیلم آمده است و ما طی یک سفر جادهای با دغدغه شخصیتها آشنا میشویم.
نشانههای فیلم نهیبمان میزند که بین حق و باطل چهار انگشت بیشتر فاصله نیست. قصاص حقیقتا به خاطر ماهیت انتخاب گونه ای که در حکم الهی برای آن در نظر گرفته شده است از ماهیت جذابی برخوردار است.
گره های مختلف داستانی
«قسم» در میانه داستان یک پیچش اساسی دارد و توجه مخاطب را بیشازپیش بهسوی خود جلب میکند. هر چه قصه جلو میرود گرههای آن پیچیدهتر میشود و چالشها دوچندان. کارگردان با درامی معمایی و قرار دادن شخصیتها در موقعیتهایی حساس فیلمش را به اوج میرساند و وقتی تمام میشود، مخاطب میماند و سؤالهایی اساسی.
- اینکه آیا ما صلاحیت قسم داریم؟
- شایسته قضاوت هستیم؟
- محسن تنابنده برای فیلم دومش سوژهای حساس انتخاب کرده و با هوشمندی آن را از لبه تیز عبور داده است.
«قسم» حکم صادر نمیکند بلکه مخاطب را بهطور غیرمستقیم به فکر وامیدارد. تنابنده در اجرا هم کاری سخت پیش رو داشته است. بیشتر صحنههای «قسم» در اتوبوس میگذرد ولی نه از لرزش دوربین خبری است و نه از نماهای یکنواخت. کارگردان همه جمعیت سیوچند نفری را مدام قاب میگیرد و مخاطب در طول فیلم ناظر بر اتفاقات داخل اتوبوس است. همین تعدد پرسوناژ کار را سخت میکند ولی کارگردان از ایده آلش پایین نیامده است.
«قسم» گام بلند تنابنده در کارگردانی بعد از «گینس» است؛ فیلمی که در بازه اکران عمومی حتماً محل بحث و نظر خواهد شد.