هفت روز پس از درگذشت ابراهیم گلستان

ابراهیم گلستان (سید ابراهیم تقوی شیرازی) نام آشنایی برای تمامی هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر در یک قرن اخیر به شمار می رود. صد و یک سال زندگی در دوران پر فراز و نشیب تاریخ ایران برای یک هنرمند اهل قلم و دست به دوربین که از نزدیک با چهره های شاخص فرهنگ و ادب و هنر این سرزمین نشست و برخاست داشته است از وی یک چهره منحصر به فرد ساخته بود.

روحیات خاص و ویژه ابراهیم گلستان به ویژه غرور خاص و زندگی عجیبش حاشیه های فراوانی برای او به همراه داشت. از انتقادهای رک و زبان منتقدانه و صریح وی تا ارتباطش با دربار آخرین شاه ایران همگی زمینه های مناسبی برای توجه اهالی رسانه و منتقدان به این هنرمند فقید در طول دوران زندگیش به شمار می رود.

تحصیل نیمه تمام حقوق در دانشگاه تهران، عضویت کوتاه مدتش در حزب توده، دریافت اولین جایزه بین المللی سینمای ایران برای فیلم کوتاه «آتش» (برنده مدال برنز جشنواره فیلم ونیز)، فیلمبرداری از دادگاه دکتر محمد مصدق،دوستی با سهراب سپهری، نیما یوشیح و بسیاری از چهره های هنری داخلی و خارجی و نامه نگاری های او و «ژان لوک گدار» از فرازهای دیگر زندگی اوست که هرکدام جذابیتهای خاص خود و حرف و حدیثهای فراوانی  دارد.

اما بی شک ارتباط عاشقانه او با فروغ فرخزاد و همکاری های هنری این دو هنرمند در کنار روابط عاطفی شان مهمترین حاشیه پیرامون او بود که با وجود جنجالهای فراوانی که داشت، خودش به سادگی از کنارش می گذشت و اصراری به پاسخ به شبهات مختلف در این باره نداشت.

با همه دوری گزینی وی از نقل روابطش با فروغ سرانجام حدود ۵۰ سال بعد از درگذشت آن بانوی شاعر، ابراهیم گلستان در گفتگویی با تلویزیون بی بی سی فارسی لب به سخن گشود و از خطبه عقدی سخن گفت که به اصرار پدرش که از روحانیون سرشناس شیراز بود بین او و فروغ جاری شد در حالی که هردوی اینها به روایت وی روابط خود را فراتر از این می دانستند اما به عقیده آن پیرمرد روحانی احترام گذاشته و به عبارتی تسلیم او شدند.

مسعود بهنود این ماجرا را  چنین روایت کرده :

“دو فیلم مستند «آتش»، و «موج و مرجان و خارا» آماده شده بود. آیت الله تقوی شیرازی با دیدن آن ها به این نظر رسید که این گونه فیلم ها نه که ایرادی از نظر شرعی ندارد بلکه مفید هم هست. در پایان همان روز بود که تقی گلستان از پسر پرسید این خانم فروغ کجاست.”

بهنود ادامه داده بود: “فردایش پدر و پسر با فروغ راهی زرده بند شدند گفتگوکنان. در همه راه گلستان بزرگ با فروغ سخن می گفت. تا ناگهان از این دو پرسید چرا ازدواج نمی کنید. مخاطبان به طبع لبخند می زدند و پاسخی در کار نبود. اما آقای پدر پیگیر بود و صلاح نمی دید ارتباطی که همه از آن باخبر بودند، چنین بماند.”

بهنود در ادامه مدعی شده بود: “ابراهیم گلستان سنگ انداخت و پرسید شما به فخری می گویید. و از پدر جواب شنید بله. فردایش وقتی آنان به دیدار آیت الله تقوی شیرازی رفتند، آقای گلستان پدر که برای فخری خانم گلستان عمو و بزرگتر و عزیز بود و علاقه سرشاری هم به وی داشت، پاسخ آورده است که گفته اند موافقم به هر چه صلاح می دانید. و بدین گونه بود که روز نهم شهریور ۱۳۴۲ آیت الله تقوی شیرازی، خطبه عقد شرعی فروغ فرخزاد فرزند سرهنگ محمدباقر فرخ زاد را با سید ابراهیم گلستان فرزند سید تقی خواند. هم او بیست سال قبل برادرزاده خود فخری و سید ابراهیم را هم برای هم عقد کرده بود.”

 

 

دیدن و شنیدن مصاحبه ای که بهنود به آن استناد کرده است نشان می دهد که ابراهیم گلستان به وضوح می گوید،نه خودش و نه فروغ اعتقادی به عقد نداشتند و به این مراسم مختصر که به اصرار پدر انجام شده است می خندیدند! گرچه خانواده فروغ فرخزاد ازدواج این دو را تکذیب کرده اند اما مشخص است ازدواجی که به گفته گلستان در هیچ محضری به ثبت نرسیده است به جز خدا که عالم اسرار آشکار ونهان است، گواهی جز سه نفر ندارد: خود فروغ،خود ابراهیم و پدرش که هرسه از دنیا رفته اند.

ورای این ارتباط که بزرگترین حاشیه زندگی شخصی ابراهیم گلستان را ساخته است، شخصیت فرهنگی و هنری خانواده او نیز چشمگیر است:

پدرش آیت الله سید محمدتقی تقوی شیرازی روحانی اهل قلم و مدافع مشروطه بود که به دلیل انتشار روزنامه گلستان در شیراز شهرت فراوانی داشت. همین شهرت باعث شد که ابراهیم تصمیم بگیرد به جای نام خانوادگی اصلی خود از شهرت گلستان در آثار خود استفاده کند.

همسر اولش سیده مریم فخر اعظم تقوی شیرازی (۲۹ شهریور ۱۳۰۴ – ۱۶ تیر ۱۳۹۱) معروف به فخری گلستان، سفالگر، مترجم و فعال حقوق کودکان ایرانی بود. گذشت و فداکاری او نسبت به ابراهیم گلستان زبانزد کسانی است که از نزدیک این بانوی هنرمند را می شناختند.

پسرش سیّد کاوه تقوی شیرازی (۱۷ تیر ۱۳۲۹ – ۱۳ فروردین ۱۳۸۲) معروف به کاوه گلستان، عکاس خبری، مستندساز و فیلمبردار ایرانی بود که در حین انجام مأموریت فیلمبرداری از حمله آمریکا به عراق در کسوت خبرنگاری بر اثر انفجار مین کشته شد.

دخترش لیلی گلستان متولد ۱۳۲۳ تهران که به عنوان تنها فرزند باقیمانده او شخصیت خودساخته ای در حوزه فرهنگ و هنر ایران داشته و به تنهایی مدیریت گالری گلستان در تهران را برعهده دارد؛ خبر درگذشت پدری که  با تنها گذاشتن زن و فرزند در ایران، زندگی جدیدی در غرب برای خود دست و پا کرد را با این جمله کوتاه رسما اعلام کرد:

«پدر رفتی، خداحافظ»

از دیگر اعضای هنرمند این خانواده می توان به نوه اش مانی حقیقی(بازیگر و کارگردان سینما) اشاره کرد و مهرک گلستان با نام هنری «ریویل» خواننده رپ بریتانیا که به واسطه خواندن ترانه ای در حاشیه شورش مردمی آن کشور در سال ۲۰۱۱ به شهرت رسید.

اینک هفت روز از درگذشت ابراهیم گلستان می گذرد. در این هفت روز به جز خبرگزاری های رسمی همچون ایرنا، ایسنا و فارس، بسیاری از فعالین حوزه فرهنگ و هنر در رسانه های مختلف به خصوص فضای مجازی مطالب مختلفی در تجلیل یا نقد او نوشته اند. که برخی از این نوشته ها در وبسایت سرزمین هنر بازنشر می شود:

خوب زندگی کرد و بقیه اش مهم نیست

حاشیه ای بر مواضع انتقادی ابراهیم گلستان بر پرویز خانلری

برخی هم مانند وبسایت مشرق او را مهره انگلیس دانسته و در حد یک مزدور تقلیل داده اند(مروری بر زندگی و سوابق ابراهیم گلستان؛ از مستندسازی برای دولت فخیمه تا اقامت در قصر اختصاصی ساسکس/ آیا پدرخوانده روشنفکران فیلمبردار تیم ضربت تیمور بختیار بود؟ )

پس از این هفت روز شاید این آخرین باری باشد که نام او در این سطح گسترده در رسانه ها مطرح می شود اما با تمام حواشی خوب و بدی که از این مرد مغرور نقل می شود، محققان و پژوهشگران فرهنگی، هنری در پژوهشها و آثار تحقیقی خویش همیشه نام او را در زمره  پیشگامان سینمای ایران و یک داستانسرا خواهند نوشت و از او یاد خواهند کرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 35 = 37