نقد فیلم از اینجا برو (Get Out، ۲۰۱۷)
فیلم Get Out یا «از اینجا برو» از جمله فیلمهای مطرح امسال در رقابت اسکار ۲۰۱۸ به شمار می رود. آنچه می خوانید نقدی است که کاربر ارجمند سایت سرزمین هنر(honarland.ir) سرکار خانم مرضیه زمانی فروشانی برای ما ارسال کرده اند.
نقد فیلم از اینجا برو (Get Out ، ۲۰۱۷)
✍️ مرضیه زمانی فروشانی
خلاصه داستان فیلم از اینجا برو (Get Out) :
کریس دوست پسرِ رُز آرمیتیِج است که قرار است برای تعطیلات آخر هفته به خانه آنها برود و از آنجاییکه سیاه-پوست است نگرانِ برخوردی است که این خانواده ممکن است با او داشته باشند…اما چیزی بیشتر از این نگرانی ساده انتظارِ او را می کشد…
نقد فیلم از اینجا برو
“از اینجا برو”، فیلمی به کارگردانیِ «جردن پیِل» که به عنوان اثر اول از او در اسکار ۲۰۱۸ اکران می شود، شاید در نگاه اول و قصهای که با خود دارد شما را جذب کند، ولی نباید انتظار خاصی از این اثر سینمایی داشته باشید. پیِل که خود نویسنده این فیلم سینمایی مثلاً ترسناک نیز هست نتوانستهاست اثری قابل توجه از خود ثبت کند و در این راه شکست می خورد.
بررسی فیلم در ژانر وحشت
در دستهبندی این فیلم در آثار ژانر وحشت قرار گرفتهاست،اما، ترجیحم آن است به جای واژه ترسناک، صفتِ دلهره آور را بر آن بگذاریم زیرا که با انتظار دیدن فیلمی در ژانر وحشت به سینما می روید و انتظار صحنهها و هیجانات خاصی مانند حوادث ناگهانی و غافلگیر کننده، تیرگی و تاریکی فضا، شخصیتهایی با تیپهایی نامتداول و به خصوص میزانسن دهشتناک مانند چیزی که در آثار هیچکاک شاهد هستیم را دارید، اما انتظار شما بی پاسخ می ماند.
درباره آثار هیچکاک بهتر است اینطور بگوییم که اگر برای چندمین بار هم به دیدن فیلمهای ژانر وحشت و معمایی او بنشینید، با این فرض که از لحظات بعدی حوادث نیز باخبر باشید، باز هم همان ترسی را که از تجربه نخستین نمایش فیلم به سراغتان آمد احساس خواهید کرد، زیرا که هیچکاک با استفاده از زاویه درست دوربین که حرکت از پشت سرِ بازیگر به قصد غافلگیری او و مخاطب است، کلوزآپ به چهره ترسیده شخصیت، کاتهای سریع به طوریکه شما واقعا نمی بینید چه اتفاقی می افتد ولی با صداهایی که می شنوید و سایههایی که می بینید این فضا را برای شما مهیا می کند تا خودتان این صحنه ترسناک و هولناک را در ذهن مجسم کنید و بسیاری المانهای دیگر، شما را همانند شخصیت قصه درگیرِ فضای روانپریشِ داستان می کند و با اینکه این بار می دانید قرار است حادثهای رخ بدهد،همین انتظارِ احساسِ ترس هم بار دیگر باعثِ ترسی مجدد در شما می شود.
ولی این گزارههای تکنیکال فیلمسازی در فیلم “از اینجا برو” صدق نمی کنند.در واقع، المانهایی مانند بازی با نور یعنی تاریکی و روشنایی که مهمترین عنصرِ ساخت فیلمی ترسناک است، آواها و اصواتی ترسناک که خبر از اتفاقی بد می دهند و شما را دچارِ ترس و دلهره می کنند، یا مثالهای دیگر از این دست در فیلم دیده نمی شوند.
فیلم خیلی زود داستان خود را لو می دهد
فیلم از اینجا برو در سکانس نخستین و دقایق چهارده و پانزده خود را به طور کامل لو می دهد و البته این می تواند دو برداشت داشته باشد:
۱.کارگردان برایش لو رفتنِ داستان مهم نیست و نمی خواهد اصلا با بخش کشفِ معما حواسِ مخاطب را پرت کند و برعکس توجه کامل مخاطب را برای روندِ به تصویر کشیدن این ماجرای ترسناک می خواهد. اینکه ما بدانیم با فیلمی رعبآور مواجه هستیم و حالا بنشینیم و از زیبایی تصویری و چیدمان سکانسها و بازی بازیگران و نحوه روایت لذت ببریم.
۲.فرض دیگر این که، لو رفتنِ قصه واقعاً از ضعف کارگردانی و تسلطِ ناکافی او در روایتگری ناشی شدهاست که این خود عیبی بزرگ است و در نظر من درباره فیلم “از اینجا برو”، مورد دوم بسیار بیشتر صدق می کند.
البته در چند مورد مشخص، کارگردان توانستهاست به اصول ساخت فیلم در ژانر وحشت پایبند باشد ولی آنها نیز آنچنان به جذابیت فیلم کمکی نمی کنند بیشتر خسته کننده هستند تا مهیج و تعلیقوار. مثلاً کارگردان فیلم می دانستهاست چه طور با استفاده از برداشتهای بلند و ایجاد انتظار در مخاطب ترس را در او ایجاد کند که مخاطب بداند چیزی بد در حال وقوع است، یا آنکه رفتارهای غیرمعمول اشخاصی که شخصیت اصلی داستان را احاطه کردهاند شما را مضطرب و نگران می کند، اما نهایتاً مسئله اینجاست که نه تنها جردن پیِل نتوانستهاست به گره گشایی موفقی برسد، که حتی گاه در بخش گره افکنی نیز بد عمل کردهاست، مثلاً اولین گردش خانهای که کریس یا پدر رُز (آلیسون ویلیامز) با کریس دارد را به یاد بیاورید، چه طور از صحنه جرم صحبت می کند و آن را برای ما شرح می دهد:
“نزدیکترین خانه به اینجا بعد از دریاچه است، پدرم تقریبا” توانست آن شکست به مردِ سیاهپوست را فراموش کند، داریم زیرزمین را تمیز می کنیم، کمی سیاهی و چرک آنجاست! بعد هم اشاره نا به هنگامِ او به حرفِ هیتلر درباره نژاد برتر آریایی، یا حرفِ بی معنیش درباره اینکه اوبا را بهترین رئیس جمهور می داند.”
بیانیه ای ضدنژادپرستی
داستانِ فیلم به طور کلی بیش از آنکه ترسناک باشد، نوعی بیانیه در حمایت از سیاهپوستان است و اینکه گاه حتی در میانِ همنژادان نیز بیگانه هستند و از حمایت معنوی و اجتماعی برخوردار نیستند-صحنه برخورد پلیس راهنمایی با کریس(دانیل کالویا) یا صحنهای که راد(لیل رِل هواری) دوستِ کریس برای کمک پیشِ پلیس می رود و کسی او را جدی نمی گیرد و حتی بدتر از آن مورد تمسخر و توهین آنها نیز قرار می گیرد آن هم در قرن حاضر که همه به خوبی از خطراتِ نژادپرستی که در دنیا مردمان رنگین پوستان مخصوصا سیاه-پوستان را تهدید می کند و در بسیاری موارد حتی آسیبهای جدی نیز به این قشر وارد شدهاست باخبرند.
فیلم به شدت قهرمان پرور و کلیشهای است، کریس تک و تنها با دستانِ بسته با همه”سفید-پوستان”ی که او را محاصره کردهاند میجنگد و نهایتا که کار را تمام کرد، تازه کمک از راه می رسد! داستان شما را خسته می کند و حوصلهتان را سر می برد.
موضوع اصلی”از اینجا برو”درباره خانوادهای بیمار و نژادپرست که در دنیای مدرن امروزی همچنان در پیِ افکارِ آلمانِ نازی هستند و راهِ آنها را ادامه می دهند و مثل پزشکان و دانشمندان دولت آلمانِ نازی، کشتن قشری خاص را به هدفِ مقصودی علمی مستدل و منطقی می دانند و برایشان امری بسیار پیشِ پا افتادهاست که انسانی را فدا کنند تا علم، یا مثلا دنیای فردا جایِ آدمهایی با نژادی برتر باشد.
فیلم از اینجا برو نه دیالوگ خاصی برای اشاره کردن دارد نه بازیهای چشمگیری که بتوان به آنها پرداخت، متأسفم اگر ناامیدتان می کنم، اما از الان پیش بینی می کنم که امکان حضور این فیلم در آثار برتر اسکار ۲۰۱۸ بسیار محتمل است و اگر چنین شد غافلگیر نشوید و بدانید که احتمالا همچون سالِ۲۰۱۷ که جایزه بهترین فیلم به جای آنکه به لالاند برسد،به فیلمِ “مهتاب” رسید. امسال نیز ممکن است همان اتفاق تکرار بشود.
شاید در توضیحِ اتفاقی که در سال ۲۰۱۷ در اسکار افتاد، بشود گفت گاهی اوقات اسکار، میدانی برای تسویه حسابهای سیاسی می شود، مثلاً جایزهای که در سال ۲۰۱۳ به”آرگو(بِن افلِک، ۲۰۱۲″ رسید، آن هم از دستِ همسرِ رئیس جمهور سابق آمریکا(میشل اوبا)، یا زمانیکه در سال ۲۰۱۵ کشور آمریکا به شدت دچار التهابات نژادپرستانه شده بود و چندین سیاهپوستِ بی گناه به دست پلیس یا نژادپرستان کشته شدند و فیلمهای آنها در صفحات اجتماعی پر شد و دولت نیز کارِ خاصی برای پیگیری پرونده آنها انجام نداد و حالا برای خالی نبودنِ عریضه،تلاش کرد تا در آغازِ سال جدید و با جایزهای که به فیلم مهتاب (بَری جِنکینز، ۲۰۱۶) می دهد مرحمی بر ناراحتی آنها باشد!
ولی باز هم بهتر است صبوری کنیم و منتظر اعلام نظر داوران باشیم، شاید این بار مسئله سیاسی نشود و واقعاً جایزه بهترین فیلم و کارگردانی به اثر هنری که محق گرفتن جایزه باشد برسد.
عرض ارادت و ادب. در رابطه با شخصیت پردازی در فیلم که مختصرا توضیح داده شد، باید بگم من که اصلا شخصیت پردازی خامی روبه رو بودیم (حتی شخصیت برادر رز اصلا شکل نگرفته بود) و برای من شخصیت پردازی که دیگه از شروط یک متن خوب است، نداشت و من تعجب میکنم از بازخوردهای مثبت این فیلم (گاهی میبینم یا میشنوم)
موضوع دیگه که بازم ضعف فیلمنامه است، رها کردن به یک سری کدهای که داده میشد به مخاطب و پاسخی ما شاهدش نبودیم، و ما فقط منتظریم که در آینده پاسخ داده شود ولی حیف و افسوس(یا رها میشد یا فراموش)
فقط کلیشه و نژاد پرستانه… چه خوب گفتید در رابطه با سینمای هیچکاک و فیلم شاهکار در ژانر وحشت یعنی روانی که بدون دیدن صحنه قتل و با کات و زوایای دوربین چه سکانس ترسناکی رو خلق کرد که تو وان دهه باعث شد خیلی از خانمها تنها حموم (وان) نرند و میترسیدند و فیلم دیگه تو این ژانر شاینینگ از عالی مقام کوبریک.
ممنون از نقد و مطالبتون.
مثل اینکه شما خیلی سینما رو نشناختید.
بهتره بگم گونه وحشت رو نشناختید. شمایی که میگید فیلمنامه ضعیفه، اتفاقا تنها نکته قوت فیلم فیلمنامشه که حقشم از اسکار گرفت. یه نگاه بندازین ببینین هدف فیلم چیه!
فیلم قصد نداره شکا را بترسونه یا شوکه کنه، بلکه همین کلیشه هایی که میگید رو میخواد بدون کلیشه و فلسفی به مخاطب برسونه. فیلم های مقصد نهایی هم مخاطب رو نمیتوسونن ولی توی گونه ی وحشت ان. چرا؟
چون مشخصه گونه وحشت ترس، نفرت، خشم و… هست. به عبارتی هر فیلم ترسناکی توی گونه ی وحشت وجود داره اما هر زیر ژانری توی وحشت ترسناک نیست.