ممنوعیت اکران «کاناپه» بی حجاب؛ وآزادی نمایش «رختخواب و تختخواب» باحجاب!

جبار آذین

تأملی بر ممنوعیت اکران فیلم کاناپه | حاکمیت سانسور سلیقه ای در دوران حیات غم انگیزکنونی سینمای ایران و گستردگی انواع بیماری و فساد وابتذال درجای جای آن و نبود سازوکارهایتعریف شده قانونی و کارشناسی برای تولید و اکران فیلم ها، همچنین سلطه تاراجگران پولشوی و راهزنی های مافیا و مخالفت و ممانعت از آزاد وسلامت اندیشی و تعامل فرهنگی در سینما، سد سکندر سینما و سینماگر ایرانی است.

اعطای غیر کار شناسی مجوز ساخت و بعد از ساخت، توقیف و جلوگیری از نمایش فیلم های دارای پروانه و مجوز ساخت، پیش از هر چیز، نمایشگر این مهم است که سینمای ایران در عبور از گذرگاه های رسمی و اداری دولتی و غیر دولتی، با معلولیت های ذهنی جماعتی روبرو است که از سینما و مسؤلیت، صندلی و سلیقه مداری شخصی و گروهی را پسند و گزینش کرده و در عمل، مجری آن هستند.

مهم نیست، فیلم «کاناپه» ساخته کیانوش عیاری و دیگرفیلم های گیر افتاده در سلاخ خانه های سانسور ارشاد و جاهای دیگر، به چه دلیل مغضوب واقع شده اند، مهم این است که تیغ کشان سانسور بر چه مبنا و اصول با آثار هنری و فرهنگی برخورد می کنند.

داریوش مهرجویی سرصحنه ی فیلم کاناپه

اغلب ایرادهای آقایان، دارای تعریف خردمندانه، کارشناسی و حتی قانونی نیست و از نگاه و نظر و سلیقه شخصی

نشأت می گیرد. فیلم جدید و پر حرف عیاری، برای پیشگیری از ایرادگیری سلیقه ای سانسورچیان از حجاب سر

زنان فیلم خود، بر سر خانم های «کاناپه»، کلاه گیس گذاشته است.

روشی که بارها در چندین فیلم و سریال تلویزیونی مورد استفاده قرار گرفته و حتی یک مورد هم با قهر سانسور روبرونشده است، حال چگونه است که کلاه گیس های کاناپه مسأله دارشده اند؟!

شاید آقایان از رنگ و اندازه و پیچش موی کلاه گیس ها خوششان نیامده است!

یا شاید این بار هم، فشار دگم اندیشان در توقیف فیلم و اعمال چنین سانسور، دخیل بوده است!

افزون بر این، این نوع برخورد با هنر و هنرمند و فرهنگ در شرایطی اتفاق می افتد که انواع فیلمک های نازل و بازاری و سخیف شبه کمدی و به ظاهر خانوادگی، با هجمه به ارزشها و مسایل اخلافی و انسانی، به نمایش هجو گونه صحنه ها و دیالوگ های «رختخوابی و تختخوابی» دراکران مشغول اند! درهرحال، این گونه رخدادها، نشانگر نبود ساز و کار مشخص و حد و مرز معقول و قانونی درسینما است.

گرچه این اقدام های پریشان و سلیقه ای در سینمای بیمار و مافیازده ایران که خود فاقد تعریف و جایگاه قانونی در کشوراست و به بازار مکاره و زایشگاه و پرورشگاه علف های هرز تبدیل شده، عجیب نیستند، ولی بدون شک در تخریب سینمای کشور نقش اساسی دارند!

جبار آذینحجابسانسورکاناپهکلاه گیسکیانوش عیاری
دیدگاه (0)
دیدگاه جدید