«معمای شاه» در چارچوب «هزاردستان»

معمای شاه در چارچوب هزاردستان

حجه الاسلام علی جعفری

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

در مورد “معمای شاه” ذکر چند نکته لازم است :
۱٫ این سریال هم مثل همه سریالهای تاریخی بعد از انقلاب از کیف انگلیسی گرفته تا تبریز در مه و از کلاه پهلوی گرفته تا در چشم باد کاملا در رمزگانهای هزاردستان عمل می کند و به تقلید از آنها ساخته شده. به نظرم درک و تحلیل این ژانر سریال تلویزیونی کاملا به دیدگاهمان راجع به مزیتها و محدودیتهای نوع کلاسیک و هزاردستانی ژانر بستگی دارد.  بخشی از تهیدستی تحلیلی در خصوص معمای شاه و شهرزاد در فقد مطالعات فرهنگی سریال هزاردستان ریشه دارد.
۲٫ رمزگان هزاردستان بیش از همه بر محور روایتی نوستالژیک از زندگی و زمانه اجتماعی پایتخت نشینان ایران در دوره پهلوی اول شکل گرفته است. به عبارت دیگر نوآوری و تمایز رمزگانی سریال بیش از هر چیز به تمرکز آن بر زندگی اجتماعی و سبک زندگی شهری مرتبط است و لایه های متنی دیگری که احیانا ناظر به بازنمایی سیاست، فرهنگ و اقتصاد پیش بینی شده به نسبت بازنمایی “اجتماع” فرعی محسوب می شود. این سریال عملاً و به تدریج زمینه شکل گیری قدرتمندترین و همگانی ترین برساخته از تاریخ اجتماعی اواخر دوره قاجار و نیمه اول دوره پهلوی شد. به نحوی که به نظر می رسد تصور اغلب ایرانیان از زندگی و زمانه قریب به ۸۰ تا ۱۰۰ سال پیش ایران بسیار متاثر از هزاردستان و پیوستهای بعدی آن شکل گرفته باشد.
۳٫ هزاردستان علی رغم سوگیری های آشکار آن در برسازی نوستالژیک و شیک از زندگی و زمانه اجتماعی ایرانیان به دلایلی از جمله تولید و پخش از سیمای جمهوری اسلامی و برخورداری از تم ضد پهلوی و مواردی دیگر کمتر از منظر تحریف تاریخ مورد مداقه قرار گرفت. این سریال علی رغم دلالتهای سیاسی تلخ و سیاه خود از تاریخ معاصر ایران اما در عین حال زندگی و زمانه ای به غایت رشک برانگیز، منظم و اتو کشیده، تمیز و پاکیزه، مرفه و تفرج گونه را نمایش می دهد.

خیابانهایی مهندسی و آرام، ساختمانهایی نو و رنگی، کسب و کار و مغازه هایی پررونق، پلیسی آماده خدمت، اتومبیلهایی سرحال و قبراق، پیاده هایی سر به زیر و منظم و مرتب، بانوانی شیک پوش و مودب، خیابانهایی پاکیزه و تر وتمیز، امنیتی قابل قبول، زندگیهای مرفه در خانه هایی آمیخته به نوستالژی حوض و حیاط و مواردی از این دست نشانگاه های اصلی بازنمایی زندگی در دوره پهلوی اول است. صرفنظر از اینکه اساسا این روایت جذاب و حسرت برانگیز از جغرافیای مرکزی تهران چقدر با واقعیت مطابقت دارد یا ندارد اینکه روایت قریب به سه دهه پرفراز و نشیب از زندگی و زمانه دشوار ایرانیان به نوعی بازنمایی فانتزی لاله زاری تقلیل داده شود خود محل تاملات جدی است. سریال “دکتر قریب” شاید تنها روایت تاریخی از آن دوران است که تلاش داشته از سنت هزاردستانیزم فاصله بگیرد و متقابلا “در چشم باد” و خصوصا “کیف انگلیسی” را می توان وفادارترین پسا هزاردستانی به هزاردستان ارزیابی کرد.
۴٫ در این میان آنچه “شهرزاد” و “معمای شاه” را از دیگر پسا هزاردستانی ها متمایز می کند تغییر در نقطه کانونی روایت از “جامعه” به “سیاست” در معمای شاه و به “رومنس” در شهرزاد است. شاید علل “فانتزی شدن” این دو تولید تلویزیونی را که به تبع خود انواع اختلالات تاریخی، زبانی، زیبایی شناختی را دامن زده است بتوان در همین تغییر جستجو کرد. رمزگان هزاردستانی بیش از هر چیز از در هم آمیختگی آن با زندگی اجتماعی و خصوصا لاله زاری قوام یافته است و مزیت آن بیشتر در به دست دادن برساخته هایی از این دست تجلی می کند. سایر لایه ها و دلالتهای رمزگانی آن به سیاست، فرهنگ، اقتصاد یا موارد دیگری مثل رومنس یا جنایت و وحشت(کارگاه علوی) فرع بر این دال مادر است. هزاردستانیسم ظرفیت‌های مشخصی برای روایت تاریخ دارد و هر نوع استفاده بیش از ظرفیت یا ناسازگار با ظرفیت آن مشکل آفرین خواهد بود. در میان پساهزاردستانیها “در چشم باد”، “کیف انگلیسی” و “کارگاه علوی” شاید بیش تر و “معمای شاه”، “کلاه پهلوی” و “شهرزاد” کمتر از بقیه بدین ساختار متعهد بوده اند و “دکتر قریب” بیش از همه تلاش داشته به سمت رمزگان مستقل تر و موازی با هزاردستان حرکت کند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 + 1 =