لیلی بخشی و کتاب ” که هنوز من نبودم”_قسمت دوم

در قسمت اول با خانم لیلی بخشی در زمینه مطالعه و چگونگی گرایش ایشان به نوشتن گفتگو کردیم . در این قسمت ادامه گفتگو در خصوص کتاب های خانم لیلی بخشی را می خوانید.

هنرلند در مورد کتابهایتان توضیح بدهید . آنها در چه ژانر و سبکی هستند؟

نمی توانم انگشت روی سبک خاصی بگذارم. شاید کتاب اولم خیلی واقع گرا بود اصلاً برای همین نامش را گذاشتم “همه ما مثل هم هستیم” چون هر کدام از ما می توانستیم جای یکی از شخصیت های کتاب باشیم. کتاب دومم اما خالی از تخیل نیست. اما چه کسی می تواند بگوید واقعیت و تخیل کدام است؟ که همه ی ما می دانیم مرز باریکی میان آن هاست که قابل تشخیص نیست.

دغدغه ی اصلی من برای نوشتن همواره زن ها بوده اند. پشت تمام کلمات، اتفاقات و آدم های کتاب های من این اعتقاد محکم وجود دارد که زن ها باید قوی باشند. زن ها باید روی پای خود بایستند. زن ها باید دانش و درک و قدرت تشخیص خود را بالا ببرند. مردهای قصه های من کم رنگ هستند و شاید حتی در آینده کم رنگ تر بشوند. اما این بدان معنی نیست که مهم نیستند. مهم هستند اما به آن ها نمی پردازم تنها به عکس العمل زن ها که ناشی از رفتار مردهاست می پردازم. دغدغه ی من به تصویر کشیدن عکس العمل زن های قصه هایم در مقابل اتفاقات مختلف است. دلم می خواهد هر زنی کتابم را تمام می کند و می بندد در دلش بگوید چقدر شبیه زندگی من بود. چقدر آن صحنه برایم آشناست. و چون قهرمان های داستان های من؛ زنده یا مُرده، از دل وقایع می گذرند و اگرچه زیاد هم می لغزند اما بالاخره زمام زندگی را در دست می گیرند و تفاوت خوب و بد را متوجه می شوند، دلم میخواهد خواننده در انتهای کتاب به خودش بگوید اگر او توانست جان به در ببرد، من هم می توانم. من از نوشتن هدف دارم و اگر داستان هایی که می گویم دنبال کننده ی هدفم نباشند، به خودم خیانت کرده ام.

هنرلند خانم لیلی بخشی ، جو کتابخوانی را چگونه می بینید؟ آیا به نظر شما آمار پایین کتاب خوانی کشور ما آمار درستی است؟

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

من فکر می کنم کم کتاب خواندن مردم ما ناشی از کم دانستن است. خودم بارها دیده ام که بعد از اطلاع رسانی صحیح در مورد کتاب ها، مردم خوب سراغ کتاب می روند. بارها شده کتابی را در صفحه مجازی ام معرفی کرده ام و بعد در لیست پرفروش های کتاب فروشی ها آن را دیده ام. پس اگر کسی باشد که دغدغه ی تشویق مردم و راهنمایی صحیح آن ها را داشته باشد، بی انصافی است اگر بگوییم مردم کتاب نمی خوانند. چرا می خوانند اما باید کتابی را ببینند تا آن را بخوانند. تبلیغات خیلی مهم است. و فکر می کنم مردم نیاز دارند کسانی را داشته باشند که از آن ها درخصوص کتاب های مورد علاقه و مورد نیازشان مشاوره بگیرند. که دقیقاً نمی دانم چه کسی قرار است این کار را انجام دهد اما فکر می کنم خیلی لازم است وگرنه توسط تبلیغات کتاب های سطحی نه تنها گمراه شده که از کتاب خواندن دلزده می شوند.

هنرلند اگر قرار باشد بین نوشتن و خواندن یکی را انتخاب کنید ، انتخاب شما کدام خواهد بود؟

فکر می کنم خواندن و نوشتن از هم جدا نیستند. آدم وقتی بسیار بخواند، نوشتن به سراغش می آید. از نوشتن نکات کوچک کتاب ها تا نوشتن ایده هایی که جرقه اش از دل داستان ها می آید توی ذهن آدم. اما اگر قرار باشد بین نویسنده بودن یا کتابخوان بودن در عنوان، یکی را انتخاب کنم، خب ترجیح می دهم نوشته هایم را برای خودم نگه دارم اما از کتاب خواندن دست برنمی دارم. هر کتاب یک دنیای جدید است و من حاضر نیستم کشف دنیاهای جدید را از خودم دریغ کنم.

هنرلند و کلام آخر خانم لیلی بخشی:

آرزو می کنم کتاب ها در سبد خرید خانواده ها قرار گیرند؛ به معنی واقعی کلمه. یعنی آخر ماه وقتی بزرگترهای خانواده، پول قبوض و غذا و اجاره خانه را کنار می گذارند، در کنارش یک دسته هم پول بگذارند و بگویند خب این هم پول کتاب این ماه. کم باشد، اما باشد. کتاب خواندن در خانواده ها مخصوصا خانواده هایی که کودک دارند، مثل سرمایه گذاری برای آینده است. سرمایه گذاری روی سطح فرهنگ و شعور و البته توانایی برای مواجه شدن با خطرات و ریسک ها و سورپرایزهای زندگی، توسط تک تک اعضای آن خانواده.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

98 − = 90