فوتبال ، فرهنگ ، بابی رابسون و خاطرات ماندنی

فوتبال ، فرهنگ ، بابی رابسون و خاطرات ماندنی | سیدرضا اورنگ | ورزش و تلویزیون | سرزمین هنر

شبکه ورزش دوباره مستند سر بابی رابسون مربی افسانه ای انگلستان را پخش کرد. دلم گرفت و چند قطره اشک روی گونه ام لغزید.

فوتبال برای نسل ما و قبل تر از ما،یک عشق به تمام معنا بود و هست.

روزگاری زمان انجام بازی های فوتبال ملی و باشگاهی در جهان، تقویم ما محسوب می شد، ایام زندگی خود را با آنان تنظیم می کردیم.

مثلا می گفتیم امتحانات آخر سال مصادف با برگزاری جام جهانی است و از این گونه تعبیرات. فوتبال تمام ذهن و فکر ما را به خود مشغول کرده بود.

هم بازی کردنش برای مان جذاب بود و هم تماشایش. فوتبال زمام اختیار ما را در دست داشت و به هر کجا که می خواست می کشید.

بعد از برگزاری هر بازی به صورت خودجوش جلسات تحلیل بازی برگزار کرده و آن را آنالیز می کردیم، حتی عملکرد بازیکنان را نیز زیر ذره بین می بردیم.

بابی رابسون افسانه ای

 

از زمانی که خودم را شناختم با فوتبال نیز آشنا شده و دل به آن دادم. اولین تیم خارجی که به آن علاقه مند شدم، تیم جادویی آژاکس آمستردام بود.

تیمی که شناور بازی می کرد و باعث می شد تماشاگران به وجد آمده و سراپا شور شوند.

مربی بی نظیر و یگانه این تیم دوست داشتنی رینوس میشل کبیر بود، تئوریسین بزرگی که فوتبال نوینی به جهان ارائه کرد و سبک جدیدی از خود به یادگار گذاشت.

اولین نام هایی که در فوتبال جهان یاد گرفتم: رینوس میشل، پیت کیزر کاپیتان آژاکس و رهبر ارکستر فوتبال دنیا یوهان کرایوف بود.

آن زمان مثل امروز همه بازی ها به صورت مستقیم از تلویزیون ایران پخش نمی شد، تنها تعدادی از بازی های مهم مثل جام جهانی و فینال جام باشگاه های اروپا را نشان می دادند.

پیروزی های متوالی آژاکس در جام باشگاه های اروپا علاقه من را به این تیم و کلا فوتبال هلند بیشتر کرد.

جام جهانی ۱۹۷۴ اوج فوتبال هلند بود، با مربی گری رینوس میشل و بازیکنانی چون: یوهان کرایوف، جانی رپ، یوهان نیسکنز و بقیه بزرگان.حیف که آن فینال تلخ عیش ما را کور کرد!

وقتی کرایوف به بارسلون رفت طرفدار این تیم هم شدم، اما اولویت من آژاکس بود و تیم قدرتمند لیورپول که همه را از دم تیغ می گذرانید.

فوتبال و یک جهان خاطره

 

فوتبال انگلستان را دوست داشته و دارم. به نظرم بازی های مردانه را فقط در لیگ این کشور می توان تماشا کرد.

در گذشته ای نه چندان دور، اگر فوتبالیستی خودش را به دروغ روی زمین می انداخت تا پنالتی بگیرد یا وقت بکشد، تماشاگران او را هو می کردند، حتی طرفداران تیم خودی.

امروز کمتر از این صحنه ها دیده می شود،اما فوتبال در باشگاه های انگلستان، همچنان مردانه پیگیری می شود.

تنها کشور جهان است که بازی های تیم هایش جذاب است و بی سکون. این جذابیت نه تنها در لیگ برتر، بلکه در رده های پایین تر نیز چنین است و تماشاگران بیشماری دارد.

تنها کشوری است که تعداد زیادی از تیم هایش معروفیت جهانی دارند.

وقتی بابی رابسون فقید مربی تیم ملی انگلستان شد تا این تیم را برای جام جهانی ۱۹۹۰ایتالیا آماده کند، بارقه امید در دل طرفداران این تیم روشن شد تا بتوانند بعد از ۳۴ سال دوباره جام جهانی را به دست آورند.

رابسون تیم خوبی را جمع کرده بود، با بازیکنان استثنایی و تلاشگر، به خصوص پل گاسکوئین مهارنشدنی و یاغی.

این بار هم تیم آلمان غربی مانند سال ۱۹۷۴ حال ما را گرفت و نگذاشت انگلستان به فینال صعود کند.

انگلستان به فینال نرسید، اما تیم ملی و بازیکنانش در دل مردم این کشور و دیگر علاقه مندان آن در سراسر دنیا جا باز کردند و ماندنی شدند.

 

مربی کاریزما

 

بعد از آن تاریخ، تیم ملی انگلستان دیگر چنین مربی با کلاس و کاربلد و چنین بازیکنانی را به خود ندید و شاید دیگر نبیند.

مستند سر بابی رابسون ، هم خاطرات تلخ و شیرین گذشته را برایم زنده کرد و هم با دیدن چهره تکیده و بیمار بابی رابسون بزرگ دلم به درد آمد.

باید هم به درد بیاید، زیرا من و امثال من با این مردان بزرگ زیست کرده و بخش مهمی از زندگی مان را تشکیل می دهد.

امروزه مربیان جوان زیادی وارد عرصه فوتبال شده اند که توانایی های لازم را دارند، اما هرگز شخصیت و کاریزمای امثال سر بابی رابسون را نداشته و ندارند.

درست است که فوتبال یک مبارزه بود و هست، اما درگذشته اکثر بازیکنان به عشق فوتبال و مردم روی چمن می رفتند و امروز اغلب شان برای دلار و یورو، این مهم ترین فرق فوتبال دیروز و امروز است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 73 = 78