سینما و حکایتِ سی مرغکانِ سترون و یا بی خاصیت و ابتر

سینما و حکایتِ سی مرغکانِ سترون و یا بی خاصیت و ابتر |محسن فاضلی زاده | سینما | سرزمین هنر

آن سالهای نه دور و نه نزدیک، گرفتن جوایز جشنواره فیلم فجر، ارزش و اعتباری خاصی داشت.

بیش از اینکه اهالی سینما برای گرفتنش بی تابی نشان دهند، این ما بودیم، جماعت اهل رسانه و قلم و سینمانویس، منتقدان.

کل کل می کردیم و در نشریات و برنامه های تلویزیونی، با شور و حرارت، قبل از اعلام داوران جوایز بازیگران، عوامل فنی و غیر را حدس و گمانه زنی می کردیم.

البته این در روحیه و نظرات، داوران بی تاثیر نبود و سینما و جشنواره فیلم فجر طبعا ویترین عملکرد اهالی فرهنگ و هنر و رسانه درکنار هم یک رفاقت و صمیمیتی قابل تقدیر، می نمود.

روزی روزگاری سینمانویسان

 

نویسندگان سینمایی، در نقدهایشان، به دور از حب و غضب و توهین، با صبر و بردباری و ادب و احترام نقدهایشان را مکتوب می نمودند، گرچه نشریات اندکی بودند که روزانه منتشر می شدند.

همین مسعود فراستی درآن دوران، خیلی آرام و متین و اصلا در میان اهالی رسانه چهره معروفی نبود.

هم نسلان بنده که داریم مرز۶۰ سالگی را پشت سر می گذاریم، حتما یادشان هست، دو برنامه تلویزیونی بیشتر به جشنواره نمی پرداخت، شبکه دو با اجرای شیدفر و بعدها محسن  ابراهیمی، خلوص و رفاقت فیلمسازان و اهالی رسانه ، درکنار هم قابل تقدیر بود.

من در سینمای فلسطین، با بزرگان ، نقد و سینما افتخاری آشنایی پیدا کردم. آلبرت کوچویی، صمدی مقدم، جبارآذین. پرویزی. راستکار، محمد آقازاده. طباطبایی، سیف، جوادطوسی، گودرزی، علایی، محمدسلیمانی، کریمی، زنده یاد علی معلم، و خیلی از دوستان که یا در قید حیات نیستند و یا مهاجرت کردند.

روزگار خوشی بود و بایداعتراف کنم آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.

زمان قهاری است . تا چشم برهم زنیم، مثل نسیم بهاری می آیدو می گذرد.

روزگاران یاد باد آن روزگاران یادباد

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

98 − 94 =