جن زده ها | نگاهی به مجموعه ی شعر سعید نوذری

جن زده ها |نگاهی به مجموعه ی شعر سعید نوذری | سرزمین هنر | ادبیات | شعر | معرفی کتاب | جن زده ها  عنوان مجموعه شعری است از شاعر جوان بوشهری سعید نوذری که مشتمل بر ۳۹ قطعه شعر که در ۶۴ صفحه منتشر شده است.

کتاب را که ورق می زنی همان ابیات اول دریچه ای پیش رویتان باز می شود که شما را به دنیایی می برد که نوذری در آن نفس می کشد. دنیایی سرشار از تلخی و شیرینی، زیبایی و زشتی، خاطرات خوب و خاطرات بد ….

این نه تنها بد نیست بلکه با طبیعت جهان سازگار است. درست مانند دنیای واقعی که هر روز جلوه های گوناگونی از آن دربرابر دیدگانمان گشوده می شود.

آیا دنیا همیشه شیرین است؟ خیر

آیا دنیا همیشه زیباست ؟خیر

آیا همه تلخی است؟ نه

آیا همه زیبایی است؟ نه

دنیا رنگین کمانی از رنگهای تیره و تار درکنار رنگهای روشن و صاف،از ارغوانی و بنفش تا سبز و زرد، مملو از رخدادهایی غم انگیز و رویدادهای شاد است. همانطور که برای سعید نوذری هم همین گونه است. او شادمانی های خود را زیبا به شعر درآورده است:

عشق من بهترین بهانه ی من

فرصت ناب دلبرانه ی من

گوشه ی اسمان چشمت شد

روزگاری ستاره خانه ی من

شب و روزم وسیع و زیبا شد

وشدی شوق بی کرانه ی من..

دوست دارم چو قایقی باشی

تا ابد شاد درکرانه ی من

او می خواهد با مخاطبش حرف بزند مانند یک دوست که به دوستی رسیده است. از خاطراتش می گوید از مادری که او را نهیب می زند تا مگر به خود بیاید:

توی ذهنم سکوت می شکند که: جوانی نکرده ، پیر شدی!

مادرم داد می زند: خیلی تازگیها بهانه گیر شدی!

از همسری می گوید که همچون گلی در گلدان از باغبان دلسوز به  دست عاشقی همراه سپرده می شود:

پدرت عارفانه پرسیدند: باغبانش منم ، تو شغلت چیست؟

گونه ام سرخ شد، از آغوشم مرغ عشقی پرید در خانه

دل به دریا بزن شناگر باش! (به خودم آمدم غزل خواندم):

غاشقی هم برای خود شغلی است…عطر یاسی وزید در خانه

سینس چای تازه در دستت ، چادرت باغ پسته و انجیر

سر به زیر و نجیب می آیی، می تراود امید در خانه

ای نجیبی که خوابهایم را می نویسی ، بگو که بیدارم

تا بدانم که چیست تکلیف چشم خیس سعید در خانه

سعید اما تنها ازشادمانی ها و مادر و عشقش نمی گوید ،از شهر و دیارش هم با دوستان سخن می گوید:

“بوشهرِ”چشمهای تو را دیده ام به خواب

خود را برای دیدن توکرده ام مجاب

لبخند می زنی که مرا زیر و رو کنی

می ریزد از تبسم تو شکّر و شراب….

و تمام دلتنگی اش را در کوهها و گردنه های جاده های جنوب با تو در میان می گذارد:

دلتنگ تماشای توام آخر اسفند

دلتنگ توام، آه به چشمان تو سوگند

همراه توام از خود بوشهر به اهواز

دلتنگ توام یکسره از«مُند» به «اروند»

او از غمها و نا رفیق ها هم می گوید، گویی گاهی زخمهایی ناگهانی خورده است از کسانی که انتظارش را نداشته است:

دلگیرم از زمانه ی نامرد و مردمش

از آدم، از حکایت تبعید و گندمش

می سوزد استخوانم از آتش، دلم پر است

متل جهنمی که ورم کرده هیزمش

می سوزم از تورم تلحی که بعد از آن

حتی خود زمین شده سیر از تراکمش

بغضی نشسته در وسط سینه ام، ولی

دارم شرر به لکنت و شرم از از تکلمش

او در این تلاطم درونی اما از اطراف نیز غافل نیست. او در جامعه ای زندگی می کند که هنوز بوی جنگ و جهاد از آن به مشام می رسد . از همین روست که خود را جا مانده ای از کاروان  آسمانی می داند و در حسرت روزهایی که از پرواز پر بود می سراید:

یادش یه خیر آن روزها که چشم از شکوه راز پر بود

روز و شب از اعجاز پر بود ، از شور و عشق و جانفشانی

مثل کبوتر پر کشید و با بال و پرهای سپیدش

داغی به روی سینه ام زد؛ داغی عمیق و جاودانی

دستم به دامانت برادر، من هم ز ایل آسمانم !

جا مانده ام از سینه سرخان، من را به شهرم می رسانی…..

آری سعید تمام این لحظات شور و شیرین و پر تلاطمش را با خواننده در میان می گذارد با زبان شعر و همین پاشنه ی آشیل این مجموعه ی شعر است که تصویر مبهمی از او به نمایش می گذارد. تصویر یک مرد عاشق یا یک سیاستمدار یا یک رزمنده و یا ….. اینها هیچکدامشان نقصی بر شخصیت چند بعدی او نیست اما انتظاری که از مجموعه ی شعر می رود یک دستی بیشتر در مضمون و محتوای اشعار است.

این نقیصه شاید به آن دلیل است که این کتاب اولین مجموعه ی شعر سعید نوذری است و او می خواهد ابعاد مختلفی که در وجودش سنگینی می کند را به مخاطب بنمایاند. اگر چنین باشد آن وقت دلیلی برای انتخاب نام کتاب پیدامی شوذ : جن زده ها !

این به آن معنا نیست که شاعر از جن زده هاست ،او جن زده نیست. اما آشفتگی های این مجموعه ی اشعار در مضامین و محتوا می تواند دریچه ای باشد بر روح پر تلاطم او که ار عشق تا سیاست از بوشهر تاغزه در پی خویشتن خویش می گرد. از این رو رج به رج و تار و پود برخی از ابیاتش تلخی جن زدگی را در خود به تصویر می کشد.

چقدر جن زده ها رنگ و رویشان تلخ است

تبسم و نفس و خلق و خویشان تلخ است

به جای آب همیشه سراب می نوشند

سکوت دامنه دار سبویشان تلخ است

همیشه مبهم و هاشور خورده می آیند

همیشه عاقبت آرزویشان تلخ است…..

بااین همه دنیای سعید نوذری دنیای جالبی است این از تک تک  اشعارش مشخص است و همین امر باعث می شود که شما را به ورود به دنیای سعید  دعوت کنم تا جن زده ها ی او را بخوانید شاید سالها بعد وقتی اسمی از این شاعر جنوبی شنیدید به دور از جن زده ها تصویری روشن تر از دنیای سعید ببینید، و دریای زیبایی از معارف ناب را در بوشهر شعرهایش بیابید.


شناسنامه کتاب: جن زده ها / نوذزی،سعید ۱۳۵۹ / مجموعه شعر/ ناشر انتشلرات انجمن قلم ایرانیان امروز،۱۳۹۶،۶۴ صفحه

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. سعيد نوذري می گوید

    سلام استاد عزیزم و بزرگوارم ، بی نهایت سپاسگزارم از لطف و محبتتون . عزیز مایید . درس پس می دیم استاد .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 2 =