تضاد ریحانه | رخدادی که در عمل بود به زبان آمد

حسین شاکری - عضو انجمن منتقدان خانه تئاتر

چندی است، پس از آن‌که «ریحانه پارسا» تصاویری از خود و شخصیتش در مجموعه تلویزیونی پدر را منتشر کرد، بحث‌های گوناگونی درباره آن در فضای مجازی به‌راه افتاده است.برخی شادمان که گویا در راستای کمپین دعوت به افشاگری‌های برخی هنرمندان از مصادیق سانسور در سیما، به کشفی تازه رسیده‌اند؛ هر چند هم مصادیق سانسور هم سخنان ریحانه پارسایی کشف جدیدی نیست و فقط رخ‌دادی کهنه است که در عمل دیده می‌شد اما اکنون به زبان آمده است.

این نقد سریال پدر نیست…

در این یادداشت نه قصد نوشتن نقدی بر مجموعه پدر دارم – زیرا نقد را ارزشمندتر از آن می‌دانم- و نه بر آنم که به واکاوی انگیزه این عمل مهربانو «پارسا» بپردازم چرا که در صورت لزوم خود او بهترین سخنگوی خودش است؛ اما بد نیست نگاهی کلی و گذرا به کل ماجرا داشت.

به یاد دارم در یکی از قسمت‌های عیدانه مجموعه کلاه قرمزی، عروسک‌ها در دو تیم مسابقه فوتبال داشتند. در نهایت بحث بر سر برنده بود؛ تیمی که بیشترین گل را خورده بود مدعی بود که چون تعداد گل آن‌ها بیشتر است پس برنده آن‌ها هستند و این حکایت بارز صداوسیما است.گویا این مجموعه عریض‌ و طویل هر چه بیشتر گل می‌خورد همچون کلاه قرمزی می‌پندارد تعداد گل ملاک برنده شدن است هرچند که تمامی آن‌ها را دریافت کرده باشد؛ در ظاهر سیما نیز هر چه بیشتر گل می‌خورد می‌پندارد برنده‌تر شده است. افسوس که به نظر می‌رسد مسئولین تلویزیون ایران گوش‌های خود را به صندوق امانات سپرده‌اند و سخنان من که سهل است، پندهای اساتید ارتباطات هم در رویکرد سراسر نادرست این رسانه مدعی ملی بودن اثری ندارد.

  • نخست این‌که سخنان مهربانو «پارسا» چیز جدیدی نیست؛ سال‌ها است که ایرانی‌ها به شکاف بسیار گسترده در طول و عرض و عمق شخصیت‌های شکل گرفته در مجموعه‌های تلویزیونی با واقعیت موجود هستی بانوان و حتی آقایان در جامعه آگاهی دارند تا جایی که به یک عادت بدل شده است و دیگر کسی تعجب نمی‌کند؛ روزگاری در دوران دبیرستان تلویزیون مجموعه‌ای عاشقانه پخش می‌کرد که شخصیت محوری آن بانوی محجبه بود، اما هنگامی که بازیگر آن شخصیت را در خیابان دیدیم همگان گویا موجودی فضایی دیده باشند ولی الان هیچ تعجبی ندارد که در سریالی یک نوع پوشش و رفتار را ببینیم و در زندگی واقعی با شخص دیگری مواجه شویم؛ نمونه می‌خواهید؟یک جست‌وجوی ساده از شخصیت‌های تلویزیونی در اینترنت و مقایسه همان‌ها در آیین‌های سینمایی و تئاتری این تضاد ژرف را نشان می‌دهد.

اشتباه نکنید و بر هنرمندان خرده نگیرید که همگان همین هستیم؛ آیا ما که در ادارات کار می‌کنیم همان هستیم که در عروسی‌ها و مهمانی‌ها و خیابان به هنگام خرید یا گشت‌وگذار آخر هفته. بیش از هر چیز باید باید این ناکامی را در سیاست‌های نادرست صداوسیما جست:در الگوسازی و ارائه چهره‌ای واقعی از جامعه این نهاد شکست خورده است و حتی نتوانسته هنرمندی با معیارهای خودساخته خود تربیت کند؛ هرچند تعداد گل‌های خورده خود را چون زیاد است ملاک برنده شدن می‌داند.

  • دوم، به خاطر دارم پس از مجموعه تلویزیونی ارزشمند امام علی (ع) مهربان داریوش ارجمند در گفت‌ و گویی با افتخار تعریف می‌کرد که از جایی می‌گذشته و چند کودک را در حال بازی دیده که بر سر این که چه کسی مالک اشتر باشد بحثشان شده بود؛ همین را من خود درباره شخصیت مختار در مختارنامه در یکی از شهرستان‌ها شاهد بود. یکی پاسخ دهد کدام شخصیت زن مجموعه‌های تلویزیونی را می‌شناسید که در جامعه دختر جوانی بخواهد مثل او باشد؟ منفعل، تحقیر شده، خودکوچک‌بین، توسری‌خور، زشت، خپل و کوتوله؟ اگر هم شخصیت زنی بوده است محکم و استوار یا منفی بوده و یا در سایه از مردی و در حمایت او چنین شده والا که خودش هیچ استقلالی نداشته است.

سوم، به شایعات گوش نمی‌دهم که هر کس از انگیزه‌های پنهان ریحانه پارسایی سخنی می‌گوید و من بی‌خبرم و حتی کاش مهربانو بهنوش بختیاری روراست‌تر سخن می‌گفت درباره توصیه‌ای به بانو «پارسا» درباره دچار غرور شدن، ارتباطات و گرفتن نقش‌های بیشتر که کژاندیشان به گزاف سخن نرانند چرا خود ایشان نیز بی‌شک این تضاد را تجربه کرده‌اند؛ اما ساده‌ترین شکل ممکن تبری جستن از شخصیتی معصوم در سریال که به شدت خود را تحقیر می‌کند ولو پسری که دلباخته اوست بهترین انسان روی زمین بوده باشد و پدری به تمامی سفید(از دیگر تناقض‌های بسیار تو ذوق زننده مجموعه پدر با آدم‌های جامعه). کار «ریحانه پارسا» را یک فریاد می‌بینم؛ فریادی که می‌گوید من او نیستم و شما نیز نباشید. من مستقل و تصمیم‌گیرنده هستم نه چون برگی ناتوان بر روی امواج خروشان جامعه‌ای به شدت مردانه که در جنگشان من باید قربانی شوم.

  •  سخن آخر، این‌که درباره بانوان گفتم فقط بنابر محوریت موضوع بود و این در حالی است که درباره بازیگران مرد هم مصداق دارد؛ یادتان هست که نوید محمدزاده پس از موفقیت در «ابد و یک‌ روز» خود خودش در مراسمی ظاهر شد و چه بحثی بر سر لباسش شکل گرفت و … نمونه بسیار است؛ ولی، همین‌که بازیگر بازیگری می‌کند و لزومی ندارد با همان شخصیت داستانی خود در واقعیت زندگی کند و این‌ که چنین تضاد بسیار عظیمی میان شخصیت‌های روایت شده در مجموعه‌های تلویزیونی ما با خود واقعی بازیگران و چه بسا بسیاری از بانوانی که در جامعه هستند نکته جدیدی نیست؛ تا کنون فقط دیده می‌شد، مهربانو «پارسا» آن را به زبان آورد.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 4 =