کربلا، آیینه بلا|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|ادبیات
کربلا، از کدام مصیبت تو بگویم؟ از بالای نیزه شدن خورشید امامت؟ از لبهای تشنه و شکمهای گرسنه کودکان بیگناه؟ از گلوی بریده اصغر ۶ ماهه؟ از دستان جدا شده ابوالفضل (ع)علمدار؟ از غربت حسین (ع)؟ از فداکاری یاران بیریا؟ از ترکهای پرشده از خون شهدایت؟ از کنار فرات بودن و تشنه لب شهید شدن؟ از اسارت زینب بیپناه و خاندان پیامبر؟ از پرپر شدن علی اکبر (ع) و نوگلان باغ بنیهاشم؟ از شقاوت شقیترین افراد روی زمین؟ از بیرحمی شمر، عمرسعد، حرمله و ….؟ از چه بگویم؟ از که بنویسم؟ خاک کدام مصیبت را به سر کنم؟ نه …. از هیچ کدام نمی گویم، فقط از تو میگویم که آینه تمام قد مصیبت کربلایی. از تو گفتن یعنی تمام مصیبت را یکجا گریستن.