گفتگوی اختصاصی«هنرلند»با«دکترمحمود عزیزی» کاندیدای هنرمندان در انتخابات مجلس شورای اسلامی-۱

هفتم اسفندماه ،انتخابات مجلس شورای اسلامی درسراسر ایران برگزار می شود. جامعه هنرمندان کشور علی رغم اهمیت جایگاه اجتمتاعیشان کمترین تعداد را درمیان کاندیداهای این انتخابات دارند. «دکترمحمودعزیزی» تنها هنرمند سرشناسی است که پس از تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان وارد رقابت با سیاستمداران کشور شده است. وبسایت هنرلند مجموعه گفتگوهائی را با این استاد وپیشکسوت تئاتر انجام داده است که در این چند روز منتشر خواهد کرد.امیدواریم مردم شریف تهران با شناخت بیشتری کاندیدای جامعه فرهنگی هنری کشورمان را نیز دربین کاندیداهای مورد نظرشان انتخاب نمایند.

استاد عزیزی بسیارخوشحالیم که شما به عنوان یک چهره شاخص هنری وارد عرصه رقابت انتخابات مجلس شورای اسلامی شدید،از طرف تمام همکارانمان در وبسایت «هنرلند» برای شما آرزوی موفقیت می کنیم .

من هم خدمت شما وخوانندگان محترم وبسایت «هنرلند» سلام عرض می کنم واز شما هم تشکر می کنم.
 آقای دکتر اسم کامل شما یک پسوند جالب دارد،جناب اقای «محمود عزیزی سلدوز» می شه بفرمایید این سلدوز معنیش چیه؟

سلدوز پسوند فامیلی پدرمه . خارج از کشورم منو به نام «سلدوز» میشناسن توی کارای تأتری که کردم و دوستانم در خارج منو به اسم «محمود سلدوز» میشناسن
حتماًاسم مکانی هست ؟

بله، منطقه ای است در اطراف ارومیه .

پس شما آذری هستید؟

بله از طرف پدری ترکم تقریبا از طرف مادرمم هم.

پس ترکی صحبت می کنید؟

نه ولی ترکی را می فهمم.
به سولدوز هم رفت وآمد می کنید؟

نه امادوست دارم برم اونجا یکی دوهفته بمونم که حال و هوای جایی که اجدادم توش زندگی کردن بیشتر آشنا بشم.
شما خودتونو بیشتر تهرانی میدونید و قراره در تهران وارد صحنه انتخابات بشید؟
بله من اهل محل پل چوبی هستم پیچ شمرون و نظام آباد

الان خونتونم همونجاست؟

نه الان پاسداران زندگی میکنم
آیا با همسایه ها قدیم ارتباط دارید ؟

نه محله ها  تغییر ماهیت دادن و خونه های کوچک بزرگ شدن و ما محله های زیادی عوض کردیم خوب من یه مدت زیادی تو دارآباد زندگی میکردم خیلی اونجارا دوست داشتم هوای مطبوعی داشت بهار وقتی از بالای روستای دارآباد وارد میشدید فقط شکوفه های گیلاس میدید بعد یواش یواش شد بتون آرمه ،بعدشم جابجا شدیم کاشونک پاسداران هی جابه جا شدیم.
از پل چوبی تا فرانسه این رو میتونید برامون توضیح بدید؟
خوب سخته ولی به هر حال من از هواپیما استفاده نکردم برای رفتن .
دقیقا چه سالی بود؟
۱۳۴۶
 آن سالها که هواپیما بود.
بله بود ولی من دوست داشتم دنیا را از نزدیک ببینم .برای همین سفر زمینی را انتخاب کردم.
 اصلاًچی شد که تصمیم گرفتید برید فرانسه؟
دوست داشتم سفر بکنم ولی اونجا مستقر شدم .حدود بیست و چهار پنج سالم بود رفتم

 چی شد اینجا درستون تموم شد رفتید اونجا چی شد ؟
خیلی سخته چون من دبیرستان های زیادی عوض کردم یادم نمیاد کجا بود قبل از آخریش ته این خیابون بود که الان شده معین ،بعد رفتم نزدیکای طرشت بعد رفتم اسکندری جنوبی اون مدرسه ی ما قبل دیپلمم ته هاشمی بود که الان شده معین ماروهی همین طور پاس میدادن ما جزو اون نفراتی بودیم که هر مدرسه ای افتتاح می شد می رفتیم اونو پر میکردیم .
 از کی وارد تأتر شدید؟
از همون سالای مدرسه… البته خوب به هر حال دوست داشتم تأتررو و اون موقع هنوز تأتر سنگلج و تأتر شهر درست نشده بود تأتر های موجود اون تأتر های لاله زار بود که از اون اولش تا اخرش همشونو میشناختم که میشد تأتر دهقان و نصر و بعدی و اسمش یادم رفت ما هم هر ازگاهی جمعه که دستمون باز تر می شد وامکاناتمون وسیعتر می شد می رفتیم تأتر می دیدیم .

 از همون موقع بود که به تأتر علاقه مند شدید؟
از خیلی قبل تر چون قدیما وسیله ارتباطی قهوه خونه ها بودو بعد روزنامه ها بعد رادیو بعد ها تلویزیون شد ولی اولین وسیله ی ارتباطی بخشی از جامعه ی ما قهوه خانه ها بود و نمایش های آیین سنتی مثل تعزیه و مثل تخته حوضی که در مجالس عروسی دعوت می شدن

 مثل شیراز

بله اونجا(درشیراز) خیلی رایج بود البته دوستان شیرازی هم داشتیم در فرانسه که حالا هم خیلی فعالن وکارهای عروسکی می کنن که خسته هم نباشن..عرض کنم که اولین نمایشی که تو زندگیمون دیدیم تعزیه بود و خیلی از آداب و سنن و جوان مردی و گذشت و ایثار در غالب این نمایش ها یاد میگرفتیم بعد ها حالا یه شکلی از سینما در اومد بعد تلویزیون در اومد و این ها درواقع ابشخور آغاز این علاقه بود.
 داشتید می گفتید که قصد سفر کردید به فرانسه اینو برای ما توضیح بدید .
خوب به هر حال توی شرایطی بودم که از هجرت خوشم میومد . می خواستم ببینم یکم اونورتر چه خبره خوب از این طریق روانه شد و دوست خدا بیامرزم «محمود استاد محمد» پای اتوبوس تی بی تی بود اون موقع تو فیچر آباد همین بغل خانه هنرمندان بلیط گرفتم یه سره رفتم به استانبول بعد دوستانی که همراه ما بودن مارو بردن آلمان یه مدتیم تو «مونیخ» تو آلمان بودم از اونجا هم یه روزی لیست قطار های اون روزو دیدم تو «بانهوف» و چشمم خورد به «پاریس» بلیط گرفتم رفتم پاریس با قطار.

 یعنی قصد نداشتید برید فرانسه ؟
اصلاً قصد نداشتم، فط می خواستم مسافرت کنم.البته قصد اولم این بود که برم ترکیه از اونجا برم تو یه کشتی کار کنم و اونم هرجا رفت منم باهاش برم چون من دوس داشتم سفر کنم و دوست ذاشتم جاهایی رو که که اون کشتی می ره رو ببینم و جاهایی رو که تو کتابا خونده بود یا شنیده بودم ببینم و این انگیزه ی اصلیم بود که برم ببینم جای دیگری چه شکلی است وجاهای دیگر چگونه است.

 اون موقع دانشگاهتون تموم شده بود ؟
نه من دیپلممو گرفته بودم دیپلم ریاضی من یکبار دیپلم امتحان دادم اونم دانشکده ی اقتصاد بود که نگاهش نکردم حتی نتیجه رو و همین بعدشم شروع کردم سفر کردن کلا یه بار نام نویسی کردم برای کنکور اونم برای این دانشگاه که تازه تاسیسی بود
 سربازیم رفتید؟

نه معاف شدم

 خوب سر از پاریس در آوردید…

آره رفتیم اونجا دوستانی رو باهاشون آشنا شدم خوب برای ورود به دانشگاه باید کنکور می دادیم خوب حالا من زبانم انگلیسی بود منتهی فرانسه که مستقر شدم مجبور شدم انگیلیسیو فدای فرانسه کنم در اون مدتم که کلاس های زبان میدیدم و با مردم تعامل داشتم بعدش قصد کردم که نام نویس کنم در دانشگاه و علاقه که به تیاتر داشتم رفتم که اطلاعاتی بگیرم که کجا میشه این درسو خوند خوب اونموقع باید یه کنکور عمومی شرکت میکردیم منم شرکت کردم و منتهی تو لیست قبولیم اولویت اولش دندانپزشکی و پزشکی و انواع مهندسیا بود و اخرش ادبیات و اینا بود که یاد ندارم که تو اون لیسته عنوان تیاترم باشه و بعد ها که رفتم پرس جو کردم متوجه شدم که کجاها میشه ثبت نام کرد یه نگاه درواقع طنز الودم به من شد که من میتونستم برم مهندسی بعد با من قرار داد می بستن که بورسیه ام کنن و منم بعدش براشون چهار سال کارکنم ولی منم رفتم اون ته مها که تأتر بود اونو انتخاب کردم که پر ازدردسر بود.

ادامه دارد…

انتخابات مجلس شورای اسلامیدکتر محمود عزیزی
دیدگاه (0)
دیدگاه جدید