هالوی بدشانس کریه منظر!به هنرمندان بی هنر، هنر، به نابازیگران بازی، به کارگردانان کار نابلد کارگردانی و به تئاتری های تافته جدا بافته، مردم دوستی عطا کن.

هالوی بدشانس کریه منظر!|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|طنز

ملانصرالدین نیمه های شب از خواب برخاست. وضو گرفت، سجاده پهن کرد و نماز خواند.

پس از نماز دست ها را به آسمان گرفته و با تضرع دعا می خواند. گاهی نیز دل پرش را با گریه خالی می کرد.

صدای دعا و گریه اش تمام خانه را برداشته بود. زنش در بستر مدام از این پهلو به آن پهلو می شد و زیر لب بر شیطان لعنت می فرستاد.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

ملانصرالدین دست ها را تا آنجا که می شد بالا برد و با صدای بلند گفت: خدایا همه اهالی هنر، به خصوص، سینما و تئاتر را عاقبت به خیر کن…

به هنرمندان بی هنر، هنر، به نابازیگران، بازی، به کارگردانان کار نابلد کارگردانی و به تئاتری های تافته جدا بافته، مردم دوستی عطا کن.

به مردم نیز صبر جزیل عطا فرما برای آنچه و آنکه خود می دانی تا  عطای هنر را به لقایش نبخشند…

در همین حین همسر گرامش دست به کمر زده در آستانه اتاق ظاهر شد. تا چشم ملا به همسر مشت گره کرده اش افتاد، گفت: آمین و دست از دعا برداشت.

زن ملا فریاد بر آورد: ای هالوی بدشانس کریه منظر! اگر یک در هزار این دعاهای خالصانه را درباره خود، من و بچه هایت می خواندی وضع ما به مراتب بهتر از این می شد که هست. چرا برای کارهای نشدنی دعا می کنی و وقت سبحان رحمان را می گیری؟ برخیز از خانه بیرون شو که دیگر تاب کارهای ساده لوحانه تو را ندارم.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 1 = 5