داغ جهنم

اورنگ،دندان بر جگر بگذار و بگذر تا نینوای بی کسی راهی نمانده

داغ جهنم|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|ادبیات

من لاشه ای افتاده در گور سیاهم

جامانده ای از کاروان اشک و آهم

دروازه داغ جهنم را ببندید

قربانی دیو هوسباز گناهم

من را به شهر بی کسی تبعید کردند

حکم مرا بی محکمه تمدید کردند

از درد تنهایی دلم در سینه می مرد

یاران فقط درد مرا تشدید کردند

شد خاک غربت سرمه چشمان کورم

از مردم بی معرفت من دور دورم

وقتی که طوفان فراموشی بپا شد

با خاک گمنامی یکی شد خاک گورم

من عاشقم،کاری به روز و شب ندارم

نقشی به جز تاول به روی لب ندارم

مانند لاتی بی خیال و آسمان جل

در آسمان زندگی کوکب ندارم

زندانی زندان تنگ روزگارم

چون محتضر من روز و شب در انتظارم

تا روح من پرواز خود را سربگیرد

مانند اسپندی بر آتش بی قرارم

من ترکشی از آتش خمپاره هستم

درمان ندارد درد من،بی چاره هستم

مانند برگ زرد پاییزی همیشه

در سرزمین بی کسی آواره هستم

من را به قلب زندگی سنجاق کردند

خدمتگزار خانه عشاق کردند

تا مرغ آزادی من ساکت بماند

پشت مرا آیینه شلاق کردند

پروانه ای افتاده در بزم چراغم

قربانی آتشفشان شمع داغم

در خاطری باقی نمانده خاطراتم

یک خاطره از خاطرات کوچه باغم

من در خیال خود،فقط پرواز کردم

کنج قفس خندیدم و آواز کردم

وقتی که مرگ آمد مرا همراه خود برد

من زندگی واقعی آغاز کردم

من ماهی آزاد دریای جنوبم

خورشید کمرنگ لب بام غروبم

دنبال من ای مردم دنیا نگردید

تبعیدی آواره شهر قلوبم

یک شب کتاب زندگی را می نویسم

من شرح حال بندگی را می نویسم

روزی برای عبرت مردان ترسو

اسطوره رزمندگی را می نویسم

یارب مرا در برزخ وحشت رها کن

جان مرا از لاشه قلبم جدا کن

چون شاخه های خشک بی برگ و شکوفه

این گردنم را با تبرها آشنا کن

امشب خودم را با خدا همراه کردم

شمع دلم را مشعل درگاه کردم

از بس که اشک از چشمه چشمان فشاندم

هم گریه با خود آسمان و ماه کردم

بر آسمان زندگی ماهی نمانده

در سرزمین سینه ام شاهی نمانده

اورنگ،دندان بر جگر بگذار و بگذر

تا نینوای بی کسی راهی نمانده

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

86 − 84 =