اسکلتی باقی مانده از تلویزیون رسانه ملی

توسط: جواد پورسعید

در قاب تلویزیون ۲۱ اینچ قدیمی، به جای تصویر واقعی، چهره مرد میانسالی دیده می شود که روی تعدادی مانیتور نشسته و در پس زمینه وی تعدادی دیگر به همراه تلویزیون که لا به لای خشت چیده شده اند، دیده می شود. در قاب یکی از تلویزیون ها در پس زمینه، چهره مردی دیده می شود که به دوربین نگاه می کند.

 

نقد عکس

عکس در گروه عکسهای چیدمان شده قرار می گیرد و اولین و مهمترین چیزی که از عکس برداشت می شود بی اعتنایی به رسانه ای است که از حالت ملی خارج شده، سانسور می کند، تنها دیدگاه حاکمیت را به بیننده القاء کند، پس باید همانا باید به زیر کشیده شود.

عکاس از کارگر، این محرومین بخش جامعه که تمامی سختی و تلاش مربوط به وی است و خود کمترین دستمزد را می گیرد، در این عکس، بی خیال از نداشتن رسانه ملی سیگار دود می کند. عکاس از کارگر به عنوان نماینده واقعی مردم، به طور سمبلیک استفاده نموده است تا این “به زیر کشیدن “را اجرا نماید.

قرارگیری قاب تلویزیون در پلان اول نوعی فریم در فریم ایجاد نموده است که به صحنه بعد و پرسپکتیو بخشیده است ولی چوبهایی که در بالای کادر دیده می شود به تمیزی کادر لطمه زده است که با کمی تغییر زاویه حذف می گردید. کادر عکس مطابق با کادر افقی تلویزیون تنظیم شده است ولی رنگی ارایه شدن آن لزومی نداشته زیرا فرم ها به درستی پیام خود را به بیننده منتقل می کنند.

وجود مرد دیگری در یکی از تلویزیون های پشت سر، علاوه بر بعد دادن به صحنه، به نوعی ذهن بیننده را همچون عکسهای “دوان مایکلز” به چالش می کشد و معنی آن این است که این روایت همچنان ادامه دارد زیرا اگر روی آن زوم کنیم باز عکسی می بینیم که از تلویزیون فقط اسکلتی باقی مانده است ودیگر هیچ…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

7 + 1 =