چشم و چراغ خانهام
چشم و چراغ خانهام|سرزمین هنر|سیدرضااورنگ|ادبیات
تا تو نگاه میکنی پنجره آه میکشد
ماه به روی چشم خود خط سیاه میکشد
شانه به زلف تا زنی پیش نگاه آینه
آینه هم چو چشم من، دم به دم آه میکشد
دیده عشق اگر فتد بر لب جان فشان تو
با سرکشتههای عشق سوی تو راه میکشد
سایهای از خیال تو گر برود به خواب شیخ
در هوس لقای تو بار گناه میکشد
بس که زدی تو بر دلم آتش عشق خویش را
دست شکایت این دلم سوی اله میکشد
ای شب پر ستارهام، چشم و چراغ خانهام
ناز تو را،نه من که هم، رعیت و شاه میکشد
بس که نشسته بر سرم گرد و غبار بی کسی
هر شب و روز این دلم منّت چاه میکشد
چشم رضا چو چشم من میشود عاقبت سپید
بس که به دوش چشم خود بار نگاه میکشد