پیشگویی سقوط پادشاه در تابلوی «قتلعام بیگناهان»
پیشگویی سقوط پادشاه در تابلوی «قتلعام بیگناهان»|سرزمین هنر|علیرضا سمیع آذر|هنرهای تجسمی
قرنها پیش از ظهور تصاویر متحرک، پیتر پل روبنس تصویری آکنده از انرژی و پویایی خلق کرد که بسان یک سکانس سینمایی مشحون از حرکت و تنش دراماتیک است.
«قتلعام بیگناهان» مهم ترین اثر استاد بزرگ نقاشی باروک و یکی از شوکآورترین آثار کلاسیک تاریخ هنر است که با قدرت و تاثیرگذاری فوقالعاده، خشونتی مرگبار علیه زنان و کودکان را به تصویر کشیده است. نقاشی برگرفته از روایتی انجیلی است در سِفر مَتی، کاهنان مجوس (احتمالاً ایرانی) اختر مسیح را در شرق دیدند و هِرود پادشاه یهود، برآشفته از این پیشگویی تولد مسیح، دستور داد سربازانش تمامی نوزادان و زنان باردار در بیتاللحم را قتلعام کنند.
روبنس این روایت کتاب مقدس را با جزئیات دقیق چنان تجسم بخشید که حداکثر توحش و سبعیت تداعی و نقاشی فریادی علیه خشونت و جنایت شود، زنجیرهای از فیگورهای درحال کشمکش و نزاع، از سربازان نیمهبرهنه در حال کشتار کودکان تا مادران وحشتزده، ولی مصمم به مقاومت.
شخصیت محوری، زنی است در جامه قرمز نمادین در مرکز صحنه که نوزادی را با دست چپ دور نگاه داشته و با دست راست به صورت مرد مهاجم چنگ میکشد. زن دیگری که به او تکیه داده، تیغه شمشیر را با یک دست گرفته و با دست دیگر از نوزاد محافظت میکند.
در سمت راست تراژدی دیگری در شرف تکوین است، سربازی درحال کوبیدن نوزادی بر پایه ستون سنگی است، اما زنی کنار پای چپ او دستانش را باز کرده تا شاید کودک را قبل از فرود آمدن نجات دهد. اندامهای درهم پیچیده مادران و کودکان و نجواهایی که در چهره آنان موج میزند، همگی احساس ترس و زجر توام با عشق مادرانه را تشدید میکند.
هر قسمت از این صحنه پرماجرا تصویری است از ثانیهای پیش از مرگ؛ گویی همه صحنههای سکانسی سینمایی در یک تابلو انباشته شدهاند تا درام هولناکی به تصویر درآید.
شهر کلاسیک روبه ویرانی و رگههایی نارنجی در آسمان، پسزمینه فاجعه هستند تا نوعی حس تداوم تاریخی در قتلعام بیگناهان القا شود. فیگورها درحین درگیری و نزاع، چرخشی مداوم و اسپیرال دارند، حتی فیگورهای کوچک در دوردست نیز بر همین مدار در حرکتند. این انرژی چرخشی در حرکتی گرانشی بهسوی پائین ختم میشود، جاییکه پیکر جان داده کودکان روی زمین افتاده و مادران نیز در شرف سقوط روی آنها هستند.
نقاش از این چرخش اسپیرال برای تشدید تنش دراماتیک صحنه بهخوبی بهره گرفته و حرکت بدنها را اغلب در امتداد آن طراحی کرده تا یکی از غوغاییترین آثار تاریخ هنر پدیدار شود.
روبنس این اثر را در اوج جنگهای استقلال زادگاهش آنتروپ و سرکوب خونین اسپانیاییها خلق کرد. لذا تصویر عریان او از خشونت و بیرحمی با انبوه بدنهای درهم پیچیده و صورتهای وحشتزده، خیلی فراتر از واقعه انجیلی، به رنج بیپایان بیگناهان از جنگ و کشتار در همه دورانها اشاره دارد.
وی دو سال قبل از مرگش در ۱۶۳۶ این صحنه را بار دیگر با تغییراتی نقاشی کرد و این بار شکل حماسیتری از واقعه را با پرسوناژهای بیشتر و کنتراست کمتر به تصویر درآورد. سربازان در این نسخه از خنجر و نیزه استفاده میکنند و زنان و کودکان مجروح تصویر دردناکتری از قربانیان را تجسم میبخشند، اما حضور سه فرشته در بالا با مهر و تبسم، بارقههای امید برای یاری خداوند در نجات بیگناهان را تداعی میکند.
نسخه اولیه «قتلعام بیگناهان» مدتها در وین اطریش و سپس نزد پرنس لیختناشتاین بود. سال ۲۰۰۲ در حراجی در لندن این تابلو به قیمت ۷۶ میلیون دلار به مجموعهداری کانادایی فروخته شد و رکورد گرانترین اثر هنری کلاسیک را ثبت کرد.
سال ۲۰۰۸ اثر به گالری هنر اونتاریو در تورنتو اهدا شد و از آن زمان در معرض نمایش دائمی است. نسخه دوم اثر در مجموعهای در شهر مونیخ نگهداری میشود.
پیتر پل روبنس شاخصترین هنرمند عصر باروک در هلند بود. وی سالها روی نقاشی پرتره متمرکز بود، ولی بعد نقاشیهایی با مضامین دینی و اسطورهای کار کرد که اکنون مشهورترین آثارش شناخته میشوند.
او عمیقاً از نقاشان باروک ایتالیا بهویژه کاراواجو تأثیر گرفت و طی اقامت ۸سالهاش در ونیز، رم و فلورانس با کارهای اساتید رنسانس مانند میکلآنژ، رافائل و تیسین از نزدیک آشنا شد.
صحنهپردازی دراماتیک این دو اثر با رنگآمیزی متنوع، نورپردازی پرکنتراست و پرسپکتیو عمیق، جلوهای از تأثیرپذیری از همتایان ایتالیایی اوست. پیش از روبنس هنرمندان مهم دیگری چون پیتر بروگل (۱۵۶۶) و نیکلاس پوسن (۱۶۲۸) این واقعه انجیلی را بازآفرینی کردهاند.