شعری از احمد شاملو |تصنیفی با صدای استاد شجریان

در آدمی
عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که
اگر صدهزار عالَم مُلکِ او شود
نیاساید و آرام نیابد!

 (خارخار: دغدغه و اضطراب)

 مولوی . فیه ما فیه

شعر

برای شعر به سراغ احمد شاملو و خورخه لوییس بورخس رفتیم . شعری که رنگ بوی همیشگی آثار این نویسنده ی آمریکای لاتین را دارد . جادویی و اسرار آمیز و سوررئالیستی .
fu1981
نوشتن
کیست آن که به پیش می راند
قلمی را که بر کاغذ می گذارم
در لحظه‌ی تنهایی ؟
برای که می نویسد
آن که به خاطر من قلم بر کاغذ می گذارد ؟
این کرانه که پدید آمده از لب‌ها ، از رویاها
از تپه‌یی خاموش ، از گردابی
از شانه‌یی که بر آن سر می گذارم
و جهان را
جاودانه به فراموشی می سپارم
کسی در اندرونم می نویسد ، دستم را به حرکت درمی آورد
سخنی می شنود ، درنگ می کند
کسی که میان کوهستان سر سبز و دریای فیروزه‌گون گرفتار آمده
است
او با اشتیاقی سرد
به آن‌چه من بر کاغذ می آورم می اندیشد
در این آتش داد
همه چیزی می سوزد
با این همه اما ، این داور
خود
قربانی است
و با محکوم کردن من خود را محکوم می کند
به همه کس می نویسد
هیچ کس را فرانمی خواند
برای خود می نویسد
خود را به فراموشی می سپارد
و چون نوشتن به پایان رسد
دیگر بار
به هیات من درمی آید
Ahmad-Shamloo-biographya-com-4
داستانک
این داستان را شاید تا به حال خوانده باشید . خیلی تازه نیست . نویسنده اش هم حداقل تا آن جا که من جستجو کردم ناشناخته است . اما داستان اثر گذاری است . حالا که قرار است در ماه رمضان خودمان را دوباره بازیابیم و بسازیم شاید این نوع داستان ها تلنگری باشد .
♦️یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود . چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. او برروی یک صندلی دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند.
وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت…
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.» ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.
این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست!
 او حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد …… یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد…
در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود

موسیقی

این روزهای ماه رمضان همچنان بازار بحث و گفتگو درباره ی ربنای شجریان داغ است . اما درباره ی قطعه ی آوازی این دهان بستی کمتر حرف می زنیم . شاید این قطعه کوتاه باشد اما در خواندن آواز و اجرای تحریرهای دستگاه افشاری ظرافت های دلنشینی دارد .
ین دهان بستی دهانی باز شد که بیشتر با نام مثنوی افشاری شناخته می‌شود، آوازی است با صدای محمدرضا شجریان، در آواز افشاری، که به سفارش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برای ماه رمضان ساخته شد. ترانه‌های این اثر، از میان ترانه‌های دفتر اول، سوم و پنجم مثنوی مولانا انتخاب شده‌اند. نغمه مثنوی، به سبکی خاص در افشاری نواخته می‌شود که «مثنوی پیچ» هم نامیده می‌شود و علت آن چرخش‌های تحریری است که در ۴ نوبت در درآمد و فرود آواز صورت می‌گیرد.
IMG_20160616_194137
ین دهان بستی دهانی باز شد
تا خورنده ی لقمه های راست شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خان آسمانی کن شتاب
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر

عکس

در کانال های تلگرامی و وب سایت ها می گشتم تا برای این جمعه حتما قسمت عکس را پر و پیمان تقدیم کنم که به یک مجموعه عکس از لباس های ایرانی و افغانی و تاجیکی برخورد کردم . برای من جالل بود . امیدوارم برای شما هم جالب باشد .

 

فیلم

حالا که چند ماه از اسکار گذشته به هر حال علاقه مندان به سینما فیلم های جایزه گرفته را به هر حال و به هر ترتیبی دیده اند . اما انیمیشن ها شاید کمتر دیده شده اند . انیمیشن prologue البته نمازد اسکار بود . اما ارزش چند بار دیدن را دارد .

 

photo_2016-06-17_02-42-53

Prologue.2015

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

53 + = 57