پریسا لاجوردی و “گل گاوزبان به توان دو”- قسمت دوم

در قسمت اول با خانم پریسا لاجوردی ، در مورد چگونگی شروع داستان نویسی و  مشکلات ممیزی در زمینه چاپ کتابشان گفتگو داشتیم . در ادامه خانم پریسا لاجوردی از سبک داستان هایشان برایمان می گویند.

هنرلنددر مورد کتابتون بگید . داستانهایش در چه سبکی هستند؟

اگر منظورتون از سبک همون سبک های ادبی در مفهوم خام خودش هست ، که سیر حرکت ادبیات و در کل هنر رو به معرض نمایش میزاره ، مثل کلاسیسم یا به نوعی رئالیسم و رئالیسم جادویی یا جلوتر رومانتیسیسم ، نتورالیسم ، بعد هم اکسپرسیونیستم و به طبعش سورئالیستی و جلوتر سیال ذهن و پست مدرنیسم .. میتونم بگم هیچکدام ، چون من خودم و هنوز صاحب سبک اینچنینی نمی دونم . اما اگر منظورتون ژانر ادبی و به قولی نوع داستان نویسی از نظر محتوا و فرم هستش ،، میتونم بگم داستان هام تو چند ژانر مختلف هست . من در داستان نویسی معتقدم به خلق یک وضعیت و فضا یی که مخاطب بتونه توش قدم بزنه و با شخصیتها رو در رو بشه و خودش تصمیم به انتخاب و اندیشه بگیره . و عموما تو این کتاب گل گاو زبان به توان دو وضعیت اجتماعی یک شخصیت در یک برش کوتاهی از زمان به نگاه مخاطب کوک میخوره ، مثل “من یک حیوان هستم ” که وضعیت زنی است که جلوی پنجره خونه اش ایستاده نگاه میکنه به یه زمین خالی جلوی پنجره اش این اتفاق به شکلی کاملن تصادفی باعث میشه اون شاهد چیزهای ممنوعی بشه ، مثل ادار کردن آدمهایی که به اون زمین خالی میان و یا رد و بدل شدن مواد مخدر و یا خودفروشی دخترهای جوان ، ولی قصه ما قصه اون زمین وآدماش نیست ، قصه این زن جلوی پنجره است که به این صحنه ها اعتیاد پیدا میکنه و در بقیه داستان دنبال خلاص شدن از این نوع اعتیادی که نمیشناسدش میشیم . یا مثلن در داستان” ارنست در موزه ” ما با وضعیت شخصیت عکاسی روبرو هستیم که ازش میخوان یه عکس تبلیغاتی بگیره با فرمت خاصی که بهش معرفی میشه ولی اون در تقابل با خودش و تعریفی که از هنر داره نمیتونه از مجسمه اونطوری که بهش میگن عکس بگیره و مدل مجسمه رو اونجوری که میخواد عوض میکنه و عکسی که به دل خودش خوش میاد و میگیره و شهر رو ترک میکنه .. یا مثلن سیروس روغنی داستان یه مرد لمپنی هست با زبان مخصوص خودش و اصطلاحات لاتی و پایین شهری. کل داستان سیروس روغنی منولوگی است با طوطیش که به مرور ما رو به راز مگوی زندگیش روبرو میکنه . رازی که باعث شده لیلایی که انقدر دوستش داشته ترکش کنه . شازده جونم ” لیلام یادش بخیر میشه یه روزی “. در کل در یکسری داستانا من با شخصیتها سروکله میزنم .ولی در داستان یک جانشینی و میسینگ واتر کاملا برخورد متفاوتی دارم با قصه ، و تجربه یه جور مقاله نویسی علمی و به محک میزارم ، نمیشه خیلی گفت اونا داستانه ، یک جور سندرم نویسی است .مثلن “یک جانشین ” فردی است که به بیماری یک جا نشستن مبتلا است و کل مقاله به شکلی علمی “من در آ وردی ” این بیماری رو توضیح میده و برای بلند شدن این یک جا نشینان عالم داستان در دنیای امروز تلنگری به نقش مدیا و کامپیوتر و از این دست چیزها میزنه و البته راههایی هم پیشنهاد میده تا بتونه اونها رو از جاشون بلند کنه . میسینگ واتر یا اب دلتنگی هم از بیماری دلتنگ شدن برای آب صحبت میکنه ، ما در زمان آینده تو این داستان مواجهیم زمانی که آبی برای خوردن نیست و راوی قصه ما انقدر دلش واسه آب خوردن تنگ شده که مریض شده . اگر به این دو داستان بخوایم ژانر بدیم میشه گفت اپوکالیپسی یا آخر دنیایی، چون صحبت از بیماریهایی میشه که نسل بشر رو تهدید میکنه .

هنرلند خانم پریسا لاجوردی از آنجاییکه امکان رفتن به آمریکا را دارید ، برنامه ای برای ترجمه کتابتان به زبان انگلیسی در نظر ندارید؟

آرزوی قلبی من این است که شاهد رشد و پویایی هنر داستان نویسی در همه عرصه ها باشیم ، بخصوص داستان کوتاه . چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا و تنوع موضوع . کسانی که اهل مطالعه داستان هستن

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

همون طوری که اول بحثمون گفتیم ، لذت کشف زبان پارسی ، جرات داستان نویسی رو در من احیا کرد . پس چه جوری یه غوره ای که هنوز مویز نشده و تازه داره لذت زبان مادریشو مزه مزه میکنه به فکر ترجمه کتابش به زبان انگلیسی باشه .. ولی انشالله وقتی این غوره مویز شد . خوب میتونیم یه سرکه اعلا هم ازش تولید کنیم و کلی ترشی های خوشمزه بندازیم چرا که نه ..

هنرلند، اگر روزی مجبور به انتخاب بین شغلتون و نویسندگی باشید، کدام را انتخاب میکنید؟

قطعنا نویسندگی ، چرا که بدون شغلم میتونم به زندگیم ادامه بدم ولی بدون نوشتن .انقدر از خودم دور میشم که دیگه نمیتونم خودمو بشناسم و اون پریسا رو اصلن دوست ندارم ..

هنرلند و کلام آخر خانم پریسا لاجوردی: 

آرزوی قلبی من این است که شاهد رشد و پویایی هنر داستان نویسی در همه عرصه ها باشیم ، بخصوص داستان کوتاه . چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا و تنوع موضوع . کسانی که اهل مطالعه داستان هستند ، میدونن که نوشتن داستان کوتاه نیاز به حجم زیادی از اطلاعات و دانش فنی و فرمی داستان نویسی داره و چون داستان کوتاه شکلی مدرن و امروزی پسند داستان هست اونهم به دلیل رشد مدیا و تکنولوژی خیلی راحت رد و بدل میشه ، در فضای تلگرامی و تویتر و وبلاگ و ….. میشه ازش استفاده کرد و قابلیت این رو داره که همگام با ادبیات جهان پیش بره و امکان چاپ و استفاده اش در نشریات مختلف فراهم بشه . عزیزان داستان نویس میدونن که نویسنده های داستان کوتاه در کشور های اروپایی ،امریکایی، بخصوص امریکای لاتین و حتی در کشور سوریه، لبنان ، و همه جای دنیا بسیار پیشرو هستند و تکنیک های جدید و خلاقی رو تجربه کردن ، چه خوب که جدا از همه هیاهوهای سیاسی ، این داستانها رد و بدل بشه و باعث تبادل فرهنگ و اطلاعات بین کشورها بشه . من همیشه آرزو داشتم که یه روزی نویسندگان ادبیات داستانی از کشور های مختلف به ایران سفر میکردن و امکان تبادل اطلاعات بین ما و اونها فراهم میشد .
درضمن میخواستم تشکر کنم از خانم آناهیتا برزویی که شانس آوردم یه روز تو کلاس کنارشون نشستم .. فکر کنم هرکسی کنار ایشون بشینه ، میتونه از خان نعمت وجودشون بهره ببره ،خودشون میدونن که چقدر به من محبت کردن .
و تشکر کنم از استاد جزینی که کلاس داستان نویسی و نحوه تدریسشون و مهمتر از همه منش و اخلاقشون محیط سالم و پرباری برای علاقه مندان در این رشته فراهم کرده . و تشکر ویژه از جناب فریاد شیری در نشر داستان که برادر وار به من محبت داشتن و همچنین ، تشکر ویژه از شما عزیز که قبول زحمت کردید وقت گرانبها تون رو به من اختصاص دادید .

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

76 − 71 =