«نوروز» وجود نداشت، چهبسا ایران هم وجود نداشت
نوروز، شیرازه کتاب جامعه ایرانی را تشکیل میدهد و اوراق آن را به هم میدوزد. تردیدی نیست که ارزشهای ملی در هر کشوری، نگهبان تمامیت ارضی آن کشورهاست.
«نوروز» وجود نداشت، چهبسا ایران هم وجود نداشت|سرزمین هنر|محمد بقاییماکان|ادبیات
نوروز، از جمله آیینهایی است که توسط انسان ایرانی، پدید آمده که در کنار آئینهایی چون جشن «مهرگان» و «سده» که زاییده ذهن و ذوق ایرانی است، از قدیمیترین آئینهای شناخته شده در جهان بهشمار میآید. اینکه چرا این آیینها ماندگار شدهاند، دلیل ماندگاری را باید در ذات آنها جستوجو کرد.
نوروز در این میان، نمود و جلوه بیشتری بین ایرانیان پیدا کرده است. این آیین بهاین سبب به حیات خود در طول هزارهها ادامه داده که شادی را به مردم یادآور میشود و به آنها میآموزد که با ماتم و مویه نمیشود دنیایی پویا و دلانگیز ساخت.
همچنین؛ در نوروز، انسان با طبیعت آشتی میکند و ما در عرفان ایرانی این مفهوم را داریم که طبیعت، جلوهای از الوهیت است. این مساله، در عرفان جهانی نیز مطرح است؛ مثلا «کیئر کگارد»، فیلسوف مشهور دانمارکی میگوید؛ خدا و طبیعت، پشت و روی یک سکهاند.
هرکدام از آداب و رسوم نوروز، برخاسته از تفکرات و نکات تامل برانگیزی است. اما سنت چیست که همچنان در طول تاریخ یک ملت، آنهم ملتی مثــل ایران که هـــزاران سال است دوام آورده، ماندگــار است. برخی سنت را به نوعی واپسگرایی نسبت دادهاند و آن را مقابل مدرنیسم گذاشتند؛ خصوصا در ترجمههایی که بعد از دوره پهلوی دوم در ایران انجام شده. درحالی که اگر عمیقتر نگاه کنیم، میبینیم سنت در فرهنگ ایرانی، چنین تعبیری ندارد.
در این موضوع؛ اگر «نوروز» وجود نداشت، چهبسا ایران هم وجود نداشت. میلیاردها ایرانی در طول تاریخ بر«نوروز» مهر تایید زدهاند. سنتها هم مثل هر پدیدهای، تغییراتی داشته اما هسته مرکزی خودش را حفظ میکند؛ مثل کورهای که پیوسته روشن است و نسلهای مختلف ایرانی در آن دمیدهاند تا مدام شعلهورتر شود. این راز ماندگاری نوروز است که راز ماندگاری یک ملت نیز در آن نهفته است. سنت، ظرفی است که ویژگیهای هویت ایرانی –یا اصولا هر ملتی- در آن جا میگیرد.
اگر ما سنت را از جامعه ایرانی حذف بکنیم، شاهد مشکلات زیادی خواهیم بود که پیوند و ارتباط مردم با یکدیگر را با چالش همراه میکند. درنظر داشته باشید که در آیین نوروز، یک پیرمرد پابرهنه سواحل لنگه، دقیقا همان اعمالی را بهجا میآورد که یک دختربچه در ساحل آستارا انجام میدهد.
نوروز، شیرازه کتاب جامعه ایرانی را تشکیل میدهد و اوراق آن را به هم میدوزد. تردیدی نیست که ارزشهای ملی در هر کشوری، نگهبان تمامیت ارضی آن کشورهاست. با تضعیف این ارزشها، اعضای آن جامعه بهصورتی متفرق و پراکنده در میآیند و این، پله اول از دست رفتن و پاشیدن یک جامعه و کشور است.
بنابراین تنها عاملی که میتواند ضامن بقای یک ملت و یک کشور باشد، ارزشهای ملی آن است. این کار، حتی از ادیان ساخته نیست؛ چراکه در هیچ کشوری نمیتوان یک دین واحد در نظر گرفت. البته وقتی ما میگوییم دولت- ملت، منظورمان کشورهایی چون کشورهای حاشیه خلیج فارس نیست که چندصد نفر در آن اسم خود را یک کشور میدانند و همه ظاهرا دین مشترکی دارند! کشورهای بزرگ، دارای ادیان مختلفاند. مثلا در کشور خودمان، ادیان مختلفی وجود دارد که در مجلس نماینده دارند. حتی مسلمانان، مذاهب مختلفی دارند -اهل سنت در ایران چهار مذهب را شامل میشود- اما مساله اینجاست که تمام این ادیان و مذاهب در نوروز، اعمال و مناسبات مشترکی دارند.
بر این اساس، آنهایی که طی دهههای اخیر، برای نوروز و سایر آیینها و ارزشهای ملی، پشت چشم نازک کردهاند، باید توجه داشته باشند که اگر اینها نبود، سرزمینی به نام ایران دوام نمیآورد و در اینصورت نمیتوانستند بر مأزنهها و گلدستههای شهرهای مختلف، جمله شریف «شهادت میدهم علی(ع) ولیا… است» را بشنوند؛ و در اینصورت سر و کارشان با شُرطههای قدارهبند نباشد.