نمی توان هنر را برای اهل ذوق و اندیشه بخشنامه ای کرد!

تعطیل کردن فکر هنرمند و بخشنامه ای کردن هنر برای هنرمندان، چون سمی مهلک بوده که به روح و جسم هنرمند آسیب زده و اگر افکار یک هنرمند راکد بماند خواهد گندید .

نمی توان هنر را برای اهل ذوق و اندیشه بخشنامه ای کرد!|سرزمین هنر|شاهپور محمدی|سینما

از گرفتاری های بزرگ جامعه هنری ، خاصه حوزه سینما ، بخشنامه ای و دستوری شدن آن است.هنر را که یک امری ذهنی و جاری است، نمی‌توان دیکته کرد و آن را در قالب بخشنامه و دستور ارائه داد ، چون آن زمان دیگر اسمش هنر نیست!

ذات هنر با فضای وابستگی و رفتارهای بله قربان گویانه منافات دارد. هیچ هنرمند اصیل و اهل تفکر و اندیشه ای زیر بار تعبدات اداری و بخشنامه ای نمی‌رود.

شاید به ظاهر بتوان اهل هنر را قانع کرد که تابع قواعد و دستورالعمل های از پیش تعیین شده دولتی باشد ، ولی در عمل، او تحت هر شرایطی در مسیر فکری خود پیش رفته و حصارها را خواهد شکست.

هیچ شخصیت آزاده و آزاد اندیشی را در طول تاریخ سراغ نداریم که اهل ذوق و تفکر و فلسفه و آفرینش باشد ، ولی بتواند امر و نهی های حاکمان زمان خود را جامه عمل بپوشاند و دست از دغدغه و آفرینش هنری و ادبی خود بردارد.

تلاش برای چنین امری از سوی برخی متولیان فرهنگی کشور نیز شاید در کوتاه مدت بتواند فضا را برای روشنفکران محدود کند، ولی در دراز مدت چنین امری دوام و قوام نداشته و دیوارها و سدهای ایجاد شده در مقابل جریان های هنری قشر هنرمند فرو خواهد ریخت.

هنر قاعده و چارچوب خاصی نمی‌شناسد و مثل آب جاری است که در هر شرایط سخت و دشواری می بایست  مسیر خود را پیدا کند.

آزادی عمل و شکوفایی در ذات هنرمند و اهل هنر است و اگر بخواهد کسی افکار یک هنرمند را حبس و زندانی کند ، قطع به یقین این اندیشه از جایی دیگر سر برآورده و سبز می شود.

در طول تاریخ ، هر چقدر که اهل هنر محدودتر شده اند ،به همان اندازه اندیشه های شان بارور شده و به بالندگی رسیده اند.

اگر بعضی از اهل هنر به دلیل برخی محدودیت ها به مهاجرت روی می آورند ، این هجرت برای آنها فرار از قفس بوده ، چرا که آنها به خوبی می دانند آفرینش ها همواره در فضای آزاد شکل می گیرند.

تعطیل کردن فکر هنرمند و بخشنامه ای کردن هنر برای هنرمندان، چون سمی مهلک بوده که به روح و جسم هنرمند آسیب زده و اگر افکار یک هنرمند راکد بماند خواهد گندید .

اینجاست که می فهمیم چرا سکون و ایستایی در قاموس هیچ هنرمند و اهل هنری نیست.

برخی از متولیان فرهنگ کشور حواس شان نیست که نظام سانسور و توقیف فیلم و دستور العمل های دست و پاگیر سلیقه ای،چه بلایی بر سر هنرمندان کشور می آورد و آنها را از سیستم تشریفاتی ممیزی و اداری فراری می دهد؟

اگر معلوم شود افراد حاذق و کاربلدی که اشرافی به  هنر سینما و احساسات هنرمندان ندارند، قراراست برای اندیشه هنری آنها تصمیم گیری کرده و برای شان چارچوب و بخشنامه صادر کنند ، قطعا هیچ هنرمندی زیر بار چنین بخشنامه هایی نخواهد رفت.

متاسفانه کماکان بعضی از مدیران فرهنگی کشور با سیاست یک بام و دوهوا با سینماگران برخورد می کنند و خبر ندارند که با هر تصمیم و بخشنامه جدیدی چه بلایی بر سر سینما و سینماگران می آورند.

اگر این دستورالعمل ها و بخشنامه های فرهنگی برای سینمای این کشور کارساز بودند امروز افراد بزرگی مثل بیضایی و تقوایی و دیگران به حاشیه ها رانده نمی‌شدند.

مثال اخیر …

وقتی رکود و بیکاری به واسطه کرونا بر حوزه فرهنگ و سینمای کشور حکمفرما شد، تصمیم براین شد تا هنرمندان از طریق صندوق اعتباری هنر به یک سری امکانات مالی حداقلی دسترسی پیدا کنند، اما هم اکنون بخشنامه ای صادر کرده اند که سینماگران می بایست قراردادهای کاری خود را برای تمدید دوباره استفاده از امکانات حمایتی به این صندوق ارایه کنند!

در حالی که اگر وضعیت کار برای هنرمندان در شرایط کرونایی میسر می بود که نیازی به حمایت دولت و این صندوق را نداشتند.آیا چنین رفتارهای بخشنامه ای در شأن مدیران فرهنگی یک کشور و هنرمندان آن است که به آنها بگوییم بروید و مجددا برای ما کارنامه بیاورید؟

وقتی صنف خاصی از طرف خانه سینما ، عضویت رسمی یک  سینماگر را اعلام می کند به معنای آن است که آن فرد هنرمند است، پس قرار نیست یک سینماگر، به طور مداوم هنرمند بودن خود را با ارائه قراردادهای جدید کاری خود اثبات کند.

این یک نمونه از هزاران رفتار غیر فرهنگی و بخشنامه ای و دست و پاگیر در مورد هنرمندان است که اگر بخواهیم سراغ مصداق ها بگردیم قطعا فراوان است .

آنچه از این گونه سیاستگذاری های اشتباه می توان برداشت کرد اینکه برخی از تصمیم گیرندگان کلان حوزه فرهنگ کشور، اعم از وزیر ارشاد و شورایعالی انقلاب فرهنگی و دیگران ، عملا دغدغه حمایت از هنرمند در شکل منطقی و صحیح آن را ندارند یا بلد نیستند و یا از مکانیسم درست ان اطلاعی ندارند.

با مشاهده چنین فضای بیمارگونه ای ، آنچه می ماند اینکه خود سینماگران می بایست برای آینده و سرنوشت خود به طور مستقل چاره اندیشی کنند و با حفظ اتحاد و یکپارچگی به حرکت های خودجوشی برای زنده نگهداشتن این سینمای نیمه جان دست بزنند.

چرا که هرزمان و در هر دوره ای عده ای جویای نام قرار است با آزمون و خطا وارد سیستم مدیریت دولتی بشوند، بدون اینکه هیچ گونه شناخت و دغدغه ای نسبت به هنر و سینمای این کشور داشته باشند.

آنها مجبورند برای بقای خود به سیکل معیوب صدور بخشنامه برای هنرمندان متوسل شوند و نتیجه نیز این می شود که همچنان پیکره بیمار سینما هیچ زمانی به آن ایده ال و استاندارد و مطلوب خود نرسد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 4