نقد فیلم کارل مارکس جوان اثر «رائول پک»

اعظم علی اصفهانی

شناسنامه فیلم کارل مارکس جوان

نام فیلم: کارل مارکس جوان |کارگردان:رائول پک| تهیه‌کننده: روبر گدیگیان، رائول پک|Rémi Grellety/ Nicolas Blanc |نویسنده: پاسکال بونیتزر،رائول پک|فیلم‌نامه‌نویس پاسکال بونیتزر،رائول پک | بازیگران آگوست دیهل،الیویه گورمه،هانا استیل،رولف کانیس| موسیقی Alexei Aigui | فیلم‌برداری: Kolja Brandt| تدوین Frédérique Broos|توزیع‌کننده Diaphana Films تاریخ انتشار: ۱۲ فوریه ۲۰۱۷

خلاصه داستان فیلم کارل مارکس جوان

فیلم کارل مارکس جوان، نمایش بخشی از دوران جوانی و رنج های فراوان زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی فیلسوف و نظریه پرداز مشهور آلمانی کارل مارکس است. کارگردان در این فیلم همه نقش های مارکس را به عنوان یک همسر، پدر، دوست، روشنفکر، فیلسوف، نظریه پرداز و یک فعال و مبارز سیاسی و اجتماعی به تصویر می کشد. نقطه اوج و مهم ترین ثمره همه این رنج ها، نقش ها و مبارزات دوران جوانی مارکس ارائه مانیفیست کمونیست برای اولین بار در جهان است.

نقد فیلم کارل مارکس جوان

اعظم علی اصفهانی

کارل مارکس جوان ، فیلمی درام در ژانر تاریخی و زندگی نامه، اثری از رائول پِک سینماگر اهل هائیتی که در سال ۱۹۹۲ با فیلم «لومومبا، مرگ یک پیامبر» خود را در جهان به عنوان یک سینماگر برجسته شناساند.

وی در سال ۲۰۰۵ فیلم «قتل عام رواندا» را ساخت. سپس اثر شاخص او با عنوان«من کاکا سیاه تو نیستم»نامزد اسکار بهترین مستند در سال ۲۰۱۷ شد. کارل مارکس جوان، آخرین اثر رائول پک است که برای اولین بار در شصت و هفتیمن جشنواره سینمایی برلین به نمایش درآمد.


این فیلم، به کارگردانی رائول پک، تهیه کنندگی روبر گدیگیان و رائول پک، نویسندگی پاسکال بونیتزر و رائول پک، با بازی آگوست دیهل(مارکس)، الیویه گورمه(انگلس)، ویکی کریپس(ینی)، اولیور گورمی(پرودون)، هانا استیل(مری برنز) است.

داستان فیلم درباره برشی از دوران جوانی فیلسوف و نظریه پرداز مشهور آلمانی کارل مارکس است. فیلم با سکانسی تماشایی از رویای مارکس(آگوست دیهل)آغاز می شود آنجا که می گوید:«منتسکیو دو فساد را نام می برد. یکی زمانی که مردم قوانین را رعایت نمی کنند و دیگری زمانی که خود قوانین مردم را فاسد و تباه می کند.» در حقیقت رائول پک از همان ابتدا روایت اختصاصی خود از مارکس را برای تماشاگر به نمایش می گذارد.

مارکس که از آلمان به فرانسه رفته است در شهر پاریس و در یک آپارتمان کوچک با دختر و همسرش ینی(ویکی کریپس)یک نجیب زاده وستفالن آلمانی زندگی می کند. زندگی برای یک تبعید شده با افکار ضد سرمایه داری و اصول رایج چندان کار ساده ای نیست. وی در مقاطع مختلف به دلیل انتشار کتاب ها، مقالات و ارائه افکارش دستگیر و تبعید می شود.

چاپ این مقالات نه تنها ارائه و انتشار دیدگاه های مارکس است، بلکه تنها منبع درآمد و امرار و معاش خانواده نیز هست. به همین علت یک روز که مارکس به نزد مدیر روزنامه می رود تا از او تقاضای دریافت حق التحریر کند به طور اتفاقی با فردریش انگلس(الیویه گورمه) فیلسوف مشهور آلمانی ملاقات می کند. این اولین باری نیست که این دو با یکدیگر ملاقات می کنند، اما اولین باری است که…
فیلم از نظر ساختاری به خوبی از دکور، لباس و گریم در جهت محتوای قصه بهره گرفته است. انتخاب رنگ هایی با کنتراست کم با فضای مورد انتظار مخاطب در آن سال ها هماهنگی دارد.

از نظر تصویر برداری کلوزآپ و انتخاب قاب باز و در کنار آن، انتخاب شایسته بازیگران، ریتم کند فیلم و بهره گیری از عنصر طنز از عناصر ساختاری اثرگذار فیلم است. عنوان فیلم یعنی ” کارل مارکس جوان” دارای دو بعد است که با محتوای فیلم تطابق دارد. بعد اول، در بین مخالفان و موافقان مارکس، او به عنوان مارکس جوان و مارکس پیر مشهور است.

مارکس جوان، مارکس رمانتیک، انقلابی، پرشور و ضد نظام سرمایه داری و ضد استبدادی است و مارکس پیر متخصص و دانشمندی است که به دنبال کشف ساختارهای پیچ در پیچ جامعه سرمایه داری و نظام اقتصادی و فعالیت ها و ساز و کارهای پیچیده نظام سرمایه داری پیشرفته است.
نام گذاری کارل مارکس جوان از یک سو تکیه ای بر نقاط عطف زندگی مارکس در جوانی است و از طرف دیگر می تواند نمادی بر معتقدین به مارکس جوان باشد نه پیر و کارگردان مارکس رمانتیک، انقلابی، پرشور و ضد نظام سرمایه داری را به تصویر می کشد.
فیلم از نظر ساختاری چندان موفق نیست و کارگردان نتوانسته از نظر ساختاری اثری قابل قبول و سینمایی ارائه دهد. در مقابل، این بخش محتوایی فیلم است که ضعف های ساختاری را پوشانده است و آن را تبدیل به یک اثر قابل قبول کرده است.

به نظر می رسد رائول پک با انتخاب دوران جوانی مارکس در تلاش است تا کلیشه های ذهنی رایج مخاطب از مارکس را بشکند و او را به سفری واقعی از زندگی در دوران جنبش های کارگری و سوسیالیستی، ضد اشرافی و ضد فئودالیته، بورژوا دموکراتیک یا انقلاب های لبیرال دموکراتیک و بعضاً ضدسرمایه داری و مبارزات سوسیالیستی ببرد و روشنفکری را به تصویر بکشد که برای بهبود اوضاع و ارائه افکار و دستیابی به آرمان ها و ایده آل هایش بی وقفه تلاش کرده، رنج کشیده و هزینه های زیادی را پرداخته است.
شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

حسن انتخاب نویسنده و کارگردان در انتخاب برش های حساس زندگی مارکس و انتخاب دیدگاه های او برای ارائه به مخاطب ستودنی است. در حقیقت، دغدغه این فیلم، از بین همه فراز و نشیب های زندگی مارکس، به تصویر کشیدن بزنگاه ها و نقاط عطوف زندگی اوست و کارگردان یک برش ۴ ساله از چهار بعد از زمانه، زندگی، آثار و اقدامات مارکس جوان بین سال های ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ را به تصویر می کشد.

کارل مارکس جوان
کارل مارکس جوان

در زمانه، کارل مارکس جوان نابغه ای است که در سن ۲۱ سالگی دکتری فلسفه آلمانی به عنوان مهمترین رشته علوم انسانی آن زمان از دانشکده های مهم یِنا و برلین کسب می کند. در همین دوره است که اثرات انقلاب کبیر فرانسه علیه اشرافیت و فئودالیسم و نظام های پادشاهی و انقلاب صنعتی انگلستان در اروپا در حال گسترش است.

از طرف دیگر در زمانه او شاهد پیدایش شکل جدیدی از نظام اقتصادی هستیم. نظام سرمایه داری صنعتی و نظام صنعتی تولید انبوده که نیاز به کارگران یدی و صنعتی دارد. در این دوره استثمار وحشیانه کارگران، زنان و کودکان به وفور در انگلستان، فرانسه و بخش هایی از آلمان شایع بوده است. بنابراین مارکس در زمانه ای است که از طریق انقلابات دموکراتیک و لیبرال در اروپا، نظام سرمایه داری صنعتی با پیشرفت وحشتناک، خودش را جایگزین شیوه های تولید سنتی و کشاورزی می کند و یک طبقه جدید از تولید کننده ها و زحمت کش ها در سراسر اروپا پا به عرصه ظهور می گذارند. او در چنین زمانه ای از دغدغه های فلسفی و روشنفکری پا را فراتر می گذارد به دغدغه های انسانی، اجتماعی و طبقات محروم رو می کند. به خاطر همین است که شاهد طیف وسیع و متنوع از آثار مارکس هستیم. طیف وسیعی از کتاب های فلسفی، اقتصادی و اقتصاد سیاسی به خصوص مقاله ها، کتاب ها، یادداشت ها و بیانیه های مبارزاتی برای هواداری کردن از فقرا، کارگران صنعتی و برای تشکل و ارزش دادن به آنها و مهیا کردن مسیری که آنها را حاکم بر سرنوشت خود و جامعه کند. آثار مارکس در سه شاخه فلسفه، اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و کمونیسم تقسیم می شود و در فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده است.
از بعد زندگی، از یک سو فیلم نیم نگاهی به زندگی خانوادگی، عشق و وفاداری به همسر، فرزندان و خانواده دارد.

محدودیت هایی که او به خاطر بریدن از طبقه اجتماعی و هزینه های اعتقادات رادیکالش بر علیه نظام استبدادی، اشرافیت و سرمایه داری آلمان داده است و اثرات آن بر زندگی خانوادگی اش.

فیلم، همراهی های دو همسری را نشان می دهد که هر دو از طبقه اجتماعی و اقتصادی خودشان بریده اند و پا به مسیری گذاشته اند که پر است از خطر فقر، تهدید و آوارگی. آگاهانه وارد آن شدن و پیامدهایش را پذیرفتن و با آن مبارزه کردن است.

از سوی دیگر، آشنایی و همکاری مادام العمر او با انگلس.

از کمک های انگلس برای تأمین مایحتاج زندگی مارکس تا تألیف مشترک کتاب هایی همچون خانواده مقدس(عبارت عنوان تمسخرآمیز به هواداران هگل یا هگلی های جوان است) ایدئولوژی آلمانی(درباره افکار، عقاید متفکرهای آلمانی و نقد آنها و اینکه متفکرهای آلمانی نتوانستند مثل فرانسه و انگلیس مشعل های آتش انقلاب های رخ داده را روشن نگه دارند.)

همچنین پیوستن مارکس و انگلس به اتحادیه عدالت و کمونیست که نتیجه آن تدوین و تنظیم اولین بیانیه تئوریک و عملی سوسیالیست ها و کمونیست ها توسط مارکس است. اینکه چه هستند؟ چه می خواهند بکنند؟ و سرانجام تاریخ به کجا منتهی می شود؟ در حقیقت مارکس، روشنفکر یک بعدی نبود.

هم در عرصه نظریه پردازی و جنبه های روشنفکری و فلسفی و هم در عرصه های عمل، اقدام و مبارزه به طور توأمان فعال بوده است و نطفه هواداری از جنبش های کارگری و احزاب چپ و کسانی که می خواهند علیه نظام سرمایه داری وارد عمل شوند از اینجا شروع می شود و تاکنون امتداد دارد. در سکانسی که مارکس با انگلس در خیابان های پاریس قدم می زند جمله تاریخی خودش را می گوید و از آن به بعد نشان می دهد مارکس دنیای نظریه پردازی و عمل و اقدام را به هم پیوند داده است.

آنجا که می گوید:«فیلسوفان تا کنون جهان را تفسیر کرده اند. مسئله اصلی در این است که باید فلسفه جهان را تغییر بدهد.» امتداد آن صدایی که در سال ۱۸۴۸ در اروپا بر علیه نظام های حاکم، جنبش های کارگری و سوسیالیستی، انقلاب های لبیرال دموکراتیک و ضدسرمایه داری طنین افکند و آغاز انقلاب های پی درپی در اروپا شد، ترانه “خانه به دوش” با صدای باب دیلن است که بر علیه نظام سرمایه داری می تازد و طعنه ای به سرمایه داری می زند و می گوید«یک روزایی بود خیلی شیک و مرتب لباس می پوشیدی و با فخر فروشی سکه ای واسه گداها می انداختی اینطور نبود؟

مردم بهت می گفتن عروسک داری سقوط می کنی تو فکر می کردی هم اونها دارن باهات شوخی می کنند…الان دیگه اونقدر مغرور به نظر نمی یایی وقتی که مجبوری نیازمند وعده غذایی بعدی خودت باشی.

چه حسی داری؟ چه حالی داری؟ چه حسی داری خونه نداشته باشی؟ مثل یک بی نام و نشون مثل یک خونه به دوش…». در حقیقت این امتداد و پژواک صدای مارکس در قرن بیستم است که با حسن انتخاب کارگردان در تیتراژ پایانی و با صدای باب دیلن به صدا در می آید.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 + 4 =