نقد فیلم زغال | زمستان میرود و روسیاهی اش به زغال میماند
خلاصه فیلم زغال
زغال داستان دست و پنجه نرم کردن مردان این سرزمین با دشواریهای زندگی است. زغال راوی روایت تمام شدن زمستان و ماندن روسیاهیش به زغال است.
شناسنامه فیلم
نویسنده و کارگردان : اسماعیل منصف
بازیگران : ژیلا شاهی، هادی افتخارزاده، فرید ادهمی، یوسف یزدانی، یوسف جاوید، توران قربانی، کامیار شکیبایی، امین حاجی اکبری دیزجی، عنایت خوبدل، یاسمن خلخالی، محسن محمدی، مریم قاسمی، مهدی سمساری
نقد فیلم
زغال یکی از نمایندگان ایران در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر است. به واقع فیلم زغال شاید یکی از شایستهترین نمایندههایی بود که سینمای ایران میتوانست به یک رویداد جهانی بفرستد و آن را به عنوان اثری از این فرهنگ به جهان معرفی کند.
زغال راوی داستان یک پدر به نام غیرت است که در بین سیاهی زغال به دنبال آسایش و معاش خانوادهاش است. پدری که برای آزادی فرزندش یاشار حاضر است سر در برابر بسیاری از افراد خم کند. به خواهش و التماس خود در برابر شاکی راضی شود و غرور خود در برابر عملی مثل قاچاق زیر پا بگذارد اما فرزندش از همهی اینها در امان باشد.
انتخاب نام غیرت برای این کاراکتر شاید از بدیعترین اتفاقات سینمایی باشد که تماشاگر فرانسوی یا هرکجای دیگر جهان برای فهم کردن این اتفاق کار بسیار دشواری دارد. درواقع این مسئله یکی از مسائلی است که فیلم را در سطحی بسیار بالاتر از لحاظ درک با پیشفهمهای فرهنگی تاریخی برای یک تماشاگر ایرانی قرار میدهد.
بینندهای تا انتهای فیلم و در وضعیتهای گوناگون فراموش نمیکند که نام این کاراکتر غیرت است و این مفهوم را جز یک تماشاگر ایرانی که صرفا در این جغرافیا و تاریخ با همین مختصات زیسته است، فرد دیگری نمیتواند درک کند و این مسئله است که عدم ذوق زدگی کارگردان را برای یک مسیر نه چندان افتخار امیز نشان میدهد در عین حال اینکه این فضا برایش آماده است که فیلم را به ورطهی سیاهی و غر زدن فرهنگی بکشاند و آن را مستمسکی برای موفقیتهای بینالمللی کند.
زغال یکی از معدود فیلمهای چند سال اخیر است که از داستان بسیار قوی و گیرایی بهرهمند است. کاراکترهای داستان کاملا به جا هستند و روابطشان از قواعد علی معلولی داستان پیروی میکند. زغال برخلاف بسیاری از فیلمهای ایرانی هیچ کاراکتر اضافیای در داستان ندارد و هر کاراکتر در حد کارایی خودش در داستان به خوبی پرداخت شده است.
همهی کاراکترها از پدر، مادر، خواهر، دایی و نامزد کاراکتر اصلی تا تیپهایی همچون طلبکار و رانندهی نیسان قاچاقچی و فروشنده کت و شلوار و دیگران همه و همه در داستان ایفاگر یک نقش و گهگاه کلیدی برای رفتن به سکانس بعدی هستند. نمونه این مسئله سکانس پرو کت و شلوار است که یک آغاز برای یک اقدام و اکت داستانی در این فیلم است.
شخصیت پردازی خوب
همچنین کاراکترهای اصلی نیز به شدت درست و خوب شخصیتپردازی شدهاند. از پدر به عنوان کاراکتر اصلی و تمام تصمیمها و مظلومیتهایش و رفتارهای مادر خانواده، اهمیتش به غذا و سفره و مهربانی فرزند محورانهاش گرفته تا دایی سودجو و آب زیر کاه و پسر یاغی خانواده همگی به درستی پرداخت شدهاند و با بازیهای زیبا شخصیتهای به وجود آمده را تکمیل کردهاند.
همین ویژگیها در کنار داستان قوی فیلم قدمی بزرگی در راستای موفقیت زغال برداشته است. داستانی که تناسب به شدت خوبی با اتمسفر فیلم دارد. اتمسفری که با تاکید بر فضای محلی و اختصاص داستان به این منطقه شکل گرفته است و در کمال دقت با زبان محلی نیز روایت شده است.دقت در جزئیات و طراحی صحنه و لباس تا زوایای خاص دوربین در بسیاری از سکانسها مثل سکانسهایی که پدر سوار بر موتور در جاده رفت و آمد میکند و یا سکانسهای قاچاق شبانه و حتی سکانسهایی که در آن ناموزون بودن ماشین دایی با فضای روستایی نمایان میشد، جلوههایی از به وجود آوردن یه اتمسفر منحصر به فرد برای فیلم است.
فرض کنید که ۱۰ سال بعد اگر یک میز ناهار که ۶ ۷ نفر زن و مرد از بهترین بازیگران سینمای ایران دور آن نشستند را به یک تماشاگر سینما نشان دهیم و بگوییم این چه فیلمی است؟! قطعا تعدا بسیار زیادی گزینه دارد که شاید نتواند بین آنها انتخاب دقیقی بکند اما هر سکانس از فیلم زغال کاملا مشخص و منحصر به همین فیلم است.
با این حال نباید از ضعفهای گاه و بیگاه فرمال فیلم نیز عبور کرد. زغال برای انجام همین فضاسازی گهکاه پلانهای اضافی و بیش و کم خام دستانهای را به فیلم افزوده است. نمونهی این مسئله را میتوان در مدیوم شاتهای بی مصرف از فضای خانه به وضوح دید.
همچنین اتاق اصلی خانه نیز بیش و کم همیشه از چند زاویه محدود برای تماشاگر قابل تصور است. این مسئله دربارهی نیسان قاچاقچی نیز صادق است که عمدتا در یک مدیوم لانگ شات از پشت و در حال بار زدن دیده میشود.
اما با تمام این احوالات قوت زغال در ترسیم یک فضای مثبت در عین تلخی فراوان زندگی کاراکترهای داستان که ترکیبی از همین روایت داستانی و روایت فرمی است به خوبی توانسته است گلیم این فیلم را از آب بیرون بکشد.
ترسیم یک فضای عادی زندگی با تمام تلخیها و سختیهایش و امید به بهبود وضعیت و تعطیل نشدن زندگی از ویژگیهایی است فیلم زغال دارد. در کمتر فیلمی دیده میشود که وقتی بحران فیلم آغاز میشود همچنان کاراکترها را در حال خوردن غذا یا مشغول شغلهای روزمرهشان مثل گونی کردن زغال در این فیلم ببینیم اما کارگردان خوش ذوق این فیلم در خلال پیشبرد داستان، هیچگاه زندگی روزمره کاراکترهایش را فدای بحران ایجاد شده نمیکند و همواره یک روح زندگی در فیلم جاری است. زندگیای که در آن سختی هست، زمین خوردن و شرمندگی است اما لحظات خوب و عادی نیز وجود دارد.
زغال بدون شک یک فیلم خوب در روزگاری از روزگاران سینمای ایران است که از طرفی عدهای سعی دارند با اتکا به سخیفترین تکنیکهای جذب تماشاگر از آن پول دربیاورند و عدهای دیگر با ادا درآوردنهای مداوم در پی کسب اعتباری نه چندان قوی برای خود در این سو و آن سوی جهان هستند درحالیکه آنچیزی که هنرمند را بااعتبار میکند و اصلا هنرمند به وجود میآورد تکیه بر ترسیم یک تصویر زیبا و نمایان ساختن گوشهای از زیبایی در قالب یک مدیوم ابزاری است.
زغال بدون شک با تمام ضعفهایش در این موضوع بسیار موفق است.