نقد فیلم های جشنواره سی وهفتم فجر: «برادرم خسرو»

برادرم خسرم ،درام (بیماری)یا (بی مهری)؟؟؟!!!

خلاصه فیلم:

خسرو که به نوعی بیماری عصبی مبتلا است در یکی از شهرهای شمال ،پس از فوت پدر و مادرش زندگی می کند.او به دلیل مسافرت خواهرش به تهران می آید تا دو هفته را در منزل برادر بزرگش (ناصر) که خود و همسرش دندانپزشک هستند بگذراند.برادر بزرگتر تحمل نمی کند که قوانین سرد و کلیشه ای زندگی اش به هم بخورد و به همین دلیل با برادر بیمار در گیر می شود و همین امر موجب تشدید بیماری او می گردد.زن برادر،(میترا) و برادر زاده اش، (شایان) از حضور خسرو در منزلشان ناراحت نیستند و هر کاری میکنند تا بین این دو برادر آرامش برقرار شود موفق نمی شوند!میترا در حین این درگیریها به وجوه نهفته خلقیاتی بیمارگونه و ناموزون در وجود همسرش پی می برد.در نهایت برادر پزشک با حل کردن قرصهای مختلف خواب در مایعات خسرو را خواب می کند و دست و پای او را به تخت می بندد.خسرو به دلیل تداخل دارویی به کما می رود ولی بعد از مدتی بستری بودن در بیمارستان به هوش می آید.خواهرش ناهید از مسافرت برمی گردد و ضمن تعجب کردن از تمام اتفاقهای رخ داده به همراه برادر به شهرشان باز می گردند.خسرو در راه بازگشت ضمن تماشای عکسها و فیلمها ی تبلتش که شب قبل از رفتن به کما در گوشه ای روی ضبط گذاشته بود تا برای خواهرش پیغامی ضبط کند متوجه می شود که برادر بزرگتر با او چه کرده است.نگاه معنا دار دو برادر در آیینه اتومو بیل به هم گره می خورد اما خسرو کلاهش را روی صورتش پایین می آورد و ماشین در سیاهی تونل گم می شود!

شناسنامه فیلم:

برادرم خسرو

کارگردان:احسان بیگلری

بازیگران:شهاب حسینی،بیتا فرهی،ناصر هاشمی،هنگامه قاضیانی

سایرعوامل فیلم:

فیلم نامه:پریسا هاشم پور ،احسان بیگلری،مدیر فیلمبرداری:محمد رضا جهان پناه،تدوین:مصطفی خرقه پوش،طراح صحنه و لباس:بابک کریمی طاری

طراح چهره پردازی:محمد کلاهدوز،عکاس:علی نیک رفتار،صدا گذاری:آرش قاسمی،موسیقی:حامد ثابت،

سرمایه گذاران:محمود مرویان،مجموعه شهر فرش،شهاب حسینی،سعید ملکان،ناهید طیموری

تهیه کننده:سعید ملکان

نقد فیلم

قبل از هر چیز بگویم این نقد با همه نقدهای دیگرم فرق میکند!

هوا بس ناجوانمردانه سرد است!!!!!!!

هنگام تماشای این فیلم،علیرغم اینکه دمای سالن نمایش مناسب بود عجیب احساس سرما می کردم!

پسر جوانی که در صندلی کناری من نشسته بود از نیمه های فیلم یکسره اشک ریخت و تا آخر گریه اش بند نیامد! و من لحظه ،لحظه بیشتر سردم می شد!!!!فیلم پایان یافت و من همچنان روی صندلی ام نشسته بودم و این شعر مرحوم اخوان ثالث را زیر لب زمزمه می کردم که …هوا بس ناجوانمردانه سرد است!

سرمایی که بر وجود من غلبه کرد چند دلیل داشت .وقتی متوجه شدم که سرمایه گذاران این فیلم بیش از چهار نفر به همرا ه یک مجموعه غیر فرهنگی بوده اند خودم را جای احسان بیگلری گذاشتم و دلم به حال سینمای ایران سوخت و یخ کردم! بیگلری چه رنجی راتحمل کرده و ساخت فیلمش را یک سال به تاخیر انداخته تا سرمایه فیلمسازی اش را دوستانش تامین کنند و مرحبا به این دوستان.

هوا وقتی ناجوانمردانه سرد تر شد که متوجه شدم بیگلری با طرح یک داستان روانشناسانه،سعی دارد که همه ما را به یک واکاوی درونی دعوت کند. واکاوی درونی هم مثل یک عمل جراحی بدون بیهوشی می ماند! درد و خونریزی هم دارد!

واکاوی درونی لایه لایه،روح را تیغ می زند و فرو می رود و جای درد را نمایان می کند و احیان بیگلری و سناریست همراهش چقدر متبحرانه جراحی روحی را بلدند!

احسان بیگلری یک فیلم اولی است که من اطمینان دارم پیش تر از اینها می توانست فیلم اولش راب سازد و حالا فیلم دومی و سومی و شاید هم بیشتر باشد.

شاید در کارنامه فیلمسازان،مهم باشد که دیروز چه کرده اند و با چه کسانی کار کرده اند و چه فیلمهایی دیده اند و از چه کسانی تاثیر گرفته اند-همانطور که در کارنامه بیگلری،کار با کیومرث پور احمد و اصغر فرهادی وجود دارد- اما مهم این است که او در جامعه ایرانی و سینمای ایرانی در ساختن فیلم برادر خسرو خودش بود.

و باز سردم شد که متوجه شدم بیماری داستان اصلی فیلم نیست بلکه بی مهری است!

بیماری خسرو که چند بار در فیلم از آن به بیماری اختلال دو قطبی یاد شد بیماری ای نبود که برای ما غریبه باشد .پزشک خسرو در جمله ای گفت:او دارد به مرحله (شیدایی) می رسد و اینجا باز سردم شد و دلم می خواست شاعر بودم تا در وصف شیدایی خسروی قصه شعری بسرایم اما نتوانستم!

۱۳۹۴۱۰۲۲۱۰۴۸۲۴۹۱۵۶۸۸۹۵۰۴

خسرو بیمار گذشته ای دردناک بود ،گذشته ای که با بی مهری اطرافیانش به اینجا کشانده بودش و همین بود که در یکی از سکانسها تمام عکسهای پدر را از کنار عکسهای دیگران چید و جدا کرد!

خسرو اگر بیمار بود نمی توانست در آغوش خواهری مهربان آرام بگیرد و به قرص هایش دل خوش کند و خانه نا امن برادری نامهربان ،بیماری او را صد چندان کند.ساز خسرو گیتار برقی بود سازی که در تمام جهان ،از بیتلها و هیپی ها گرفته تا رپر های امروزس با آن فریاد می زنندو این بار خسرو با سازش فریاد می کشید و آرام می گرفت!

خسرو بیمار نبود بیما واقعی ناصر بود که به نصرتی دست یافته بود و آرامش داشت و شاید اگر کمک می کردند خسرو نیز به تکامل برسد مانند ترکیب نامشان(ناصر خسرو)یی می شد که در پنجاه سالگی به تکامل می رسید!

بی مهری برادر بزرگتر د رحق برادر کوچکتر به جایی رسید که کمر به کشتن او بست در حالی که پزشک بود و میدانست تداخل دارویی مرگبار است!

و این بی مهری باعث شد که من باز هم سردم بشود و اینبار یخ کنم!

دکوپاژ و سکانس بندی بیگلری جای ایراد نداشت چون هرگز سعی نکرد از دید یک بیمار دو قطبی تصویری را نامتعارف نشان دهد.او در حالی که می توانست به سکانسهای محیر العقول بیاندیشد اما محترمانه به اصول و قواعد کلاسیک فیلمسازی پای بند بود.هیچ حصاری را نشکست و هیچ قانونی را به هم نریخت و پای فیلمش را امضا کرد.

تصاویری که قبل از اکران دیده ام و در فیلم نبود نشان میداد که پای قیچی معقول مونتوری چون مصطفی خرقه پوش در میان است که همه چیز را سر جای خودش بدرستی چیده است.

شهاب حسینی هم که شهاب حسینی بود با تمام وجودش،با تمام عشقش به سینما،با تمام حسی که در نقشش ایفا کرد و بواسطه آن تمام وجود تماشاگر را در بر گرفت و از ابتدا تا انتهای فبلم بر قله سوپر استاری اش ایستاد و یک لحظه هم پایین نیامد.

گفتم که نقد این فیلم با نقدهای دیگر فرق داشت پس دلم می خواهد به جای نتیجه گیری از سوی خودم و تمام هنر لندی ها تولد (شهاب حسینی) را البته با چند روزی تاخیر به او تبریک بگویم و برایش آرزوی سلامتی و تندرستی کنم.

امیدوارم تمامی سازندگان این فیلم گرمای دور هم بودنی اینچنینی را قدر بدانند و هیچگاه سر د شان نشود!

آناهیتا برزویی نویسنده و تهیه کننده ارشد رادیویی

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
5 نظرات
  1. مهربان می گوید

    آقا من همین الان این فیلمو میخوام

  2. ناشناس می گوید

    واقعا در حق این فیلم بی مهری شد.این فیلم باید سیمرغ می گرفت.

  3. ماهداد توکلی می گوید

    مثل بقیه نقدهایتان خوب بود هرچند که ان قدر موضوع برشما اثرگذاشته بود که حدیث نفستان برنقد غلبه داشت اما دلنوشته تان زیبا بود وغربت وتنهایى را بیمار کیست را درذهنم ریخت. شهاب حسینى ازبهترین بازیگرانى است که درسینماى ایران مى شناسم.
    برقرار باشید.

  4. زنِ يكى مثل خسرو می گوید

    دلم مى خواد این فیلمو ببینم، من هم یک زنم زنِ یک مردى مثل خسرو…. و دارم ازش جدا مى شم بخاطر شرایط خاص خودش و بى مهرى خانواده اش که این بیمارى رو از من و خانواده ام پنهان کردند… هرچند سعى کردم زندگیمو نگه دارم ولى نشد که نشد…
    مى خوام این فیلمو ببینم آیا واقعا مشکلات زندگى ما رو تونسته به خوبى نمایش بده یا نه…

  5. زهرا عبداله زاده می گوید

    سلام خانم برزویی دوست و همکار عزیزم.
    نقدتان را خواندم و چه زیبا این دل نوشته را بیان کردید. من این فیلمو ندیدم اما حتما اونو میبینم. با شما کاملا موافقم که آنچه انسان عصر حاضر را بیمار کرده در اصل بی مهریه. بی مهری افراد خانواده نسبت به یکدیگر, بی مهری دوست با دوست و بی مهری افراد جامعه نسبت به یکدیگر.قطعا با بازی درخشان شهاب حسینی این فیلم دیدنی تر خواهد بود.
    ممنون بخاطر مطلب زیبایتان.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

75 − 71 =