داستان ،دنیایی است که تکه تکه سربر می آورد |گفتگو بام.ح.عباسپور|قسمت چهارم

م.ح.عباسپور به غیر از تألیف کتاب، مقاله های زیادی در مورد نویسنده ها و شاعرها نیز نوشته اند. و همچنین چند کتاب از ایشان در حال چاپ است که در این قسمت از گفتگو به آن اشاره شده است.

داستان دنیایی است که تکه تکه سر بر می آورد

گفتگو ی گلپرفصاحت با م.ح.عباسپور| قسمت چهارم

هنرلند آیا قصد ندارید مقالات خود را به صورت یک مجموعه در آورید؟

نمی دانم ضرورتی داشته باشد یا نه. خودم که تا حالا چنین ضرورتی حس نکرده ام. شاید همان چیزی که در سوال قبلی اشاره کردم یعنی گسیختگی مقالات تا به این لحظه مانع از نه فقط چاپ شدن، که حتی تصمیم من به چاپ کردن آن ها باشد. چون در مورد دیگر نوشته ها یعنی داستان ها و رمان ها و … هم تا به حال تنها نیمی از آن ها به زیور طبع آراسته شده اند. در حالیکه من اگرچه اصراری به چاپ کردن آن ها نداشته ام اما اصراری به چاپ نکردن آن ها هم نداشته ام.

گاهی چیزها – همه چیز- راه خودشان را می روند بی نیاز به خواست و اراده ی ما. در مورد مقالات از چندسال قبل ناشری چندبار از من خواست که آن ها را به او بسپارم و من هربار به بهانه های مختلف و غالبا مضحک از این امر شانه خالی کردم؛ مثل این که یک دست نیستند، پراکنده اند، طولانی اند و … شاید هم روزی آن ها را تحت عنوان کلی «تاملات» به دست چاپ سپردم … نمی دانم. اما می دانم اگر هم تا به آخر چاپ نشوند کسی – نه من و نه دیگران – چیزی از دست نداده است. یعنی این که همچنان ضرورتش را حس نکرده ام و اگر تا این لحظه که در میانه ام، این ضرورت حس نشده، بعدا که به مرز پختگی و جزغاله شدن برسم کم و کم رنگ تر می شود.

 

م.ح.عباسپور

 هنرلندگویا قرار است رمان «جای خالی پروانه» و مجموعه داستان های «ایستگاه بعد قیطریه» و «الهه های آتنی» به زودی از زیر چاپ در بیایند. کمی هم از آن ها بگویید و این که این تنوع کار از رمان تا داستان کوتاه و ترجمه و تحقیق برای شما چطور اتفاق می افتد؟

 

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

نمی شود اسمش را گذاشت تنوع. شما خودتان اهل نوشتن هستید و می دانید رمان و داستان کوتاه دو چیز کاملا متمایز نیستند. نقد ها و مقالاتی هم که در مورد دیگران نوشته ام بیشتر به خاطر آن بوده که به آن خود واقعی ام دست پیدا کنم. یک جور بسط دادن خود. و در نهایت ساختن آن خانه ی معهود درونی. هر کس دوست دارد برای خودش خانه ای داشته باشد. حالا یک نفر دوست دارد مثلا در فلان جای شهر این خانه را برپا کند من دوست دارم در جایی غیر از آن جا، غیر از هرجا، در درون خودم، خانه ای بسازم. این حق من است که برای خودم و صرفا برای خودم خانه ای داشته باشم.

هایدگر می گوید «خانه سهم من از جهان است» غیر از این است؟ از این ها گذشته در مورد «جای خالی پروانه»، «ایستگاه بعد قیطریه» و «الاهه های آتنی» بهتر است چیزی نگوییم و بگذاریم که از زیر چاپ در بیایند و دیگران نظر بدهند یا نظر ندهند. اما «جای خالی …» از آن دست آثاری است که … بگذریم.

م.ح.عباسپور

هنرلند به طور کلی شما داستان هایتان را برای چه طیفی می نویسد؟


به گمان من هرکس داستانش را قبل از همه برای خودش می نویسد. این که می گویم برای خودش یعنی آدم هایی از سنخ خودش که هر لحظه کم و کم تر می شوند. حالا یک نفر ممکن است بیست و چند سال داشته باشد و دویست سیصد کتاب بیشتر نخوانده باشد، برای آدم های بیست و چند ساله ای می نویسد که دویست سیصد کتاب بیشتر نخوانده اند. یک نفر هم ممکن است دوبرابر این عمر کرده باشد و چند برابر بیشتر خوانده باشد یا دست کم کتاب های جدی تری خوانده باشد، برای همان ها می نویسد. من قبلا هم گفته ام برای آدم های چهل و دو ساله ای می نویسم که دو یا سه هزار جلد خوانده اند و بیش از نیمی از این کتاب ها جدی بوده است. نمی شود به صرف این که دیگران حوصله ندارند و یا حوصله ی شکل دیگری از نوشتن را ندارند به همان شیوه ی مالوف و خاک خورده نوشت و در همان «جاده ی کسالت بار قدیمی» قدم زد به قول بکت.

هنرلند اگر قرار به انتخاب باشد بین نوشتن داستان و کار روی نویسندگان دیگر کدام یک را ترجیح می دهید؟


نوشتن داستان. هر داستان دنیایی است که تکه تکه سر بر می آورد. دنیایی تازه با آدم ها و موقعیت های متفاوت. این بنا تا حد امکان باید متمایز از بناهایی باشد که دیگران ساخته اند. شاید بشود گفت هرچه این تمایز بیشتر باشد نویسنده به هدف خود نزدیک تر شده است. اگرنه باید آن را کنار بگذارد و تا دیر نشده در صدد ساخت بنای دیگری برآید.

گفتگو با م.ح.عباسپور ادامه دارد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 + 6 =