مروری بر سریال شهرزاد

 

روزی،روزگاری،عاشقی

مروری بر سریال شهرزاد

کارگردان:حسن فتحی

نویسندگان:حسن فتحی،نغمه ثمینی

تهیه کننده:سید محمد امامی

بیست و چهارمین قسمت سریال شهرزاد هم توزیع شد و این در حالی است که این سریال یکی از پر بیننده ترین سریالهایی است که تاکنون در ایران تولید شده است.

تقریبا این روزها تمام ایرانیان و حتی آنان که مقیم خارج از کشور هستند خصوصا در آلمان_۲۰ مهر ۹۴ برای این سریال در کلن آلمان فرش قرمز پهن شد_قصه سریال را پی گیری کرده و با علاقه داستان و بازیهای آن را در مجامع عمومی و خصوصی ،تحلیل و بررسی می کنند.در صفحه اختصاصی این سریال در اینستاگرام کامنتهای بسیاری گذاشته می شود که هر یک به نوعی تایید و تشویق عوامل و دست اندر کاران آن است و گاهی به حدس و گمانهایی در مورد پایان آن نیز می انجامد!

شاید این روزها بسیاری از جوانان امروز و دیروز و تقریبا سه نسل پی در پی ،ترانه های سریال را با خود زمزمه می کنند و بسیاری گردنبند (مرغ آمین) را به یکدیگر هدیه می دهند.

راستی علت چیست؟

حسن فتحی را تمامی ایرانیان می شناسند.آنهایی که سینما را دوست دارند و خصوصا سریالهای تلویزیونی را پی گیری کرده اند،امضای او را پای سریالهای مشهوری چون در مسیر زاینده رود،شب دهم،میوه ممنوعه،اشکها و لبخندها،مدار صفر درجه،روشن تر از خاموشی،فردا دیر است،عاطفه

و پهلوانان نمی میرند دیده اند و نبز از او فیلمهای سینمایی یک روز دیگر،کیفر،ازدواج به سبک ایرانی و پستچی سه بار در نمیزند را تماشا کرده اند.تله تئاتر تله موش هم از کارهای اوست.در یک نگاه می توان گفت که حسن فتحی در سریال سازی ید طولایی دارد و با نگاهی به این کارنامه ،در این راستا موفقییت بیشتری نیز کسب کرده است.من به عنوان یک بیننده ،داستان و سکانسهای بسیاری از دو سریال شب دهم و در مسیر زاینده رود را از خاطر نخواهم برد.

خاستگاه حسن فتحی تئاتر است و کارشناسی او روانشناسی و کارشناسی ارشدش کارگردانی و همین مثلث می تواند سه ویژگی منحصر به فرد برای موفقییت باشد.او که زاده تهران به سال ۱۳۳۸ است و دوران میانسالی را با عشق به ساختن فیلم و سریال سپری می کند،این روزها با ساخت سریال شهرزاد چهره ای متفاوت تر از همیشه را از خود به نمایش گذاشته است.

این سریال که در ابتدا قرار بوده با نام روزی،روزگاری،عاشقی ساخته شود جمله ای را به عنوان شعار اصلی داستانش روی جلد تمام قسمتهایش نقش زده است و آن اینکه: در تند باد حوادث ،عشق اولین قربانی است.

با خواندن این جمله و دقت و توجه به آن از منظر من تکلیف داستان از همان ابتدا مشخص است،و این بدان معناست که فتحی در پی ساختن یک سریال تاریخی نبوده-که اگر می خواست ،میتوانست_بلکه هدف او ساختن ملو درامی عاشقانه است که به مِلح و نمک تاریخ آمیخته شده است و یک دوره پر تنش از تاریخ ایران را به سرعت مرور می کند.البته شاید بهره گیری از این برهه تاریخی توانسته دست او و نویسندگانش را برای نوشتن و گفتن و نشان دادن و… باز بگذارد و فضای امن تری را برایشان ایجاد کند. و نیز این گذر تاریخی باعث بهره مندی از لو کیشنهایی دست یافتنی و زیبا از شهرک سینمایی ساخته زنده یاد علی حاتمی شده است.گرچه همین بهره مندی باعث ترمیم و بازسازی بخشهای زیادی از این شهرک شده و عوامل سریال به نوعی هم باعث باز سازی و مرمت این یادمان شدند و هم نام علی حاتمی را زنده داشتند .به حق باید بر سر در این شهرک سینمایی  نام علی حاتمی می درخشید و واقعا مشخص نیست چرا تلاش این بزرگمرد عرصه فیلم و سینما نادیده انگاشته شد و شهرک او شهرک غزالی نام گرفت ،این در حالی است که تمامی سینما گران این نماد تهران قدیم را با نام علی حاتمی می شناسند.

به هر سال ۱۳۳۲ و اندکی پس از آن که همزمان با کودتای شوم مرداد ماه آن سال بر علیه دولت دکتر محمد مصدق می باشد ، آغاز گر این سریال است.گر چه این سریال به سرعت از وقایع تاریخی این دوره عبور می کند ولی به همین سرعت توانسته بخشی از عظمت چهره تاریخی ملی شدن صنعت نفت و مظلومیتهای او را در جامعه ای بوقلمون صفت و مافیایی که صبح عکسش را به دست دارند و شب علیه او شعار می دهندنشان دهد.این سریال در جای جای قسمتهای مختلف خود خفت و خواری این دوران را به تماشاچی یاد آوری می کند،حتی در قسمت بیست و چهارم نیز با دیالوگهایی از بابک بر این نکته تکیه دارد:…..مگه یه مرد چند بار می بازه؟ اول به کودتا چی ها..!بعد به سانسور چی ها…!حالا هم به پاگن چی ها…! تو مملکت زنده باد و مرده باد فقط میشه خشونت کاشت و تفرقه درو کرد….!

در بخشهای بعدی سریال به روشنی دیده می شود که مصائب و مشکلات و معضلات این جامعه مافیایی از طریق باند و باند بازی و اقتدار بیمار گونه فردی به نام بزرگ آقا چگونه به جوامع کوچکتر و نه چندان پیچیده ای ،همچون خانواده های اطراف او کشانده می شود و او خود حکومت دیگری را در دل حکومت بیمار پهلوی اداره می کند و این حکایت گویی و شیوه حکایت در حکایت از محاسن سریال محسوب می شود.

از پردازش شخصیت بزرگ آقا است که یکباره شباهت این سریال به فیلم مشهور پدرخوانده ساخته فرانسیس فورد کاپولا آشکار می گرددو به نظر می رسد که کارگردان تعمدی در این شباهت داشته زیرا از این شبیه سازی ها هراسی به خود راه نمی دهدو حتی صحنه ترور بزرگ آقا و تلاش برای قتل دوباره او و فراری دادنش از بیمارستان را بسیار شبیه پدر خوانده می سازد.

The-Godfather

اما در عین حال بزرگ آقا یک ایرانی است که در تهران زندگی می کند و به مافیای قدرت در حکومت پهلوی گره خورده است و…..بزرگ آقا با شخصیت پردازی درست و به جای حسن فتحی و بازی درخشان علی نصیریان دارای ویژگی های بومی و منطقه ای یک مرد ایرانی است.به خانواده اش علاقه مند است ،به دخترش و خواسته های او بیش از حد توجه دارد،برادر زاده اش را در کنف حمایت خود گرفته،به فکر داشتن نوادگانی برای حفظ قدرت و میراث خویش است،انتقام قاتلان همسر و پسرانش را می گیرد و گاهی عاشقانه به عکس کهنه ای از یک عروس جوان که بی شباهت به شهرزاد نیست ،نگاهی می اندازد. وجوه تمایز داستان شهرزاد و پدر خوانده بسیار است،گر چه با توجه به کهولت سن بزرگ آقا و تاکید چند باره او بر جملاتی از این دست که من یک پام لب گوره !و…..نشان می دهد که مرگ او نزدیک است اما قطعا مرگ بزرگ آقا بی شباهت به مرگ کورلئونه در پدر خوانده نیست!مردنی به طور طبیعی نه با گلوله دشمن و یا دشمنانی که زنی به نام شربت را مامور قتلش کرده اند!چرا که از پردازش شخصیت قدرتمند بزرگ آقا پیداست او به مرگ طبیعی خواهد مرد نه به گلوله دشمن!!!

با تمام نکات مثبت و شخصیت پردازی درست و انتخاب به جای بازیگران و کارگردانی و بازی درخشان یکایک آنان و بسیاری از محاسن دیگر نمیتوان منکر شد که فیلمنامه سریال شهرزاد از یک دستی در کلام برخوردار نیست.بعضی از گفتگوها کمتر شبیه به زبان واقعی مردم تهرا ن در دهه ۳۰ است.گر چه نویسندگان در این راه تلاش بسیار کرده اند و از تمثیلهای فراوانی نیز استفاده نموده اند اما در برخی موارد این دیالوگها شبیه به مردم این روزگار و شاید یکی دو دهه قبل میشود. این مشکل البته به انتخاب برخی از موسیقی های استفاده شده در جای جای این سریال خصوصا در مراسم و جشنها و کلوپها و…نیز برمی گردد.گاهی آن سالها برخی از این موسیقی ها اصلا ساخته نشده بودند!اما از آنجا که در این زمینه اسناد مکتوبی وجود ندارد شاید مخاطب عادی نتواند متوجه آن شود اما آنانکه با دیدی تاریخی چه در زمینه کلام و چه در زمینه موسیقی به آن می نگرند این نکات ظریف را احساس خواهند کرد.

در بخشهایی از سریال که بر اساس آن کلیپهایی ساخته شده مونتاژهای موازی بین صحنه هایی از سریال و سکانسهایی از فیلمهای معروفی چون بر باد رفته و کازا بلانکا انجام شد که البته شاید سال دوبله این فیلمها با سال وقوع سریال شهرزاد تطابق نداشته باشد اما چنان با ظرافت و زیبایی به هم آمیخته شد که نتوانست به مفهومی که کار گردان مد نظر داشت لطمه ای وارد کند زیرا فریم به فریم آن در راستای شعار قربانی شدن عشق به دقت انتخاب شده بود!!!

شخصیت پردازی واقع گرایانه و داستان جذاب این سریال توانسته است یک مجموعه قصه گو،روایت گر و پر حادثه و جنایی را ارائه دهد.شخصیتهایی که هر یک علاوه بر پردازش روانشناختی،متاثر از آشفتگی های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه هستند و تمامی این آشفتگی ها را به درون محیط خانواده نیز کشانده  و در عین حال واقعی و باور پذیر بودند.

بهره گیری از بازیگرانی ارزشمند با بازیهای چشم گیر و دلنواز و با بهره گیری از دیالوگ هایی گوش نواز یکی دیگر از نقاط قوت سریال شهرزاد محسوب می شود.هنر نمایی سه نسل از بازیگران هنرمند ایرانی از علی نصیریان گرفته تا شهاب حسینی و ترانه علیدوستی و مصطفی زمانی و پریناز ایزد یار و….دیگران تابلویی از سینمای ایران در چند دهه را به نمایش می گذارد.بازی علی نصیریان در نقش بزرگ آقا یکی از ماندگارترین بازیهای او خواهد بود و در راستای نقش بی بدیل او در سریال هزار دستان زتده یاد علی حاتمی شانه به شانه پیش می رود.

دیگر بازیگران نیز گویی هر یک به آرامی در نقش خویش خزیده اند و لحظه به لحظه با آن زندگی کرده اند و توانسته اند تاثیرات روانی نقش را در کالبد خویش بپذیرند و شخصیتهایی قابل قبول ارائه دهند.

تجربه و تحصیلات حسن فتحی در رشته روانشناسی و سپس کارگردانی باعث شده که او با انتخاب چنین بازیگرانی بر اساس تیپها و شخصیتهایی که آفریده هارمونی زیبایی بوجود بیاورد ،همه چیز چون مهره های شطرنج در جای خود چیده شده اند و هر حدس و گمانی را تا لحظه کیش و مات نهایی به تزلزل می کشانند!

موسیقی سریال شهرزاد نیز یکی از بحث بر انگیز ترین موسیقی هایی است که تاکنون بر اساس سریالهای مختلف ساخته شده است.

موسیقی این سریال با صدای لطیف علیرضا قربانی آغاز شد و هر چه بر سختی ها و مشکلات و مصائب شخصیتهای داستان افزوده می شد،موسیقی نیز بر آن اتفاقات منطبق می گردید تا آنجا که با صدای خش دار و خاص محسن چاووشی به اوج خود رسید. برای هر نقطه اوجی ،ترانه جدیدی ساخته  شدو با صدا و شعری که با داستان بسیار هماهنگ بود چاشنی فیلم گشت.موسیقیهایی چون کجایی؟ افسار و خداحافظی تلخ این انتخاب را به اوج سلیقه رساند و با روح و روان تماشا گر بازی کرد تا جایی که همه در همه حال زمزمه گر آنند.

البته بسیاری از کارشتاسان موسیقی بر این انتخابها خرده گرفتند و برخی نیز آن را ستودند و نیز گفتند که این صداها مطابق با صداهای مورد علاقه و رایج و معمول آن سالها نیست .!….اما به نظر می رسد که موسیقی یک فیلم وقتی رسالتش را انجام داده که بر اساس پی رنگ اصلی داستان طراحی شده باشد و سپس بر دل بنشیند،که این اتفاق افتاد و همین به نظر من کافی است.

به هر حال سری اول سریال شهرزاد رو به پایان است.مهم نیست که پایان آن چگونه خواهد بود،مهم نیست که بزرگ آقا سکته خواهد کرد یا نه؟،مهم نیست که شیرین با همه عقده ها و نا کامی هایی که در زندگی اشرافی داشت به دار المجانین خواهد رفت یا نه؟،مهم نیست که مانند بسیاری از قصه های قدیمی کلفت خانه انتقام خود را می گیرد و خانم خانه خواهد شد یا نه؟،مهم نیست که قباد با تمام پریشانی های روحی و آوارگی های تر بیتی بالاخره صاحب ثروت و مکنت بزرگ آقا خواهد شد یا نه؟،اصلا مهم نیست که او برادر زاده بزرگ آقاست یا خیر؟حتی مهم نیست که شهرزاد با تمام بازیهای تلخی که روزگار و اطرافیان بر سر او آوار کردند در زندگی آینده اش بر سر دو راهی انتخاب قباد و فرهاد قرار خواهد گرفت یا نه؟،که البته بسیار بعید به نظر میرسد که دیگر بار راه عشق را برگزیند!!!چون بر اساس شعار اصلی این سریال در تند باد حوادث عشق اولین قربانی است!!!و بدون شک قرار است در این سریال مظلومیت عشق به نمایش گذاشته شود و این مظلومیت قطعا به تنها شدن فرهاد،قباد،شیرین،شهرزاد و حتی بابک و مریم و…منجر خواهد شد!و هر یک به تنهایی تلخی این قربانی شدن را تجربه خواهند کرد!

تصاویر تیتراژ سریال شهرزاد همه چیز را غرق در دریایی متلاطم به نمایش می گذارد و این نماد شاید حاکی از غرق شدن آمال و آرزوهای شخصییتهایی است که با تک تک آنها همذات پنداری کردید،به برخی عشق ورزیدید،از برخی متنفر شدید،با برخی اشک ریختیدو همراه با برخی دیگر که گاهی حضورشان کم رنگ و پر رنگ می شد زندگی کردید!!!

قرار است به زودی ساخت سری دوم این سریال ساخته شودکه البته با گذشت زمان ،بدون حضور بزرگ آقا و بازی علی نصیریان خواهد بود اما امید آن می رود که حسن فتحی با استفاده از تجارب گذشته ،از کمی ها و کاستی های سری دوم بکاهد و شاید با بهره گیری از تیم جدیدی از نویسندگان و….کشش و جذابیتهای داستانسرایی و بصری  آن را افزون کند چرا که همه اینها در توان او و تیم همراهش بوده و خواهد بود.

به عنوان یکی از بینندگان این سریال و نیز به عنوان یکی از هزارانی که در خانواده صدا و سیما مشغول به کار بوده ام دریغم آمد که نگویم حیف که حسن فتحی و حسن فتحی های بی شماری از سریال سازی در تلویزیون گریزان شدند و این یکی از آسیبهای جدی است که در حوزه سیما بایستی بررسی گردد

بی صبرانه در انتظار دیدن بخشهای دیگر سریال شهرزاد و سری جدید آن خواهیم نشست و مانند بسیاری از مردم هنر دوست و هنر پرور کشور عزیزمان ایران و به درخواست سازندگان سریال آن را حلال خواهیم دید.

آناهیتا برزویی

نویسنده و تهیه کننده ارشد رادیو

anahita.borzuee@gmail.com


یکی از قطعات موسیقی سریال را بشنوید:

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. مهشید می گوید

    شهرزاد بهترین سریال ایرانی هست با سپاس از هنرمندان ایران زمین سوپر استار ایران شهاب بانو ترانه استاد نصیریان و تمامی هنرمندان این سریال زیبا ویک جهان تشکر از محسن چاوشی صدا ناب و دل نیشین

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 + = 12