مدیریت رسانه به کدام سو گرایش دارد؟
دکتر محمد علی حکیم آرا
زمانی بود که صرفنظر از آنچه پخش میشود، قاب تلویزیون بر صفحه آن فخر می فروخت و هم زمان، زینتبخش تلویزیون و خانه بود. این در حالی است که همه اعتبار دستگاه تلویزیون به صفحهنمایش آن است، یعنی آنچه بر آن هویدا می گردد و خصیصه ارتباطی دارد. بزرگ شدن صفحه نمایش دلالت بر وجهه نمایشی آن دارد. این خصیصه ارتباطی، وجه بارز سازمان رسانهای است و با مدیریت رسانه رابطه دارد.
قاب و صفحه
نسبت میان قاب و صفحه، بهگونه استعاری دلالت بر حاکمیت سیاستورزی در حوزه مدیریت چیزی است که بر صفحه رسانه نمایان می گردد؛ یعنی، تفوق مدیریت ارتباط بر مدیریت سازمان رسانهای.
پرورش شخصیت رسانهای و ستاره سازی، خاصیت رسانه است؛ چه روزنامه باشد یا رادیو، تلویزیون یا سینما؛ همه در کار سلبریتی سازی هستند. انتخاب جذابترین چهرهها و بهترین گویندگان و سخنوران نیز، بیانگر همین سیاست حاکم بر سازمان رسانهای است؛ چه، اینان در جلب توجه و جذب مخاطب سهیم اند، و رسانهای در میدان رقابت برنده است که در بازار توجه، گوی سبقت را از همتایانش برباید.
اینک با اشاره به موضع کیهان که این روزها نوشته بود: فردوسیپور جلوه بارز «مجریسالاری» در صداوسیما است؛ … و اضافه کرده بود: این افراد خودشان را فراتر از جایگاهشان میدانند؛ … باید اشاره کرد که سلبریتیها جایگاه سازمانی ندارند؛ خوب یا بد، بخواهیم یا نخواهیم، آنان خود به منزله رسانهاند. جالب آنکه، صدا و سیما، سالهاست در راه افزایش جذابیت برنامهها، خواسته و ناخواسته، خود در کار پرورش شخصیتهای رسانهای و بهره گیری از آن بوده است! این جمله کیهان، مثل این است که به هالیوود بگویند، باید جلوی ستارهسالاری و سلبریتی شدن ستاره ها را گرفت!
صنعت سلبریتی سازی
هنر انتخاب شخصیتهای رسانهای و پرورش ستاره و سلبریتی بهعنوان سرمایه انسانی، صنعتی است زمانبر، پرهزینه، و البته، همراه با ریسک. زیرا جدایی آنان به مثابه جدا شدن بخشی از مخاطبان هوادار از آن رسانه است؛ درست همانند جدا شدن ستاره فوتبال از تیمش، که می تواند سبب شود بخشی از هواداران از تیم جدا گردند (همان چیزی که در پی جدا شدن رونالدو از رئال مادرید رخ داد).
اگر رسانهها در پهنه خبر و سرگرمی در رقابت با یکدیگرند، وجود سلبریتیی ها مزیت نسبی آنها را فراهم می سازد. اگر هالیوود، هالیوود است و بی بیسی، بی بی سی، این فقط با تکیه به فناوری ارتباطی و امکانات آنها نیست. رسانهای که فاقد چنین ظرفیت و توانی باشد، تنها باید به متون خشک و حوصلهسربر تکیه کند، و نظاره گر ریزش مخاطبانش باشد.